بیکاری در ایران اوج میگیرد!

رسول آرام

 

08.11.08

 ارزش نفت در ماههای گذشته بشدت سقوط کرده است. چنانکه خبر گزاریها اعلام کرده اند قیمت یک بشگه نفت در سه ماه گذشته از 147 دلار  اکنون برای ایران به پائین تر از 55 دلار رسیده و حتی به این قیمت هم نمیتوان چنان اطمینان کرد.از این روست که سازمان جهانی پول  در اوائل اکتبر سال جاری در یک گزارش اعلام کرد اگر قیمت نفت به همین صورت بماند و یا بیشتر از حالا افت کند منتظر فاجعه ای غیر قابل کنترل خواهیم بود که دامن کشورهای صادر کننده نفت را خواهد گرفت زیرا هر یک از این کشورها بر اساس میزان درآمد نفتی خود برنامه های اقتصادیشان را طرح ریزی نموده اند و بنا به انتظاراتی که  آنان از درآمدهای نفتی خود دارند؛ بر همان میزان بر شدت صدماتی که از این بابت به آنان وارد میشود؛ میباید ابعاد فاجعه را مورد توجه قرار داد.

کشور هائی که بیشتر متکی به درآمد نفتی هستند مطمئنا صدمات بیشتر متوجه مردم آنان خواهد شد . آماری که این سازمان ارائه نموده؛ نشان میدهد که هر یک از  کشورهای متکی به درآمد نفتی به چه قیمتی باید  نفت خود را  بفروشند تا  نیازهایشان  بر آورده شود. منظور از نیازها  همان تامین بودجه ای است که هر یک از این کشورها به آن نیاز دارند. در کشورهائی مثل ایران که بودجه آنها عمدتا مصرف نظامی دارد مسلما دست اندر کاران حاکم بر آن ؛ در صورت کسری بودجه ای    که  بیشتر شامل خرید اسلحه و میلیتاریسم است؛ را بیشتر از پیش  از محل های دیگری که عمدتا بر  کارگران و  زحمتکشان فشار های شدیدی وارد میآورد؛  تامین میکنند. این کشورها برای تامین  بودجه خود میبایستی   بر اساس داده های زیرین که از سوی سازمان جهانی پول اعلام شده ؛ مبادرت به فروش نفت بنمایند.اگر آنها از این میزان نفت خود را کمتر بفروشند در حقیقت برایشان فاجعه بار خواهد بود.

عراق برای هر بشگه نفت نیاز به 111 دلار دارد

ایران  برای هر بشگه نفت نیاز به  90دلار دارد
الجزایر برای هر بشگه نفت نیاز به
56 دلار دارد

کویت  برای هر بشگه نفت نیاز به 36 دلار دارد
قطر برای هر بشگه نفت نیاز به
24 دلار دارد

امارات عربی  برای هر بشگه نفت نیاز به 23 دلار دارد
اگر به این جدول نگاه کنیم متوجه میشویم  عراق که مسائل خاص خود را دارد در ردیف نخست و ایران در رده دوم قرار گرفته است . وارد بحث بقیه کشورها نمیشویم هرچند که برخی از آنان از محل های صنعت توریستی و این قبیل در آمدها ؛مبالغ هنگفتی از پرداختهای  خود را سر پر مینمایند. اما میزان جمعیت؛ تولید زیاد نفت؛ و عدم گستردگی شهرها و همچنین طولانی بودن حاکمیت مطلقه آنان شاید یکی از دلائل  عدم نیازشان به فروش نفت با قیمت های بالائی مثل جمهوری اسلامی  و عراق  باشد. 

  اما در این جدول نیاز رژیم اسلامی به فروش هر بشگه نفت  بقیمت  90دلار گویای این واقعیت است که رژیم برای هر بشگه نفت مبلغی بالغ بر 33 دلار کمتر از آنچه که نیاز دارد دریافت میدارد که اگر فروش روزانه نفت ایران را حدود 3 میلیون بشگه در روز تخمین بزنیم در حقیقت روزانه 100 میلیون دلار کسری بودجه متوجه این رژیم خواهد شد و محاسبه آن برای یک سال سر بفلک خواهد زد.این  همه کسری بودجه برای یک روز روشنگر ناتوانی  اتکاء وی به منابع مطمئن دیگر در داخل کشور است. اقتصاد مصرفی کنونی ایران محصول 30 سال خیانت رژیم اسلامی به مردم  است. کارخانجات تولیدی که در  ایران وجود دارند  نه تنها از نظرکمیت تولید  بلکه از نظر کیفی نیز  قادر  به رقابت در مقابل اجناس حتی بنجل وارداتی نمیباشند. در ایران بیشتر از هر کشور وابسته دیگری سیاست اقتصاد انگلی و تجارت ناسالم موجب صدمات غیر قابل جبرانی  به مردم  شده است. اخباری که در داخل کشور در روزنامه ها منتشر میشود حاکیست بخش های زیادی از کارخانجات قادر به ادامه فعالیت نمیباشند .برخی از آنان سه ماه؛ شش ماه؛ یا یک سال است  که به کارگران خود  دستمزد پرداخت نکرده اند؛ کارگران در صورت اعتراض ؛ مورد سرکوب پلیس حامی کارفرما قرار میگیرند.در کشوری که میوه جات معمولی را از طریق پاکستان و یا ترکیه وارد  میکنند معلوم است که کشاورزان خرده پا نیز قادر به ادامه کار کشاورزی نخواهند بود.

در اواسط اکتبر امسال یعنی زمانی که بحران مالی جهانی به اوج میرسید وزیر کار جمهوری اسلامی اعلام کرد که در شش ماهه اخیر 253000 نفرکارگر کار خود را از دست داده اند و انتظار میرود که منشاء بیکاری در ایران فراتر رود. 

البته همه میدانند که این  بیکاریها دروهله اول مربوط به بحران مالی جهانی نیست. پی آمدهای بحران جهانی سرمایه کمی دیرتر دامن این رژیم مفلوک را خواهد گرفت.آنچه که وزیر کار جمهوری اسلامی اعلام کرده مربوط است به نتیجه هنوز نه قطعی اقتصاد انگلی و وابسته و گرانی سرسام آوری که هم اکنون توده کم درآمد و فقیر تاوان آن را پس میدهند.

 برای اینکه تاثیر بحرانی جهانی پول را بر این اقتصاد مشاهده کنیم بهتر است  اشاره ای به سخنان رئیس بانک مرکزی بیاندازیم که اعلام کرده  کارخانجات در تمامی کشور 20 درصد از تولیدات خود را تقلیل داده اند.بنا بر گفته صاحب نظران  اقتصادی  این آمار تنها شامل کارخانجاتی میشود که آمار بیکاری خود را به اداره کار گزارش میدهند؛ بدین معنی بخش زیادی از کارخانجات که کارگران خود را حتی بیمه هم نمیکنند و تعدادشان اندک نیست؛ ضریب این کاهش تولیدات را متوجه خواهیم شد.لذا میباید گفت  که شرایط بسیار بغرنجتر از آن است که وزیر کار جمهوری اسلامی  ترسیم کرده است.

  بالا رفتن دریافتهای نفتی در سال اخیر موجب بوجود آمدن امکانات مالی  بیشتر برای سرمایه داران انگلی در ایران شد.ورود هرچه بیشتر اجناس بنجل کشورهای خارجی به ایران ؛تعطیلی کارخانجات؛ نابودی کشاورزی؛ تامین بالای بودجه نظامی؛ کمک های دها و صدها میلیون دلاری به حزب الله لبنان و سپاه مهدی در عراق و دیگر دستجات تروریستی در افسانقاط جهان ؛ همه  موجب شد تا قیمت کالاهای ضروری مردم  نیز با همان شدت و سرسام آور سعود کنند.اکنون که قیمت نفت با این شدت سقوط کرده ؛ قیمت کالاها نه تنها در سطح قبلی بلکه   سر سام آور تر از سقوط قیمت نفت بالاتر رفته است.

فقر و فلاکتی که اکنون به  مردم ایران تحمیل  شده را میتوان  با مراجعه به آمارهای ناقصی که از سوی   دست اندرکاران رژیم اسلامی ارائه میشوند   ملموس  کرد.  اشاره  وزیر کار جمهوری اسلامی به بیکار شدن 253000 کارگر؛ گرچه واقعیاتی را به نمایش میگذارد اما این واقعیات همه آن چیزی نیست که وی اعلام کرده؛ بلکه روشنتر از او   رئیس مرکز آمار ایران اعلام کرده است که بیش از ۲۵ درصد جوانان ایرانی بیکارند که این رقم در شهرها به ۲۸ درصد و در روستاها به ۱۹ درصد می رسد .  در خوشبینانه ترین حالت میتوان به این نتیجه رسید که  آمار ارائه شده  نشانگر آن  است که تنها 75 درصد از جوانان سنین 15 تا 25 ساله کار و یا تحصیل میکنند.و این تعداد 25 درصد ارائه شده تنها شامل کسانی میشود که خود را به اداره جات کار معرفی نموده و آن دسته از کسانی که با خانواده خود زندگی میکنند و همواره در تلاش برای رهائی یافتن از مخمصه رژیم اسلامی  از طریق خارج شدن از ایران ویا یافتن روشهای  مختلفی برای رهائی از بیکاری و بی آیندگی میباشد؛ مورد توجه قرار نگرفته است. ابعاد فاجعه بیکاری در بین جوانان را بر اساس همین 25 درصد ارائه شده  میتوان متوجه شد.

همه میدانند که  نیمی از جمعیت کشور ایران زیر 30 سال سن دارند زیرا که در  سه دهه اخیر جمعیت ایران تقریبا دو برابر شده است. خارج از گمانها وبا اتکا به آمارهای ارائه شده متوجه میشویم که  نرخ واقعی بیکاری  بیشتراز میزانی است که اعلام میشود. غلامعلی فرجادی کارشناس بازار کار در این زمینه گفته است : «با توجه به سرشماری سال 85 ، جمعیت فعال، حدود 23 میلیون نفر و تعداد شاغلان،20.5 میلیون نفر است و  2.5میلیون بیکار داشته ایم که نرخ بیکاری معادل5 .12 درصد خواهد بود.»

اما چگونه است که جوانان بالای 15  ساله را در دسته فعال کشور قلمداد میکنند ؟ ( خود جای بحث است ) اما چگونه است که 46 میلیون نفر را دارای حق شرکت  در انتخابات میدانند و چگونه است که جمعیت فعال کشور تنها 23 میلیون نفر تعیین میشوند.این گونه آمار دهی بلبشوئی خود حاکی از   ناصیح بودن تمامی آنهاست.

 اگر یک جمعیت 46 میلیونی دارای حق  شرکت در انتخابات هستند پس میباید بغیر از تنها 20.5 میلیون نفر شاغل ؛بقیه  به دسته خانه داران و یا دانشجویان و یا دوران پایانی دبیرستان؛بازنشستگان  و یا بیکار ها تعلق داشته باشند. بر اساس گزارشی که ایسنا تهیه کرده است در سر شماری سال 1355 جمعیت  سالخورده ایرانی یک میلیون و 770 هزار نفر بوده که این جمعیت اکنون یعنی در سال 1385 به 5 میلیون و 100 هزار نفر افزایش یافته  است.همه میدانند در جمهوری اسلامی سن بازنشستگی میتواند از 45 سالگی شروع شود. درست یا غلط بودن این شیوه بازنشستگی در حیطه بررسی وضعیت بیکاری در ایران قرار ندارد اما آنچه روشن است این 5 میلیون و 100 هزار نفر کسانی هستند که  سنینشان از 45 تا سالخوردگی میباشد. گرچه معلوم نیست چه میزان مردم ایران غیر از این دسته از بازنشستگان در سنین بیش از 45 سالگی قرارد دارند و معلوم نیست که این دسته از انسانها چگونه زندگی خود را تامین میکنند. بر اساس همین گزارش نیمی از بازنشستگان  توانائی پرداخت هزینه های درمانی خود را نیز ندارند.

حال روشن شد که از جمعیت 46میلونی حائز رای دادن 5 میلیونشان به دسته بازنشستگانی تعلق دارندکه از سنین 45 سال به بالا هستند. بنا به گزارش ارائه شده بالا که23 میلیون  فعال هستند و 20.5 میلیون نفر شاغل ؛درنتیجه نقطه کوری که باقی میماند حدود 20 میلون نفر باقی مانده که اگر از این میزان 2.5 میلون نفر بیکار را کسر نمائیم مابقی یعنی 17.5 میلون نفر انسان دیگر نمیتوانند همگی به دسته سنین 15 تا 25 ساله تعلق داشته باشند.

بر اساس آمار های جدید که حاکی  از اعتراضات کارگران و ورشکستگی کارخانجات داخل ایران؛ توام با گسترش بحران مالی جهانی که ابعاد آن کم کم دامن  رژیم اسلامی را  خواهد گرفت باید منتظر بیکاری گسترده تری در ایران باشیم. اگر  رهبران رژیم اسلامی درآمدهای نفتی را چپاول میکنند و اکنون بر اثر فروکش کردن قیمت نفت نیز نمیتوانند از سهام ویژه خود صرفنظر نمایند ؛اما دیگر قادر نخواهند بود چهره های خود را چون «پاکدامنان» مستور نگاه دارند.بر اثر گسترش بیشتر  بیکاری ؛  فقر هرچه بیشتر دایره خود را فراتر میکشد.نه تنها سیاست اقتصاد انگلی رژیم بلکه  تحریمهای جاری   تاثیر نامطلوبی بر وضعیت اقتصادی مردم و درنتیجه روند بیکار شدن جوانان خواهد داشت.در این حال است که نشریه بانک مرکزی ایران؛  هزینه سرانه خانوارها را محاسبه و نشان داده است که در سال 85 میزان جمعیت  زیر فقر در ایران به 19 درصد رسیده است.که این میزان با توجه به جمعیت ایران نزدیک به 13میلیون نفر میباشد.

بهر جهت تازمانی که رژیمی خودکامه و بشدت واپسگرا با دیدگاههای تاریک و انگلی  در ایران وجود دارد و تازمانی که برداشت کارگران و زحمتکشان  از درآمد ملی    بدون تبعیض جنسی و نژادی و عقیدتی بطور مساوی انجام نشود؛ وضعیت همین خواهد بود مشاهده میشود.