جنایتی که فراموش نخواهد شد!

ارزنگ بامشاد

روزهای متمادی است که دولت اسرائیل با بی رحمی تمام بر سر یک و نیم میلیون بچه و زن ومرد و پیر و جوان فلسطینی در نوار غزه بمب و موشک و گلوله های توپ و تفنگ می ریزد. تنبیه جمعی مردمی که یک سال در محاصره ی کامل غذائی و داروئی و سوخت قرار داشته اند، اکنون ابعاد بشدت جنایت کارانه ای بخود گرفته است. دولت تجاوزگر اسرائیل در این حملات وحشیانه  و فاشیستی از بمب های مدرنی استفاده می کند که بدن قربانی را تیکه تیکه می کنند. بدن های تیکه پاره شده کودکان مجروح وقتی به بیمارستان ها می رسند، پزشکان بیمارستان های فاقد امکانات را در وضعیتی بحرانی قرار می دهد. وضعیتی که مرگ زنان و کودکان به شدت مجروح را به چشم می بینند، بدون آنکه بتوانند کمکی به آن ها بکنند. اوج جنایت در تنبیه جمعی فلسطینی ها زمانی روشن تر می شود که حتی بیمارستان ها و مدارس تحت کنترل سازمان ملل هم از سوی اسرائیل هدف های نظامی تلقی شده و هدف بمب و موشک قرار می گیرند.

دولت اسرائیل ومتحدش آمریکا و بسیاری از رسانه های وابسته، این تهاجم  را پاسخی به موشک باران های حماس می دانند. روشن است که این استدلالات تنها بهانه ای برای آغاز عملیات هستند وگر نه  این اسرائیل بود که به تعهدات آتش بس شش ماهه متعهد نماند و علیرغم پذیرش بازگشائی گذرگاه های نوار غزه ، این گذرگاه ها در تمامی طول شش ماه بسته نگهداشت و حتی بر دولت مصر هم فشار آورد تا تنها گذرگاه موجود با این کشور را ببندد تا محاصره مردم غزه تکمیل شود. دولت اسرائیل علیرغم تمامی تبلغات دولتی و رسانه های وابسته در سطح جهان، هیچگاه اعتقادی به حقوق مردم فلسطین نداشته است. حتی زمانی که قرارداد صلح اسلو به امضاء رسید نیز روشن بود که آن قرارداد، قرارداد صلحی بود که نفرت را عمیق تر می کرد و حال نتایج آن قرارداد بوضوع دیده می شود. قراردادی که قصد داشت مناطقی بانتونستان مانند در خدمت اسرائیل به وجود آورد و حق میلیون ها آواره فلسطینی که ده هاست در اردوگاه های پناهنده گان زندگی می کنند را نیز به رسمیت نشناخت. این بی اعتقادی به حقوق مردم فلسطین، بنیان سیاست های تقریبأ تمامی دولتمردان و دولت زنان اسرائیلی است. از این روست که آن ها به نیروهائی هم چون حماس که هر چندگاه یک بار بهانه به دست شان بدهند نیاز مطلق دارند. دولت اسرائیل در راستای همین سیاست بود که تلاش گسترده ای را سازمان داد تا سازمان ازادیبخش فلسطین را در میان مردم فلسطین بی اعتبار کند و به عنوان شریک دشمن به نمایش بگذارد. امری که در آن موفق شده است. امروزه سازمان آزادیخش فلسطین در نگاه مردم این سرزمین از اعتبار گذشته برخوردارنیست. به همین دلیل بود که در انتخابات گذشته حماس توانست آنچنان رای شکننده ای بیاورد. رأی مردم فلسطین به حماس بیش از آن که نشاندهنده حمایتشان از این جریان باشد، اعتراضی گسترده علیه سازمان آزادیبخش فلسطین و سیاست های تسلیم طلبانه ا ش بود. در هم شکسته شدن اعتبار سازمان آزادیبخش فلسطین در میان مردم فلسطین که در آن سیاست های دولت اسرائیل و آمریکا نقش اساسی داشتنند، مهمترین عامل تقویت جنبش حماس بوده است. از این رو حماس با تلاش برای پاسخ به نیازهای روزمره مردم و پیوند با توده های پائینی جامعه، الگوی جایگزینی در مقابل سازمان آزادیبخش فلسطین قرار داد که از یک سو سیاست سازش در پیش گرفته بود و از سوی دیگر در فکر پروار کردن بوروکراسی نوپای خود بود بجای آن که برای رفع  مشکلات مردم بکوشد.

دولت اسرائیل تلاش دارد جنایت کنونی اش را امری تصادفی و برای مهار موشک اندازی های حماس پس ازپایان آتش بس شش ماهه  وانمود سازد. اما اکنون روش شده است که وزیر دفاع اسرئیل، شش ماه پیش دستور برنامه ریزی برای حمله ی همه جانبه به غزه را صادر کرده بود. انتخاب زمان کنونی کاملأ آگاهانه صورت گرفته است. این امر در زمانی صورت می گیرد که دولت بوش بعنوان پروپا قرص ترین حامی اسرائیل چند هفته بیشتر به پایان دوران ریاست جمهوری اش یاقی نمانده است و دوران بعدی هنوز تجربه نشده است و از سوی دیگر انتخابات اسرائیل در پیش است و دولت کنونی که در پائین ترین حد محبوبیت قرار داشت و احتمال شکستش در انتخابات بسیار بالا بود، با اقدام نظامی چنین خشونت آمیز توانسته به عنوان نیروی مدافع امنیت مردم اسرائیل محبوبیت خود را افزایش دهد. امری که هر روزه در نطرسنجی ها مورد تأئید قرار می گیرد.

بنابراین مردم غزه که از یک سو در چنبره سیاست های حماس گرفتار آمده اند، قربانی بازی قدرت در میان احزاب اسرائیلی و بازی قدرت در آمریکا شده اند. و درست در چنین شرایط دردآوری که زیر باران بمب و موشک قرار گرفته اند، دولت های ارتجاعی عرب نیز به فریادشان نمی رسند. این بی اعتنائی آشکار دول عربی و یا همسوئی پنهانشان با دولت اسرائیل،امری که در زمان حمله اسرائیل به جنوب لنبان و جنگ با حزب الله نیز اتفاق افتاد، محصول آن است که این کشورها حماس و حزب الله را نه نیروهایی که به هر دلیل توانسته اند در میان توده های مردم نفوذ بدست آورند و نیروهای سیاسی مستقلی هستند بلکه به عنوان نیروهای ساخته و پرداخته ی جمهوری اسلامی در منطقه قلمداد می کنند و برای نابودی این دو نیروی سیاسی در منطقه با اسرائیل و آمریکا منافع مشترک دارند. اما همین سیاست بشدت غلط کشورهای عربی، باعث شده است که هم حماس، هم حزب الله و هم جمهوری اسلامی در نگاه توده های پائینی فلسطینی و جهان عرب به چشم دوست و حامی نگریسته شوند و در جلب افکار عمومی جهان عرب به پیروز این ماجرا تبدیل شوند. امری که تحقق خواست های آزادیخواهانه و عدالت جویانه ی توده های فلسطینی و عرب را به آینده های دور موکول می کند و زمینه های رشد بیشتر بنیادگرایی واپسگرا را تقویت می سازد.  دولت اسرائیل بر متن چنین زمینه ای بیش از پیش می تواند سیاست های جنایت کارانه و تجاوزگرانه اش را توجیه کند و سیاست بی اعتنائی به حقوق مردم فلسطین را هم چنان ادامه دهد و پشتیبانی دولت آمریکا و متحدین غربی اش را تصمین نماید.

8 ژانویه 2009ــ19 دی ماه 1387