رابطه هویت،با ارتباط وکنترل نظارتی                     

                                                                            

هادی ستار زاده

 

کنش سیاسی  بنیادش ، اصلاح آگاهی است، و آن « در این خلاصه می شود... بیدار کردن جهان از خوابی که در مورد خویش می بیند.» و این کار نیازمند ارتباط با محیط اجتماعی و طبقه ای      است که در جریان زندگی روزمره اش سنگ بنای سوسیالیسم را پایه گذاری می کند. آجر به آجر معماری تاریخیاش را به اجرا در می آورد. هدف از ارتباط ایجاد فضائی برای  کنش متقابل،و میدان دادن به بر آمدن شایستگی های که در دورن جامعه زیر تسلط سرمایه سرکوب می شود.ارتباط  جهت  اثر گذاری و تاثیرپذیری یین ذهن آگاه ، و نیروی های که  خواهان تغییر وضعیت خویش اند. و بهره گیری برای آنچه که باید صورت عمل به خود بگیرد. ارتباط، بین تفکر هدفمند، با سوژه عینی .  بدون درک واقعی  از مفهوم ارتباط ، حیات سیاسی مبدل به دلمشغولی  می شود.  ارتباط  با گروه های اجتماعی پیوند تنگاتنگی دارد با برنامه سیاسی.و از آنجا این برنامه نشانه ای از هویت سیاسی و  نمایندگی آن را به عهده دارد.و یک  برنامه سیاسی، گرایش طبقاتی، جهت گیری تاریخی، و صف بندی های اجتماعی را نمادین  می سازد. و تنها در تاکتیک ها وادبیات سیاسی است که این هویت از محتوا به نماد جلوه گر می شود.

 از چه منبعی می توان این راز را  سر گشائی نمود. که هویت اعلام شده  نشانی از مبارزات جاری در جامعه است و انطباق نسبی با این مبارزات دارد؟  تنها انعکاس صدا خطاب شده ها ست، که به این سئوال  پاسخ واقعی میگوید.  میدان دادن به  حساسیت ها  که  بازتابی راستینی از خود بروز می دهند، و نمایان گردیدن  هویت در مبارزات مردمی می تواند نمره قبولی را داشته باشد. اینجا نه به خط کردن و تصرف سنگر ها در زیر پرچم سازمانی و حزبی بلکه  بر اصل مسئولیت پذیری باید متن نظر قرار گیرد. و گرایش سوسیالیستی زمانی می تواند بر این پیوند لباس واقعیت بپوشاند که توانائی خواندن خطوط افتاده بر آینه نقد مخاطبین  خود را داشته باشد.واین آئینه بخشی از تصویر برنامه  را در خود منعکس می کند. زنده بودن یک برنامه سیاسی زمانی باید امری واقعی تلقی شود که بخشی از حیات سیاسی اجتماعی رارهنمود کند و توسط مبارزات توده ای باز سازی شود. با این مقدمه ، هر واکنش بیرونی هم می تواند در خود  هشداری برا ی بازنگری، اصلاح و توقعات نوین در خود نهفته داشته باشد و هم می تواند حقیقت خوان یک برنامه باشد.

سرنوشت تحولات اجتماعی گره خوره گی بنیادینی دارد به  اهمیت و نقشی که به  ارتباطات داده می شود.و روند مناسبات و گفتگو، انسان را از غارش بیرون آورد. دانش اورا گسترش داد، اگر چنین فعلی صورت نمیگرفت چه بسا آدمی در همان مکان قدیمی اش به ریسیدن ذهنیات خود مشغول مانده بود.، گامی به سوی روشنائی پیش نمی گذشت .

 سلاح  نقد همیشه خواب باور به خویش را با برق خود برهم می زند. میدان نقد آوردگاه  گرایش های و دیدگاهاست.  صوری از مبارزات اجتماعی است که نطقه قوت ها و کاستی ها را بخوبی نشان می دهد.و حقانیت نقد در دورن مبارزات طبقاتی و احتماعی خود را عیان می سازد. نگاه نقادانه بر یک پارچگی یک جانبه حمله میبرد وبر تفاوت ها انگشت می گذارد. حال این تفاوت ها ذهنی باشد و یا عملی.  نقاد به یکپارچگی من با من خدشه وارد میکند.  به خواب من در باره خویش شیپور بیدار باش میزند. نقد نگاه من از بیرون به خود می باشد.و از جانبی خواستار  نگاهی عمیقتر برای سنجش حقیقت است.پذیرش حوزه نقد همانا همپا شدن با زمان است.و درک زمان یکی از مهمترین اصولی است که یک فعال سیاسی را با خود روبرو می کند.

اما هر برنامه سیاسی ، دارای نسب و شناسنامه ای است، و این برگه برگیرنده هویت آن  است و نشانه ای از تفاوت ها ، مرزبندیها ، که خطوط کلیت یک تجمع را با دیگرتجمع ها فاصله گذاری میکند. و اگر این تفاوت ها برجسته نشوند ، یک نوع در هم ریختگی و آشفته گی و سر در کمی را در پی خواهد  داشت. و در برابر این برجستگی های تجمع همگرا با چه شیوه ای متیوان بر نظرات و نقد موجود در درون تجمع حرمت گذاشت که در اینجا با تاکید برحفظ  کلیت و نادیدن گرفتن  تفاوت ها درونی ، همانا نا دیدن گرفتن مکانیسم تحرک  برای زنده بودن و تازه گی است .بدون پذیرش شاخص ترین اصول آزادی بیان، بایستی به سازماندهی پنهان و سرکوبگرانه، و یکسان سازی روبرو شد. تفاوت ها  دورنی با حفظ هویت جمعی می تواند از درخشانترین راه کارها برای باز گشائی شیوه های عملی ونظری باشد.و زمانی که گرایش جنبش توده ای متن نظر است ، سازماندهی مخفی نه سنگر توده ها بلکه گرایشی باقی مانده از دوران سپری شده با تمام ویژه گیهایش برای اقدام بر فراز توده ها به پایان راه خود رسیده است،صحبت کردن از علنی و مخفی بودن  مباحثات بازگشتی است به گذشته در حال گذر.

مبنای چنین برداشتی کجاست؟ تنوع گرایش های  سوسیالیستی و نظر گاه های  مختلف بعد از شکست ماترالیسم فنا باورانه و جبر گرایانه این امکان را فراهم ساخته است.که تنوع نظر را به رسمیت بشناسیم . و می پذیریم که  حقیقت  مطلق در نزد هیچکس نیست.پایه اساسی سوسیالیستی امروز را، نگاه نقادانه به نظام به سرمایه داری است . ،هر گرایشی صاحب چنین نظری است حق دارد ، دیدگاه های خود را توضیح دهد.بنابراین دیدگاه های پسا مارکسیسم،پساکمونیست، تقلیل گرا،جبرباورانه ،که در نهایت همپای جهانی شدن سرمایه میشوند. چون  که برتفاوتها و گسست ها و به یا«تاریخ  گذران زندگی» تکیه میزنند نمی تواند دراین  جایگاه قرار بگیریند.چه کسی سوسیالیست است؟

الف- نقش محوری برنامه سوسیالیستی ، نقد سرمایه و ضد سرمایه داری است، و به سرمایه به عنوان یک معضل بشری نگاه می کند. و با این  پسوند که ،سوسیالیسم یک امکان متحمل ، الترناتیو نهائی راه حل این معضل است .  طبقه کارگر نقش پایه در این خود رهائی انسان را به عهده دارد، با در نظر داشتن اینکه ، سیاست مبارزاتی  طبقه کارگر مبارزه ای  در میان مبارزات دیگر اجتماعی نیست . و طبقه کارگرنه بر مازاد سرمایه بلکه برعلیه  جایگاهی که  سرمایه تصاحب کرده مبارزه می کند.، و هدف طبقاتی او سلب این جایگاه از سرمایه است.

ب- حاکمیت جمهوری اسلامی را در شمایل کنونیش ، قدرتی که ، مانع تحرک زندگی برای شکوفائی  و سرکوبگر آن قلمداد باید کرد. تنها برکناری آن از طریق جنبش توده ای  دور هر گونه پذیرش چشم داشت از امپراطوری سرمایه.

ج-  نفی هر قدرتی تحت هر عنوان که به عنوان ساز و برگ حکومت در اختیار یک طبقه قرار بگیرد. و معتقد به  حکومتی از نوع کمون می تواند راه گشائی برای سوسیالیسم باشد. یعنی میدانی باز برای گفتگو و مشورت.و پذیرش در هم تنیدگی  وهمزیستی حیاتی سوسیالیسم و آزادی است.

 و سوسیالیسم فرصتی است برای رها شدن. و داشتن آن ظرفیت  برای آزادی بیان را دارد. و آزادی برای همیشه منتقد بودن، نق زدن، و و نقد قدرت، و احساس رهائی کردن دور از هر موضع سیاسی که خواهان حق گفتگو درچارچوب جقوق انسانی خود می باشد ، بدین وسیله از آزادی های میان تهی لبیرالیسم و سوسیالیسم سرکوبگرانه فاصله می گیرد.

 این  تحولات در نتیجه سیال بودن ، و بهره گیری از جنبش های جهانی و باز گشت و ریشه یابی ،از شکست کمونیست روسی شده و یا سربازخانه ای چینی سرچشمه می گیرد. و این نتیجه گیری از تاریخ بعد از انقلاب اکتبر و استالینسیم است.

 گرایش مارکسیستی موجود در چپ امروز  که به دنبال آرمانشهر سوسیالیسم در فضای تهی  نیست، سوسیالیسم را نتیجه انفجار دورنی سرمایه می پذیرد. بر همین پایه این توانمندی را در نیروهای سوسیالیسم می بیند که توان  هژمونی اجتماعی را بسوی رهائی و باز گشائی راه برای سیوسیالیسم دارند. و از انجا  که اکنون  سوسیالیسم یک گرایش عام است، و این میدان واقعی جنبش چپ است. داشتن گرایش های متفاوت دور از انتظار نیست. بلکه نشانه بازگشت ، شبح مطرح شده در 150 سال پیش است. بنابراین اگر به دنبال دنیای مسیحائی و یا مدنیه فاضله نیستیم ،بایستی به شیوه های و اندیشه هایی که امکان تحقق آنرا بازتاب می دهند توجه کرد و وارد گفتگو شد.تا تفاوت آرمان شهر سوسیالیستی را با مدنیه ی فاضله و اتوپیا های نیک خواهانه اما خیالی  تفکیک شود.

  اندیشه های سوسیالیستی لازم دارند که بر مبنای نقد راه گشا ، از طریق کانال های ارتباطی  با یک دیگردر تماس باشند .ابزار های ارتباطی باپذیرش محل نقد از تک صدائی دوری می جویند کانال های ارتباطی می توانند محلی برای تمرین دموکراسی  باشند.و انتخاب این پذیرش نشانه رشد و درک بالا از آزادی وپذیرش مخالف در صحنه حیات سیاسی  می باشد.در این جا حقوق فردی  و امضاء  می تواند از خدشه وارد شدن به هویت جمعی جلوگیری کند. این حق اوست که از کانال های ارتباطی دیگر سوسیالیست ها استفاده کند.چرا که گرایش به سمت جنبش توده ای مرزهای بسته سازمان ها را در هم می نورد.و کمونیست ها و سوسیالیستها این طرفیت دمکراتیک را دارند ، که تصدیق کننده پتاسیل دموکراتیک بودن دیگری را مورد تائید قراردهند.و این حقوق را به رسمیت می شناساند که پیشانی و برجستگی هویت گرایش میزبان را خدشه دار نکنند. تحقق چنین دیدگاهی و اجرای آن می تواند به همکاری سوسیالیست ها دامن برند . مرز های ساخته شده از واقعیت ها و بپیش ذهنیت ها روشن تر کند .در نتیجه این گرایش ایا ما هنوز به نظارت وکنترل نیاز داریم؟