بحران سرمایه داری و عکس العمل  احمدی نژاد

 

صادق افروز

 

 

بحران کنونی جوامع سرمایه داری پیشرفته ، رهبران سیاسی کشور های پیرامونی را هم هراسان کرده است . ورشکسته شدن یکی پس از دیگری بانک ها و کمپانی های بیمه، نسخه های نئولیبرالی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را از اعتبار ساقط می کند .اگر  آمریکا و کشور های پیشرفته اروپایی و ژاپن با آن همه ثروت و قدرتشان در مقابل مشکلات ذاتی سیستم سرمایه داری - که با پیش راندن سیاست نئولیبرالی دوچندان می شود - زانو میزنند تکلیف کشور های پیرامونی چه می شود ؟ واشنگتن دوباره پس از گرد و خاک روبی  از اسناد برتون وودز  ،  راه حل کینزی

را برای غلبه بر مشکلات کنونی گوشزد می کند .خدایان سرمایه علیرغم همه هارت و پورت هایشان در مورد رسالت ایدئولوژیک رقابت آزاد و مزیت های دمکراسی بورژوایی بر سوسیالیسم نتوانستند شاهد منفعلی بر از هم پاشیده شدن اقتصاد باشند .دولت آمریکا پا پیش گذاشت و با خرید سهام کمپانی بیمه ( ا.آی . جی ) که بزرگترین کمپانی بیمه دنیاست آنرا از ورشکستگی نجات داد.کمپانی (ا. آی . جی) از آن دسته کمپانی های بیمه است که بانک ها و کمپانی های دیگر بیمه را بیمه می کند .می توانید مجسم کنید که اگر این کمپانی ورشکست شود دیگر چیزی از کالبد نیمه جان سرمایه داری باقی نمی ماند . به مصداق " هر چه بگندد نمکش می زنند ، وای به روزی که بگندد نمک "( ا.آی .جی ) همان نمک در حال گندیدن است . معتقدین به سرمایه خصوصی ، اقتصاد بازار  وعربده کشان "پایان تاریخ" شرمسارانه اعلام کردند که چاره ای جز دولتی کردن ( ا.آی. جی ) ندارند . از آنروز به بعد شبحی در حال چرخش در کانال های تلوزیونی و رادیویی است. شبح مارکس که بحران ذاتی سرمایه داری در خانه خراب کردن خودش به دست خودش را به صراحت بیان کرده بود . حتی دست راستی ترین شومن های رادیویی و تلوزیونی به اسم مارکس اشاره می کنند . در فاصله کوتاهی که به انتخابات ریاست جمهوری باقی است و در گرماگرم مبارزه دوکاندید اصلی ،یعنی اوباما از حزب دمکرات و مک کین از حزب جمهوری خواه ، بوش با فراخواندن هردو کاندید از آن ها تفاضا کرد وضعیت بحرانی کنونی را درنظر داشته باشند و نگذارند خانه موریانه زده کاملا از هم بپاشد .

 

هنگامی که پیشرفته ترین کشور سرمایه داری جهان اینگونه در بحران دست وپا بزند وضعیت کشور های پیرامونی سرمایه داری را می توان پیش بینی کرد . در اجرای سیاست نئولیبرال رژیم جمهوری اسلامی نهایت همکاری را با بانک جهانی و صندوق بین المللی پول انجام داد . هماهنگی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و این نهاد های امپریالیستی ( تقدس مالکیت خصوصی) در هموار کردن این مسیر نقش مهمی ایفا نمود . اصل 44 قانون اساسی در مجلس که با توصیه های شخص ولی فقیه در واگذاری کارخانجات و موسسات دولتی به بخش خصوصی(آقازاده ها) به تصویب رسید گام مهمی در این همکاری بود .کارخانجات وموسسات بسیاری از آن زمان  به بخش خصوصی واگذار شدند که البته نتیجه ای جز خانه خرابی بیشتر کارگران نداشته است .

بیشتر واحد هایی که به بخش خصوصی واگذار شدند از کار افتادند ، ماشین آلات و ابزارشان  حراج شد و زمین های متعلق به آن یا فروخته شد و یا به برج تبدیل شد . در سیستم سرمایه داری رقابت آزاد، سرمایه به سمتی می رود که سود بیشتری داشته باشد .برای گردانندگان نیشکر هفت تپه ، قیمت تمام شده محصول از کالای وارد شده گران تر است .بدیهی است که مالکین جدید تمایلی برای تولید نداشته و ترجیح می دهند با فروش مایملک کارخانه و بخصوص زمین سود بیشتری بدست بیاورند .  تظاهرات وسیع کارگری در یکی دو سال اخیر در رابطه با پیشبرد چنین سیاستی معنی می داد . احمدی نژاد در مراسم خداحافظی طهماسب مظاهری رئیس بانک مرکزی ایران که مشوق سیاست نئولیبرالی در عرصه بانکی و اعطای وام به خریداران موسسات دولتی بود گفت هیچ دلیلی ندارد که از نسخه های غربی کپی برداری کنیم .منظور احمدی نژاد توقف سیاست های نئولیبرالی و حضور پر قدرت و مجدد دولت در عرصه های اقتصادی بود .با توجه به درآمد بالای ج . ا از فروش نفت ،وابستگی آن به بانک جهانی و صندوق بین المللی پول کمتر می شود .این نهاد ها که هم اکنون در ایران بسیار فعال هستند و کلاس های کارآموزی برای آموزش پرسنل مورد نیاز در زمینه خصوصی شدن تربیت می کنند  نمی توانند همچون سابق سیاست های مالی خود را دیکته کنند . این در مورد روسیه هم صادق است .روسیه که بعد از  فروپاشی سوسیالیسم پادگانی  سر بر آستان بانک جهانی می سائید و التماس دعا داشت اینک با تکیه بر پترو دلار های حاصله از افزایش قیمت نفت تهدید های ناتو را نادیده می گیرد و به گرجستان حمله ور می شود .  پافشاری احمدی نژاد در ادامه سیاست هسته ای و حالا دخالت مجدد و پر رنگ تر دولت در اقتصاد از همین جا نشئت می گیرد . ولی سوسیالیست ها با دولتی شدن سرمایه  قند در دل آب نمی کنند . این توده ای ها و اکثریتی های  اوائل دهه 60 بودند که دولتی شدن را مترادف با مترقی بودن می دانستند .از اکثریتی ها بگذریم که به دریوزگان سرمایه تبدیل شده اند؛ ولی  توده ای ها هنوز هم همان سیاست را پیش میبرند .برای  آنها چاوز علیرغم سیاست سرکوبگرانه ای که در مورد سندیکا ها و اتحادیه های مستقل به پیش میبرد به خاطر آنکه نقش دولت را در اقتصاد افزایش داده است مترقی است و باید حمایت شود .همین توده ای ها از رژیم های سوریه اسد ، عراق صدام حسین و لیبی قدافی به همین دلیل دفاع می کردند و ماهیت به غایت سرکوبگرانه و ضد دمکراتیک این رژیم ها را نادیده می گرفتند .  این جریانات هم اکنون نیز سرکوب آزادی های دمکراتیک را در کشور هایی چون کره شمالی ،کوبا ،ونزوئلا و چین نادیده می گیرند و برای برگزاری با شکوه المپیک 2008 چین قصیده می سرایند .  راهی که احمدی نژاد پیشنهاد می کند هم راه شناخته شده ای است .و قبلا هم در دردوره شاه و هم در دوره نخست وزیری موسوی تجربه شده است . به هر حال این رفت و آمد های مکرر احمدی نژاد  به ونزوئلا و نیکاراگوئه باید به نتیجه ای می رسید .

 

در آخرین مناظره دوکاندید ریاست جمهوری در آمریکا ، هر دو کاندید بر نگاه داشتن گزینه  نظامی در رابطه با ایران تایید کردند . اوباما از مک کین هم فراتر رفت و از بستن شیر بنزین بر روی ایران سخن گفت . ایران تنها قادر به تولید 20% از بنزین مورد احتیاج خود است و مابقی را وارد می کند . قطع واردات بنزین مردم ایران را با مشکلات بسیار زیادی مواجه خواهد ساخت.چرخش احمدی نژاد به تقویت بخش دولتی اقتصاد و تبدیل اقتصاد ایران به یک اقتصاد میلیتاریزه  احتمال برخورد نظامی را افزایش می دهد . امید آمریکایی ها به تغییرات تدریجی و احتمال یک انقلاب مخملی از بین می رود و انتخاب گزینه نظامی احتمال بیشتری می گیرد .

 

اکتبر2008