قیام مردم یونان، پی آمدها واهمیت آن
تقی روزبه
قیام مردم یونان راباید به عنوان به
پایان رسیدن آستانه تحمل آنها دربرابر سیاست های فلاکت
آفرین سرمایه داری جهانی دریکی ازحلقات
ضعیف اتحادیه اروپا بشمارآورد که بهمین اعتباردارای پژواک
معینی
درسایرکشورهای اروپا وجهان است.وهمین مساله
براهمیت درنگ برروی آن می افزاید.اکنون 11روزی است
که این انقلاب یونان را تکان می دهد ومعلوم هم نیست که
تاکی ادامه خواهد یافت.دراین جا نگاهی داریم به
چگونگی این قیام و برخی پی آمدهای آن:
یونان غرق در ناآرامی وتظاهرات
اگرچه یونان
ازجمله کشورهای مهم ودرجه اول اروپا محسوب نمی شود وهمین مساله
امکان مناسبی را برای امپریالیسم خبری فراهم آورد
تا باسهولت بیشتری نه فقط ازدادن پوشش خبری متناسب با
اهمیت این رویداد سرباززند بلکه آنچه را هم که بازمی
تاباند،یک جانبه وفاقد جنبه های پراهمیت آن باشد.درواقع
یونان به عنوان حلقه ضعیف اتحادیه اروپا دربرابربحران
کنونی حدود یازده روزی است که بطورمستمر دچارشورش وتظاهرات پرتب
وتاب گردیده است.براساس گزارشات انتشاریافته تنها درروزدوشنبه گذشته
پلیس آتش نشانی برای خاموش کردن 200 نقطه پایتخت وارد عمل
شد. 130مرکزتجاری هدف حملات شورشیان قرارگرفت ودرمجموع صدها
نفردستگیروبیش ازصدتن مجروح گردیدند.اعتراضها از شهر آتن به هشت
شهرمهم دیگرکشیده شدوعملاخصلت سراسری یافته
است.حضورخشمگین مردم وجوانان درخیابان ها ومراکزحساس شهر،پرتاب سنگ
وبمب های دستی که خبرگزاری ها ازآن به باران سنگ وبمب
یادمی کنند،زدوخورد با پلیس،تخریب مراکزمالی
وتجاری بویژه بانکها وفروشگاه ها ومغازه های بزرگ ومنفجرساختن
ماشین های پلیس و....وواردشدن صدها میلیون
یورو خسارت، بیان گویائی است ازظهورشبحی که
انفجاراجتماعی نامیده می شود!خبرگزاری ها گزارش داده اند
پلیس که تاکنون 4600 کپسول گازاشک آورمصرف کرده،باکمبودمحموله های
گازمواجه شده ودولت ناچاراز واردکردن محموله های کپسول گاز گردیده
است!بوی گازوپوکه های آن درنقاط بسیاری ازشهرآتن ودیگرشهرها
پراکنده شده وهمه جا احساس می شود.نقطه سرریزشدن خشم
جوانان،تیراندازی عمدی وجنایتکارانه پلیس خشن
یونان بسوی یک نوجوان 15 ساله-الکساندرگریکوروپولوس-بود
که موجب مرگ وی شد.جنایت فوق درحکم جرقه ای بود که سبب زبانه
کشیدن حریقی گردید که مهارش ناممکن
گردید.حریقی که دراذهان یونانیان تداعی کننده
شورشی شد که به سال 1985 و در رویدادی مشابه، با
تیراندازی پلیس وکشته شدن جوان 15 ساله بوقوع پیوست. بله!
یونان،بویژه دانشجویان ودانش آموزان ونیروهای چپ آن
دارای سنت درخشانی ازمبارزه علیه استبداد،امپریالیسم
و نظام سرمایه داری هستند،ازمبارزه علیه اشغال نازی ها،
تاحکومت سرهنگان،واز شورش 1985 و1991 تا انبوهی ازاعتراضات گوناگون وازجمله
اعتراضاتی که بهنگام ورود مقامات درجه اول آمریکا ویا
تشکیل اجلاس نهادها واتحادیه
های متعلق به سرمایه داران وبالأخره تاقیام گسترده کنونی
علیه سیاست های نئولیبرالی سرمایه
داری.
قرائن وشواهد گوناگون تردیدی باقی
نمی گذاردکه ما با شورشی گسترده،آنهم درمقطع ورود نظام سرمایه
داری به یکی ازبزرگترین بحران های چنددهه
اخیرخود،مواجه شده ایم.کارامانلیس نخست وزیرحزب حاکم و
راست گرای"دموکراسی نو"که سخت سرگرم پیش برد
سیاست های نئولیبرالیستی نظیرخصوصی
سازی شتابان مؤسسات دولتی،ازجمله درحوزه آموزش وپرورش،افزایش
مالیات، کاستن ازحقوق بازنشستگی وتغییرات منفی
درقوانین وکاستن ازبیمه های اجتماعی بسود سرمایه
داران وبطورکلی ایجاد دولت باصطلاح لاغرو آزاد ازوظایف
وهزینه های اجتماعی بود،دربرابرانفجار سراسری جوانان،دانش
آموزان،دانشجویان،گروه های چپ رادیکال وآنارشیستها
وکلیه توده های زحمتکش که دقیقا سیاست های
نئولیبرالیستی حاکم بر دولت رامسبب فلاکت وبیکاری
وگرانی می دانند،غافلگیرشد وعملا فلج گردید.واین
درحالی است که دولت وحزب حاکم
بدلیل رسوائی های حاصل ازفساد مالی دراوج بحران
ودرضعیف ترین وضعیت خود قراردارد وتنها با یک رأی
اضافی دارای اکثریت بسیارشکننده درمجلس این کشور
است.واپوزیسیون قانونی –ازجمله "سوسیالیست
ها"-با وقوف به انزوای روزافزون دولت ونارضایتی
عمومی مردم خواهان برگزاری انتخابات زودترازموعد مقرر هستند که
بامقاومت حزب حاکم مواجه است.به گفته گردانندگان حزب اپوزیسیون،اوضاع
ماننداین است که "حکومت ودولت سقوط کرده باشد".
ازهمان لحظه شروع قیام،تمامی امکانات وتلاش
های دولت برای خاموش کردن وکنترل آن بکارگرفته شد.ولی
علیرغم آن حرکات اعتراضی ادامه یافته است.هم چنانکه نخست
وزیرشخصا در تلویزیون ظاهرشد وگفت که وضعیت کنونی را تحمل نخواهدکرد و
با متهم کردن شورشیان به دشمنان دموکراسی،عزم خود را مبنی
برپایان دادن به این شورش خطرناک اعلام داشت.اودرهمین رابطه خواهان برخورد قاطع تر وزارت کشور وپلیس
با تظاهرکنندگان گردیده است.اما علیرغم دستورات وی و
بگیروبندهای به عمل آمده،پس ازگذشت بیش از ده روز، پلیس
خشن یونان موفق به خاموش کردن ناآرامی ها واعاده
"نظم"نگردیده است.گرچه پلیس هم چنان به تلاش ها و سرکوب خود
ادامه می دهد ونگران شروع موج های تازه ای است،اما ناگفته نماند
که بدلیل ترس ازگسترش خشم جوانان ومردم،
ناچارگردیده که با احتیاط بیشتر عمل می کند و قادرنشده
توقعات سران نظام را به نحواحسن برآورده سازد.استعفای بی درنگ
وزیرکشورومعاون وی وعذرخواهی او
ونیزابراز"پشیمانی عمیق" پلیس
ازتیراندازی به سوی نوجوان به قتل
رسیده،ودستگیری دومأمورتیراندازودادن وعده عدم
تکراراین گونه اقدامات درآینده، ووعده نخست وزیربرای
مبارزه علیه فساد وفقرنتوانسته است درآرام کردن جوانان و کاهش التهاب موجود
در جامعه نقشی بازی کند.
بیش ازصدهامدرسه ونیزدانشگاه های متعدد
تحت کنترل دانش آموزان ودانشجویان ونیروهای چپ رادیکال
قرارگرفته وازآن جا به سازماندهی اعتراضات وازجمله مسدود کردن جاده
های ورود به شهر وکنترل عبورومروراقدام کردنده اند.دراین میان
بویژه دانشگاه معروف پلی تکنیک آتن که درانقلاب سال 1974
علیه سرهنگان ونیزناآرامی های 1859 نقش مؤثری
داشته-بطوری که درحمله تانک های حکومت نظامیان به این
دانشگاه 40 دانشجوی پلی تکنیک کشته شدند-بعنوان ستاد
ومرکزاصلی شورش عمل می کند.
درکنارشورش های مزبوروبه موازات آن روزچهارشنبه
اعتصاب سراسری 24 ساعته-وازجمله برای افزایش دستمزدبه دوبرابر-
به دعوت دواتحادیه نیرومند(باداشتن 2.5میلیون کارگرتحت
پوشش خود)عملاکشوررابه حالت تعطیل درآورد.پروازها،ادارات،کارخانه های
تولید برق وبیمارستانها (مگردرحد وظایف
اورژانسی)،وسایل حمل ونقل درخیابانها -هم خصوصی وهم
عمومی-بطورکلی متوقف شدو کارگران اعتصابی درمیادین
اصلی تجمع کردند.البته تصمیم به برگزاری اعتصاب توسط اتحادیه ها به پیش ازشروع شورش
های اخیر برمی گشت،اما این مهم است که آنها علیرغم
وقوع این ناآرامیها وتداوم آنها و بوجود آمدن فضای فوق العاده
درکشور وعلیرغم درخواست دولت برای لغو وعدم برگزاری این
اعتصاب،وقعی به درخواست دولت نگذاشتند.وفراترازآن، عملا با مطالبات جوانان
ودانشجویان وشورش های آنان همراه گشته وباین ترتیب
یک همبستگی عمومی ودارای اهمیت بزرگ، بین
جنبش پرجوش وخروش جوانان وبیکاران وکارگران شاغل ومردم یونان
برقرارگردید.دانشجویان وجوانان نیزبه نوبه خوددرحمایت
ازاین اعتصاب تظاهرات متقابل به عمل آوردند.
پاسخ منفی ازجانب کلیه نیروهای
سیاسی اپوزیسیون به درخواست کارامانلیس جهت نشان
دادن نمایش"اتحاد ملی" درمحکوم کردن عاملان ناآرامی
های اخیر،نشانه دیگری ازهمبستگی فوق وانزوای
شدید دولت است.هم چنانکه تبدیل شدن روزدفن دانش آموزجان باخته به
عزای ملی وبسته شدن همه مدارس وتظاهرات گسترده و شمع بدست
درکنارسایراشکال اعتراضی نشانه دیگری از واقعیت فوق
است.
وچنین است که یونان شدیدترین بحران
پس از1974 را تجربه کرده وبازتاب آن ازمرزهای یونان عبورکرده و
خبرگزاری ها،ازگسترش دامنه ناآرامیها واز شروع تظاهرات
حمایتی درپاره ای پاره ای ازشهرهای کشورهائی
چون اسپانیا،فرانسه،ایتالیا،دانمارک،آلمان وروسیه
...گزارش داده اند.ودرهمین رابطه درطی تظاهراتی که
درپاریس و درمقابل سفارت آتن صورت گرفت،رئیس اتحاد ملی
دانشجویان فرانسه اعلام کرد:"درفرانسه وسایرکشورهای
اروپائی نیز،جوانان با مشکلات این چنینی مواجهند.
دولت باید این حرف مارا بشنود وبرای آن پاسخی کننده ادامه
دهد".
آیا یونان داردانقلاب مه 1968 خود رامی
گذراند؟ آیا یونان دستخوش آشوب های مشابه شورش حاشیه نشین های پاریس
ودیگرشهرهای بزرگ فرانسه شده است؟
بی شک برای ارزیابی جامع تر
ودقیق تر ماهیت رویدادهای یونان،باید هم
گزارش های دقیق تری داشت وهم نظرات آگاهان برشرایط آنجا
راخواند وشنید و هم سمت وسوی تحولات آتی را رصدکرد.
با این همه
شاید بتوان گفت،هم آری وهم نه! انفجاراجتماعی یونان ضمن
داشتن تشابهاتی با آنها(به لحاظ نقش جوانان ودانشجویان وشرکت فعال حذف
شدگان وحاشیه نشینان،ونیزبکارگرفتن اشکال مبارزاتی مشابه
وبرخی مطالبات)،اما بدلیل وسعت فراگیری اعتراضات ومشارکت
گسترده تر مردمی، وهم چنین به دلیل تقارن آن با بحران بزرگ نظام
سرمایه داری ودرواکنش به
آن،ازنظردامنه مشارکت نیروهای اجتماعی وداشتن جنبه
فراملی،دارای پیام ها ومشخصات دیگری هم است که آن
را به یک جنبش گسترده توده ای وفراگیر،یعنی
جنبشی ازجنبش های گوناگون ورنگارنگ نزدیک ترکرده است تابه شورش
یک یاچندلایه اجتماعی معین.اکنون 20 درصدمردم بونان
رسما زیرخط فقری قراردارند که هرلحظه باتوجه به دامنه بحران
اقتصادی وسرشکن کردن هزینه های آن بردوش زحمتکشان،به سرعت بروسعت آن افزوده می شود ودراین
حالی است که باشتاب بحران وسیاست کنونی مقابله با بحران
انتظارمیرود که بزودی 5 درصد دیگربرمیزان
بیکاری افزوده شود.بحران فزاینده بیکاری ،اصلاحات
آموزشی و...بیش ازقرقشری آینده جوانان وآینده آنان
را زیرضرب گرفته است وباین ترتیب قشر جوانان ونسل تازه
نیروی کار اولین قربانی بزرگ سیاست های
اقتصادی موجود ونیزقربانی موج بزرگ بحران،محسوب می شود
وخشم فوق العاده جوانان نیزدرهمین رابطه قابل درک است.به عنوان مثال
بنابر یکی ازاین گزارشات ؛یکی از این جوانانی که خود را آنارشیست می خواند و
از ترس بازداشت توسط نیروهای انتظامی صورت خود را در برابر
دوربین پوشانده است با ارائه طرحی بلند پروازانه گفت: «استعمار حاصل
از سرمایه داری لجام گسیخته جوانان یونانی را به
شورش واداشته است، دیگر کسی به آینده فکر نمی کند و زمان
تخریب ساختار های قدیمی و نوسازی و
تغییر دنیا فرا رسیده است.».
سرمایه داران ودولت حامی آنان درتلاش است که
هزینه های سنگین بحران خود ساخته را،بدوش مزدوحقوق بگیران
وبویژه نسل جوان وآینده سازبارکند. ودقیقا دربرابرآن یونانی ها به اين معترضند كه دولت به بانك ها ۳۵
ميليارد دلار كمك مالی اعطا كرده است،
درحالی كه از هر ۵ شهروند یونانی يك نفر زير خط فقر زندگی می كند.
البته عقب ماندگی
اقتصادی وسیاسی یونان(که درتمامی شاخص
های اصلی، ازعقب مانده ترین ها دراروپای غربی
است)وخشونت پلیس آن ازیکسوو سنت های درخشان و رزمنده
دانشجویان ونیروهای چپ ورادیکال وانبوه جوانان
وحاشیه نشینان ازسوی دیگر،درتبدیل یونان به
حلقه ضعیف بحران دراتحادیه اروپا و انفجارآن نقش دارند.چرا بحران
یونان اهمیت فراملی
دارد؟باین دلیل ساده که آنچه مردم یونان علیه آن
بپاخاسته اند، همان مشکلاتی است که در سایرکشورهای
اروپائی و جهان سرمایه داری هم وجود داشته وبیدادمی
کند.وازآنجا که یونان بدلایل متعدد تبدیل به حلقه ضعیف
اتحادیه اروپا دربرابربحران کنونی شده است،ازهمین روتوجه به آن
ازاهمیت برخورداراست.بیهوده نیست که سرمقاله نویس روزنامه
لیبراسیون ارزیابی خود ازتحولات یونان را با
این جمله که "یونان اروپا را نگران می کند" آغاز
کرده و
در ادامه
یادآور می شود "که مسائل و مشکلاتی که موجب بروز نا
آرامی ها و آشوب های چند روز اخیر
یونان شده است اینجا و آنجا در دیگر کشورهای
اروپائی نیز بچشم می خورد". مفسر
لیبراسیون این پرسش را مطرح میکند "که انفجار در
جامعۀ یونان سر آغاز انفجارهائی در
دیگر کشور های قارۀ اروپا نخواهد بود؟ نویسنده پس ازابراز
نگرانی از سرایت این
انفجاراجتماعی به دیگر نقاط اروپا به بررسی اوضاع در فرانسه
پرداخته و می نویسد شرایط دشوار
ومتزلزلی که بخش چشمگیری از مردم
و به
ویژه جوانان بیست تا سی
ساله در آن زندگی میکنند، از دست رفتن مداوم برخی
دستاوردهای اجتماعی همزمان با افزایش
بی سابقۀ درآمد طبقات مرفه، درتنگنا قرارگرفتن و کاهش قدرت خرید مردم یک سال پس از پیروزی نیکلا
سارکوزی در انتخابات ریاست جمهوری- آنهم باتوجه به این که یکی از شعارهای عمدۀ
انتخاباتی او بالا بردن قدرت خرید مردم بود- با بحران مالی و اقتصادی جهان بیشتر نمایان
شده است". در پایان سرمقالۀ لیبراسیون می
خوانیم "در
این شرایط در کاخ ریاست جمهوری فرانسه (الیزه)
کوچکترین نشانه های حاکی از بروز
یک شورش زیر ذره بین قراردارد و
این امر کاری خردمندانه است چرا که جامعۀ فرانسه نیز- که این روزنامه از آن به عنوان جامعه
ای تقسیم شده، مضطرب، دلزده و بی تفاوت
یاد میکند- مختصات جامعۀ یونان
را دارد."
ازاینرو درنگ بر آنچه که دریونان می گذرد
وتجارب آن برای جنبش های ضدسرمایه داری که ازشکاف
بین ابعاد بحران و واکنش های متناسب با آن دررنج است، وبرای
کاستن از دامنه این شکاف دارای اهمیت است.
نگاهی به جنبش مردم یونان مختصات مهمی را
به نمایش می گذارد:
الف -همبستگی بوجود آمده بین جوانان
ودانشجویان پرشوروجنبش کارگری. برخلاف نمونه مه 68 فرانسه ویا
شورش جوانان پاریس،جنبش مردم یونان خصلت فراگیرتری داشته
و درواکنش به پیش بردسیاست های اقتصادی دریک مقطع
بحرانی حاد است که البته خود این سیاست ها کپیه
سیاست های اعمال شده درسایرکشورهای بزرگ سرمایه
داری است.مقابله جوانان ودانشجویان با همین سیاست هاست که
به حرکت آنان بعد سراسری داده است.
ب-نوک پیکان جنبش ضدسرمایه
داری؛دانشجویان، جوانان،دانش آموزان ونوجوانان ونیروهای
چپ رادیکال هستند که تحت سیاست های نئولیبرالی دولت
وبیکارسازی های روزافزون آن،جائی برای آینده
خودنمی بینند ودرست بهمین دلیل درمقایسه
بانیروهای شاغل، خصلت انقلابی تری را به نمایش
می گذارند. آنها بخش جداناپذیر وقاطعی ازنیروی
مبارزه ضدسرمایه داری هستند.
ج-مبارزه اصلی وتوفنده دربیرون ازسیستم و
مکانیزم های کنترل کننده دموکراسی بورژوازی وحتا
بیرون ازتشکل های رسمی وجایگیرشده درنظام
وهمزیست با آن قراردارد. واین مساله یک باردیگرنشان
میدهد که تاچه حد دموکراسی بورژوائی ونهادهای توده ای تعریف شده
درچهارچوپ آن دستخوش تصلب شرائین شده وناتوان ازبازتابانیدن ضربان
مبارزه طبقاتی است. نه فقط قادربه انعکاس عمق نارضایتی
های مردم نیست،برعکس عملا با سیاست اشتی ملی
وطبقاتی،درکنارسیاست های خانه خراب کن حاکمیت قرارگرفته
است.بیهوده نیست که کارامانلیس قیام جوانان را
تهدیدی برای دموکراسی می نامد.ورقبای باصطلاح
سوسیالیستی آنها با دعوت جوانان به برقراری آرامش،تنها
بفکرتجدید انتخابات برای کسب قدرت سیاسی است.
د-خصلت جنبشی وخود آنگیختگی این
جنبش،اساسا خود را درجاری شدن بیرون ازنهادها وخارج ازظرف های
موجود ورسمی و درتمایزبا رهبری های سنتی وسلسه
مراتبی وبوروکراتیزه شده نشان می دهد.
مساله
اصلی چیست؟
گفتیم که بحران یونان علیرغم
خودویژگی های محلی،دراساس محصول بحران سرمایه
داری وخصلت انگلی آن ازیکسو وماهیت ضدمردمی
سیاست های معطوف به مهار
بحران وچگونگی فائق آمد برآن
ازسوی دیگر است.
درواقع سیاست سرشکن کردن هزینه های بحران
رژف کنونی بردوش مردم وجوانان و زحمتکشان وبرای نجات سرمایه
داری وتأمین سود لازم برای سرمایه داران، خود مزید
برعلت اصلی فقروفلاکت شده وزمینه سازشکل گیری اعتراضات
گسترده است.این سیاست درسطح جهانی تاکنون با تزریق حداقل
4 تریلیون دلاربه نظام حاکم وبه کیسه پرنشدنی صاحبان
تراستها وشرکت های فراملی، بویژه مؤسسات مالی وبورس
بازهمراه است.علاوه براین برای تضمین نرخ سود رضایت بخش
وکاهش هزینه ها،اخراج کارگران،کاهش دستمزد وافزایش شدت
کارشاغلین به عنوان راه های غلبه بربحران دردستوردولت ها
ونهادهای بین المللی قرارگرفته است(چنانکه به عنوان نمونه در
همین روزها کمپانی سونی تصمیم به اخراج 8000 نفرازنیروی
کار وسیتروئن فرانسه 4000 نفر و...گرفته اند).نمونه همین سیاست
ها برای مقابله بابحران توسط دولت یونان ودراقتصادضعیف ترآن
باشدت بیشتری پیش برده می شود.بهمین دلیل شعاراعتراض
کارگران واعتراض کنندگان مبنی براین که حتی یک
یوروهم به سرمایه داران نخواهیم داد،دارای
اهمیت است.همانطورکه مخالفت قاطع
دانشجویان ودانش آموزان با هرگونه خصوصی سازی مؤسسات
اقتصادی وآموزشی واجد اهمیت است.
قیام مردم یونان ازجنبه دیگری
نیزقابل تأمل است: میدانیم که انقلاب فنی و
تکنولوژیک چنددهه اخیربا افزایش قدرت بارآوری
تولید،درچهارچوب همین نظام موجود،شرایط مادی امکان کاهش
رادیکال ساعت کارکارگران وایجاد فضای فراغت برای
رشدوشکوفائی آنها ازیکسووایجاد فرصت های شغلی تازه
برای کارگران بیکار وکاستن ازفشارنیروی کارذخیره
بردستمزد هاازسوی دیگررا فراهم کرده است.ودرواقع
نئولیبرالیسم به یک تعبیرتعرضی بود برای
بباددادن و مصادره این فرصت وازطریق تحمیل کاراضافی
وتصاحب ارزش اضافی حاصل ازآن.چنانکه می دانیم طبقه کارگردربهره
گیری ازاین فرصت تامرز 35 ساعت کاردرهفته پیشروی
کرده بود.البته درانجام موفقیت آمیزاین تهاجم توسط دشمنان طبقه
کارگر،جهانی سازی بورژوائی وبهره گیری ازتشتت
وتفرقه کارگران درمقیاس جهانی وازجمله بهره گیری
ازکارارزان وفشارعظیم نیروی کار ذخیره به
نیروی کارشاغل وسودجستن ازبازارهای تازه وبطورکلی سرشکن
کردن عوارض منفی این روند برصفوف کارگران جهان،نقش مهمی داشت .
تازمانیکه نظام سرمایه داری دچاربحران ژرف
کنونی نشده بود،گرچه مقاومت وجنگ گریلائی دراین یا آن کشورودراین
یا آن رشته همواره وجودداشت و دارد،اما بدلیل پراکندگی
زیاد اردوی کاروهم آهنگی نسبی اردوی سرمایه،
تفوق وتعرض ازآن سرمایه داری بوده است. اکنون اما با ورود نظام سرمایه داری به
فازنوینی ازبحران وبهم ریختن توازنش،وبویژه با در
پیش گرفتن سیاست سرشکن کردن باربحران بردوش مردم وکارگران، فرصت
بالقوه مناسب تاریخی
برای پیشروی جنبش وعقب راندن بورژوازی ازسنگرمواضع
تسخیرکرده فراهم شده است.ودرهمین رابطه است که قیام مردم
یونان به عنوان یکی ازبرآمدهای جنبش ضدسرمایه
دارای، دریکی از حلقات ضعیف زنجیره این
مجموعه دارای اهمیت است.باین دلیل ازفرصت بالقوه مهم سخن
به میان می آوریم که برای فعلیت یافتن آن و
کسب دست آوردهای مهم واثرگذار دربهم ریختن صفوف
سرمایه،ووادارکردن آن به عقب نشینی های مهم،جنبش
ضدسرمایه داری هنوز باید بتواند برضعف ها ونقاط آسیب
پذیرخود غلبه کند. پرداختن به این ضعف ها و گسست ها خارج ازحوصله
این نوشته است،اما غلبه یافتن به آنها شرط فعلیت بخشیدن
به این فرصت هاست. دراین جا تنها می توان به دومورد مهم
ازاین نقاط آسیب پذیر درمقیاس کشوری
وفراکشوری اشاره کرد:
نخست آنکه درشرایطی که سرمایه بیش
ازهرزمانی جهانی شده ودشمن به شکل جهانی سیاست
گذاری و عمل می کند،جنبش ها اگربخواهند فقط محلی عمل کنند،
قادرنخواهند شد با دشمنی دروسعت بین المللی وبا امکانات
واقدامات وتحرکات جهانی مقابله مؤثر نمایند.ازاین رو تحقق همبستگی
وهماهنگی جنبش های مناطق
مختلف ازاهمیت بزرگ واستراتژیکی برای جنبش ضدسرمایه
داری برخورداراست.این یک نیازروزوحیاتی است
که بدون آن پرولتاریانخواهد توانست ازشرایط بوجود آمده بهره
گیرد.
ونقطه آسیب
پذیردیگرآنکه درشرایطی که یکی از
فراکسیون های بورژوازی، بشدت منزوی ومنفور شده است،فرصت
مهمی برای نقش آفرینی سایرفراکسیون های
اپوزیسیون قدرت حاکم فراهم میشود تا بتوانند با دست بدست کردن قدرت به فریب افکارعمومی
مبادرت ورزند.چنانکه دریونان نیز آنها نه فقط بدنبال گرفتن
امتیازازرقیب خود ودرسودای بدست آوردن پست اکثریت درمجلس
وتسخیرقدرت هستند،بلکه درهمان حال درتلاشی مکمل و درکسوت
اپوزیسیون برآنند تاکنترل جنبش مردمی را نیز بدست
گیرند.چنان که هم اکنون نیزخواست استعفای دولت وبرگزاری
انتخابات زودرس به یکی ازمطالبات عموم مردم ونیز احزاب
اپوزیسیون ازجمله حزب "سوسیالیست" که خوددراجرای
سیاست های 30 سال گذشته عملکردی کیفامتفاوت ازحزب حاکم
نداشته وپیگیر همان نوع سیاست هابوده ، تبدیل شده است.
بی شک وجودچنین نیروها واحزابی درصفوف
اپوزیسیون،هوشیاری دراتخاذ سیاست ها وتاکتیک
های مناسبی را می طلبد که بدون آنها،همانگونه که تجارب
تاریخی نشان داده اند،
بورژوازی درربودن فرصت ها ازچنگ
جنبش بسیارموفق عمل کرده است.
***
بطورخلاصه قیام مردم یونان را باید
واکنشی به بحران سرمایه داری درحلقه ضعیف بورژوازی
جهانی به شمارآورد که درشرایط شکاف موجود بین ابعادبحران و
کمیت وکیفیت مقابله با آن دارای اهمیت است.به
میزانی که این جنبش بتواند مطالبات خودرا دربرابرنظام
سرمایه داری شفاف وفراگیرکند، وبه اندازه ای که بتواند
صفوف گسترده خویش را درمقیاس کشوری و جهانی دربرابرتعرضات
وتجاوزات سرمایه داری هم آهنگ نماید وبه اقدامات فراملی
مبادرت ورزد،به دستاوردهای بیشتری نائل خواهدشد.
2008-12-18-28-09-78
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/