کشتارهای غزه، ادامه منطقی سیاست
های اسرائیل است
بهروز عارفی
«ما
تمایل نداریم تهاجم گسترده ای به نوارغزه آغاز کنیم،
ولی ما احتمالا چاره دیگری نخواهیم داشت. ما این
موضوع را کنار نمی گذاریم حتی در برابر داوری منفی
بقیه جهان»
از
مصاحبه ایهود باراک با عصر مدرن، در
مارس 2008، ده ماه پیش (به نقل از لوموند 7 ژانویه 2009)
«وزیر
دفاع» کنونی اسرائیل، ده ماه پیش نقشه حمله به غزه را اعلام
کرده بود. تهاجم خونباری که تا این لحظه بیش از 800 کشته و 3300
زخمی داده است (لوموند 9 ژانویه)، بخشی از استراتژی
دولتمداران اسرائیلی در تحقق امیال سلطه طلبانه ای است که
همه رهبران اسرائیل از بن گوریون تا آریل شارون به آن اعتراف
کرده اند.
بن گوریون در سال 1947 می گفت: «وقتی
نیرومند شدیم، تقسیم را ملغی کرده وبر تمامی
سرزمین [ فلسطین] مسلط خواهیم شد» (لوموند 24 اوریل
2001). همین حرف را آریل شارون بصورتی دیگر تکرار
می کند: «جنگ استقلال به پایان نرسیده است! نه جنگ 1948 تنها
فصل اول از تاریخی بود که باید نوشته شود» (همانجا)
هدف نابودی فلسطین، و اشغال سرزمین
های فلسطینی است. باید هر طور شده شرایط
ایجاد دولت فلسطین را از میان برد. در کرانه باختری با
ایجاد بانتوستان ها و حکومت آپارتاید و در غزه با جنگ و
گتوسازی.
پس، بهانه را فراموش کنید. دولت اسرائیل
منتظر فرصت بود تا به غزه حمله کند. اگر
در غزه بجای حماس، یک نیروی فلسطینی
مترقی نیز بر سرکار می بود، اشغالگران اسرائیلی
نقشه دیگری میچیدند. بویژه که وضعیت دولت
کنونی در آستانه انتخابات ماه فوریه اسرائیل، بسیار
نامطلوب بود، پس غزه قربانی کارزار انتخاباتی اسرائیل شد و
البته این تنها دلیل نبود. پاکسازی قومی که
صهیونیست ها در سال 1947 در فلسطین آغاز کردند، خاتمه
نیافته است. چندهفته پیش بود
که تزیپی لیونی، وزیر امورخارجه اسرائیل صحبت
از «انتقال» یک میلیون عرب اسرائیلی به
فلسطین (پس از تشکیل دولت ان) کرد.
قتل عامی که اسرائیل در غزه برپا کرده است، در گستردگی و
وحشیگری خود بی سابقه است. سازمان ملل و ارگان های وابسته
اش (یونیسف و اونروا) اسرائیل را متهم به جنایت
جنگی می کنند و تصویر کودکان
در خون خفته جهان را تکان می دهد. اما، اسرائیل بی اعتنا به
قوانین بین المللی به جنگ وحشیانه اش در یک
باریکه زمین ادامه می دهد و یک میلیون و
نیم مردم غزه در بدترین شرایط زیستی بسر می
برند.
در زیر چند مطلب گوناگون درباره این رویداد خونین از
نظرتان می گذرد. نوشته لیلا الحداد، سه سال پیش در لوموند
دیپلماتیک امده است که انتشار مجدد ان را خالی از فایده
ندیدم. رنج فلسطینی ها، با گذشت زمان تنها چند برابرشده است.
پیام مروان برغوتی
از روزنامه اومانیته، نهم ژامویه 2009
من از همه فلسطینی ها، شهر وندان کشورهای عربی و
مسلمانان، همه مردم آزادیخواه جهان دعوت می کنم که به بسیج خود
علیه تجاوز اسرائیل در نوار غزه ادامه دهند تا به این قتل عام
خونین که با شدتی فوق العاده و بیشترین خشونت ادامه دارد،
خاتمه دهند. من این تجاوز، تهاجم و نابودی نوار غزه را محکوم می
کنم.
من به اراده بزرگ فلسطینیان در مقابله با تجاوز و مقاومت شجاعانه
شان برای وارد آوردن ضربه سنگین بر متجاوزین و مهاجمین
درود می فرستم.
من همچنین به همه فلسطینی ها، چه در کرانه باختری و بیت
المقدس و چه در اردوگاه های پناهندگان و چه در مهاجرت، به همه خلق های ملل عربی و مسلمان و
همه پیشروهای سراسر جهان که با خلق فلسطین ابراز همبستگی
می کنند، درود می فرستم.
من همه سازمان های فلسطینی، کلیه نیروهای
ملی با همه گوناگونی ا ش را به وحدت دعوت می کنم تا با تجاوز
مقابله کرده و همه اختلافات را پشت سر بگذارند، زیرا هدف حمله
اسرائیل، خلق فلسطین در کلیت ان است و قصد نابودی اراده
او را دارد. الفتح و اعضای آن بخش لاینفکی از نبرد برای
مقابله با تجاوزند. خون شهیدان از ما، پایان سریع انشعاب
کنونی و ایجاد وحدت ملی را طلب می کند.
باید بر پایه سند آستی، اصول ملی و انتخاب
دموکراتیک، گفتگوی ملی برقرار کرد. باید به یک
همکاری ملی در درون سازمان آزادی بخش فلسطین و
تشکیلات خودگردان فلسطین در مبارزه با اشغال دست یافت.
مسئله حیاتی کنونی، اتحاد و انسجام و گذشتن از روی
زخم ها ( که از مبازرره درونی بازمانده است) برای مقابله با تجاوز و
پایان دادن به محاصره و ادامه پیشروی بسوی آزادی
ملت مان، حق بازگشت پناهندگان و استقلال است.
----
لیلا الحداد روزنامه
نگار مقيم غزه که داراي يک بلاگ اينترنتي است http://a- mother-from-gaza-blog-spot.com
اوت 2006
در غزه، « جهان به روي ما بسته ميشود»
پس از تخليه غزه در ماه
اوت ٢٠٠٥، نيروهاي اسرائيلي روش هاي جديدي عليه اهالي غير نظامي بکار
بردند که بطور شديدي نامنتناسب بود. هدف اعلام شده آنان، نابودي نيروي موشکي فلسطيني
ها بود. در اثر انفجارات، صحنه هاي وحشت بار بوجود آمد و باعث رعب همه مردم شد
. بنا بر اظهارات ماموران سازمان ملل متحد، در فاصله مه و ژوئن هشت هزار بمب بر
سر مردم باريد.
ما در هياهوي گلوله باران
ها، در طنين بمب هائي که در چند کيلومتري خانه هايمان
منفجر ميشد، ميخوابيديم. هنگام خواب ما، بمب ميريختند، هنگام نماز صبح، باز هم بمب ميريختند.
اسرائيل گذرگاه المنتظر را دائما بسته است. کالاهاي
مورد نياز از اين نقطه عبور مي کرد. تابلوئي با کلمات زير در آنجا نصب شده است: «تدايبر امنيتي».
اين تصميم موجب شد که ميليون ها دلار به کشاورزان و بطور عام به اقتصاد ما خسارت وارد
شود. ( در اينجا، فاسدشدن مواد غذائي و داروها را به حساب نياورديم)
آن چه را که من احساس
ميکردم، بهتر از من محمود درويش، شاعر فلسطيني بيان کرده است: «جهان بر روي
ما بسته ميشود». در مقابل قدرتي هراسناک، بزرگ تر از زندگي، که بنظر مي آيد هروز رشد
کرده و دگرگون ميگردد، احساس ناتواني و خرد شدگي ميکرديم. در هيچ جا، از دست اين
ضربات در امان نبوديم.
آدم خرد ميشود، اين احساس
که ما را به حال خود رها کرده و طرد کرده اند، مثل خوره وجودمان را ميخورد. آدم
خودش را حتا در ميان يک و نيم ميليون نفر انسان
ديگر، تنها حس ميکند. در حالي که در انتظار اصابت خمپاره ها به آسمان نگاه ميکردم، يا
با نگاهم هليکوپتر هائي را تعقيب ميکردم که در روشنائي مهتاب، سينه آسمان را ميشکافتند تا به هدف
شان نزديک شوند، از خود مي پرسيدم که آيا «آن ها مرا مي بينند؟». و هنگامي که بمباران
ها را از سر ميگرفتند، تخيلاتم بر من چيره ميشد. جوان ١٨ ساله اي را
ميديدم که در اثر دلتنگي از تنهائي در مرز، خمپاره هاي خود را هر دو دقيقه يک بار خالي ميکرد.
گاهي خود را ول ميکردم و دستانم را بسوي آنها، به آسمان بلند ميکردم. آيا صداي مرا
مي شنيدند؟
غزه مانند جهنمي بود بر
روي زمين. ساکنانش از هر طرف در محاصره بودند. آزادي
هاي بنيادي آنان سلب شده بود. حقوق و حاکميت شان را از دست شان گرفته اند. با اين
همه، آنان تسليم سرنوشت ميشوند. آيا شگفت انگيز است که در چنين شرايطي، بر طبق
آخرين نظرسنجي، اکثريت بزرگي از فلسطيني ها خواهان تعويض گروگان هاي اسرائيلي باشند؟
آن چه از ديده برخي حيرت
آور جلوه خواهد کرد، تمايل ٦٥ در صد از فلسطينيان براي از سرگيري مذاکرات
با اسرائيل است. اسرائيل، به جاي پاسخ مثبت به دست هاي دراز شده، شهرهاي ما را
بمباران ميکند، کمک هاي مالي ما را مصادره ميکند، مرزهاي ما را مي بندد. و آن هم به
بهانه نداشتن مخاطبي معتبر، حالا حزب يا شخص صاحب قدرت هر که باشد. هنگامي که در
سپتامبر ٢٠٠٥، من فروريختن ديوار ميان غزه و مصر در رفح را گزارش
ميدادم، دو پسر بچه فلسطيني نظرم را جلب کردند. آن ها بيش از ٩ سال نداشتند و در پائين
ديوار جست و خيز ميکردند. ديواري که مدت ها پيش، ما را از شهر مجاور در آن سوي مرز
درمصر جدا ميکرد. از آن ها پرسيدم که در آن جا چه ميکنند؟ پاسخ دادند که آنها هرگزبه
بيرون از اردوگاه پناهندگاني که در آن زندگي ميکنند، واقع در جنوب غزه پاي ننهاده اند. آن ها
ميخواستند ببينند که جهان ديگر و مردمان ديگر چگونه هستند.آيا مثالي بهتر از اين
براي نشان دادن انزواي ما وجود دارد؟
----------
اومانیته، 8 ژانویه 2009
« اگر یک فلسطینی بودم
...»
یوسی سارید، استاد
دانشگاه در اسرائیل
«در این هفته، در چارچوب
درسی درباره امنیت ملی، با دانشجویانم از غزه صحبت کردم.
دانشجوئی که برخوردش بیشتر محافظه کارانه بود(عموما، این
دانشجویان تا حدی راست گرایند) شرکت در بحث را پذیرفت و
مرا در حیرت انداخت. او بدون این که برخورد تحریک آمیز
عامدانه ای داشته باشد، سر زبانش باز شد و اعتراف کرد که : «اگر من یک
فلسطینی جوان بودم، به شدت با یهودیان مبارزه می
کردم، حتی از راه ترور. هر که سخن دیگری بگوید،
دروغگوست.»
این گفتار بنظرم آشنا امد و ناگهان
بیاد اوردم که حدود ده سال پیش، وزیر دفاع کنونی ما،
ایهود باراک این کلمات را بر زبان آورده است.
گیدئون لوی، روزنامه نگار
هآرتص از وی که در آن زمان برای رسیدن به مقام نخست
وزیری نامزد بود، پرسیده بود که اگر یک
فلسطینی بدنیا امده بود، چه می کرد؟ و باراک با صراحت
پاسخ داده بود: «به یک سازمان تروریستی می پیوستم»
این نمی تواند با دیدگاه
من یکی باشد. هدف تروریسم چه تروریسم افراد، چه سازمان ها
و چه تروریسم دولت ها، همواره به قربانی گرفتن غیر
نظامیان بی گناه است. تروریسم نه تنها کور است، چرا که
بیگناه و گناهکار را با هم هدف قرار می دهد، بلکه همچنین
دایره خشونت را نیز وسیع تر می کند:خون ما بر عهده ان ها
و خون ان ها بر عهده ما ست. و هنگامی که بر روی خون بیگناهان
حساب باز شود، چه کسی می تواند تمام ان را بپردازد، و در چه
زمانی؟
من از همه تروریست های جهان
تنفر دارم، حالا نتیجه نبرد ان ها هرچه باشد. با این همه، من از همه
شورش های مدنی فعال علیه هر اشغالی پشتیبانی
می کنم و اسرائیل از اشغالگران است و حتی تحقیر آمیز
ترین انان. چنین شورشی هم عادلانه است و هم موثرتر و نیز ماهیت
انسانی شورش را نشان میدهد. شاید من برای درک هدف
های یک تررویست خیلی پیر باشم.
اما، باید یادآوری کرد
که اگر یک جوان و یک دانشجوی عادی چنین جواب
غیرارادی می دهد، پاسخی که با بینش من متفاوت است،
و اگر این پاسخ از زبان یک ژنرال ارتش اسرائیل (ایهود
باراک) بیرون می آید، پس باید از خود پرسید که چه
زمانی، فرزند آدمی تصمیم بدی گرفته است.
اگر مسائل وارونه شوند، فرزند دردانه ما
اجبارا یک تروریست نفرین شده خواهد شد، زیرا او به نسل
سوم یا چهارم پناهندگانی تعلق دارد که زیر اشغال و خفقان بزرگ
شده اند و لدا راه نجات در کجاست؟ این کودک چیزی ندارد از دست
بدهد، مگر زنجیرهایش....
(....) جوانانی که آینده
ای ندارند، به سادگی به آینده خود پشت می کنند،
آینده ای که برای انان، چشم اندازی در افق ندارد. گذشته
ان ها مملو از فقر و چرکین است و زمان حال نفرت بار همراه با بیکاری
شان راه را بر روی هر امیدی بسته است. مرگ انان بر زندگی
شان ترجیح دارد و مرگ انها بازهم بر زندگی ما سرکوبگران ترجیح
دارد، آن ها مسئله را این چنین می بینند (...)
خلق بد یا خوب وجود ندارد،
رهبرانی وجود دارند که غیر مسئولانه و ابلهانه برخورد می کنند.
و اکنون ما با کسانی می جنگیم که احتمالا همان کاری
می کردند که ما، اگر ما به مدت جهل
و یک سال و نیم بجای آنان بودیم.
خلاصه ای از مقاله مندرج در هآرتص،
دوم ژانویه 2008
---------
از مصاحبه صالح عبدالجواد، استاد
تاریخ دانشگاه بیرزیت:
«خواست اسرائیل ایجاد
شرایطی است که نابودی نه تنها موجودیت سیاسی
فلسطین بلکه جامعه فلسطین میسر گردد. هدف ایجاد
نوعی یاس و دلسردی و تحمیل خشونت روزمره است تا
فلسطینی ها را بجان هم اندازد.
فرضیه دیگری
نیزی وجود دارد، این که اسرائیل میخواهد حماس را نه
تنها در غزه بلکه در کرانه باختری نیز تحکیم نماید. حتما
حماس از نظر نظامی شکست خواهد خورد ولی از این شرایط
دوباره سربلند بیرون خواهد آمد.
اسرائیل در حطاست..... زیرا
«بخش بزرگی از خلق ما در اثر حوادث، از مرگ هراسی ندارند. تمام
این ضربه های اسرائیل به مردم ما انکان می دهد تا آخر خط
بروند و اسرائیل از درک این نطلب ناتوان است ...
اسرائیل زندانی
پارادیگم نظامی اش است ... اسرائیلی ها چیزی
از فلسطینی ها نمی دانند. در 15 سال گذشته من توانسته ام تنها
سه بار به بیت المقدس بروم در حالی که در 15 کیلومتری
خانه ام قرار دارد. من از سال 1993 به این سو، دریا را ندیده
ام.
نشریات فلسطینی هرروز
6-7 مقاله از مطبوعات اسرائیل ترجمه
می کنند ولی برعکس، روزنامه های اسرائیل حتی
روشن ترین شان نظیر هآرتص، تقریبا هرگز مقاله ای از
یک نویسنده فلسطینی چاپ نمی کنند. [»
از لوموند 6 ژانویه 2009.
--------
ایوری اونری، گوش
شالوم شنبه سوم ژانویه
«تزیپی لیونی به
روشنی بیان کرد که هدف نابودی حکومت حماس در غزه استف پس موشک
های قسام بهانه است.»
« یاکو (یعقوب) پری
رئیس پیشین شین بت به من گفت که «ما ان [حماسه را
ایجاد نکردیم ولی از ایجاد آن جلوگیری
نیز نکردیم.»
«میگوئل اسکوتو بروکمان رئیس
مجمع عمومی سازمان ملل متحد، 27 نوامبر 2008:
اسرائیل را متهم به آپارتاید
کرد و خواهان بایکوت و مجازات و عدم سرمایه داری در
اسرائیل شد.»
ریچارد فالک نماینده سازمان
ملل برای فلسطین و استناد دانشگاه پرینستون اسرائیل را
متهم به جنایت علیه بشریت کرد (گاردین 19 دسامبر 2008)
او گفت که یاسر عرفات در در دسامبر
1988 اسرائیل را برسمیت شناخت ولی نتیجه
را دیدیم.
صلح تنها در اثر شکست استراتژی
اشغالگرانه و توسعه طلبانه اسرائیل حاصل می شود. برای
برقراری صلح ، دو طرف مساوی
با هم ضروری است.
تریبون دو ژنو:
UNRWA,FAO , programme
alimentaire mondial در 23 اوت 2008:
«گرسنگی دادن به غیر نظامیان
در حقوق بین المللی جنایت جنگی است»
میشل وارشاوسکی،
اومانیته 5 ژانویه:
کشتار خون بار در غزه، خوش خدمتی بین المللی
واژه ها یارای بیان
این جنایت را ندارند
فرومایگی نشان می دهد
که چند صد کشته غزه مضمونی انتخاباتی برای اسرائیل است
باراک که مست قدرت است فراموش می
کند که یک تهاجم نظامی اضافی، می تواند شکستی ببار
آورد که به بیراهه بکشد.»
لیلا شهید،
سفیر فلسطین در اتحادیه اروپا:
فیگارو 5 ژانویه
«این تهاجم حماس را مستحکم تر کرده
، فلسطینی ها نابود می کند.
چگونه میتوان باور کرد که
بیمارستان، ساختمان مجلس و دانشگاه هدف نظامی اند.
«اگر شکاف میان تشکیلات
خودگردان و حماس وجود نداشت، تهاجم به این گستردگی صورت نمی
گرفت. زمان آن رسیده که ما مصالحه کنیم. گفتگو اکیدا
ضروری است تا آرمان فلسطین بتواند زنده بماند و برای این
کار بیشتر به اراده سیاسی درونی نیازمندیم تا
کمک میانجی های عرب و دیگران.
باید درک کنیم که
تاکتیک اسرائیل در تفرقه انداختن میان ما، برای
حکمرانی راحت تر بوده و ما را به سوی نیستی سوق می
دهد.
جامعه مدنی می داند که تهاجم
، یک خلق را نشانه گرفته و نه تنها غزه و حماس را
باید تراژدی غزه به اعزام
نیروهای حفاظت کننده خارجی منجر شود.»
برگرفته از برنامۀ
رادیو France
Inter ساعت 15 روز 6 ژانویه 2009
این
برنامۀ نادر و بسیار ارزنده را دانیل مِرمِه اداره می
کند.
http://www.radiofrance.fr/franceinter/em/labassijysuis/
ریچارد فالک Richard Falk، آمریکایی و گزارشگر ویژۀ ملل متحد
در سرزمین های فلسطینی:
«این یک فاجعۀ
عظیم است، جنایت جنگی ست، جنایت علیه بشریت
است. دلایل قطعی وجود دارد که ثابت می کند اسرائیل
فرآیند دیپلوماتیک را ناممکن ساخته است. جامعۀ بین
المللی مسؤولیت سنگینی بر عهده دارد که بر اسرائیل
فشار آورد و آن را وادار کند تا به این عملیات خود پایان دهد.
جنایتکاری های اسرائیل انکار کلیۀ راه حل
هایی ست که می تواند صلح را برای دو ملت
فلسطینی و اسرائیلی به بارآورد.»
میشل ورشوفسکی Michel Warchawski ، روشنفکر
اسرائیلی، سخنگوی مرکز اطلاعاتی آلترناتیو:
«آنچه در غزه جریان دارد
نه جنگ بلکه قتل عامی ست که سومین نیروی
هوایی جهان علیه مردمی غیر نظامی و بی
دفاع مرتکب می شود.
(وی در پاسخ به
توجیهاتی که اقدام اسرائیل را ناشی از پرتاب خمپاره از
سوی حماس به شهرهای اسرائیل می دانند، می
گوید) باید توجه داشت که مسأله با پرتاب خمپاره شروع نشده، غزه 42 سال
است که تحت اشغال است، اشغالی که غالباً با خشونت شدید همراه بوده و
شهدا و قربانیان فراوان در بین اهالی فلسطین برجا گذاشته
است. علاوه بر این، از یک سال و نیم پیش، غزه در
محاصرۀ اسرائیل قرار دارد (با حمایت ایالات متحده و
اروپا)، به طوری که اگر کمک های بین المللی نبود با
قحطی و گرسنگی مرگبار همراه می شد. پرتاب موشک اقدامی
واکنشی از سوی کسانی ست که ماههاست در محاصره اند.»
شلومو ساندShlomo
Sand ، مورخ
اسرائیلی و استاد دانشگاه در تل آویو، نویسندۀ
کتاب: «ملت یهود، چگونه اختراع شد؟»:
«من بسیار بسیار
بیزار و افسرده ام. به نظر من اسرائیل بازهم به جنگ احمقانه ای
دست زده که به هیچ رو به سمت نوعی سازش بین ما و
فلسطینی ها راه نمی برد. من یک اسرائیلی هستم
که در تل آویو زندگی می کنم و زیر بمباران نیستم.
من به این نکتۀ مهم واقفم که بسیاری از کسانی که در
غزه بمباران می شوند از شهر یافا ـ تل آویو به آنجا رانده شده
اند. معنای این حرف این است که من به ملتی تعلق دارم که
بچه های آوارگان یافا (که من امروز در آن زندگی می کنم)
را بمباران می کند. من نمی توانم فراموش کنم که آنان پناهندگانی
هستند که سابقاً بر همین زمینی که من امروز اقامت دارم
زندگی می کرده اند. 62 سال پیش آنها اینجا بودند و به
آنجا رانده شدند و امروز بمباران می شوند. استدلال عوامفریبانۀ
دولت اسرائیل این است که «حماس خمپاره به شهرهای
اسرائیلی پرتاب می کند و او هم مثل هر دولتی حق دفاع از
خود دارد». آری هر دولتی حق دفاع از خود دارد ولی کمتر
دولتی وجود دارد که مرز نداشته باشد. 42 سال است که اسرائیل حاضر
نیست برای خود مرزی تعیین کند. 42 سال است که ما
سلطۀ خود را بر ملتی دیگر تحمیل می کنیم.
این غیر قابل تحمل است. اسرائیل حق دفاع از خود دارد، اما
اسرائیل مورد تهدید نیست. کسانی که در شهرک سدروت در جنوب
اسرائیل زندگی می کنند و خمپاره به سمت شان پرتاب می شود
کولون (مهاجر مستقر در مستعمرات) هستند که در خارج از اسرائیل، در
سرزمینی که قانوناً جزء فلسطین است، اقامت دارند و تاوان
سیاست اسرائیل را می پردازند. من جزء اقلیتی از
اسرائیلی ها هستم که با هرجنگ علیه فلسطینی ها
دامنه اش گسترده تر می شود یعنی متأسفانه به بهای خون
آنان. من به آینده بسیار بدبینم، اما قضا و قدری
نیستم».
گیدئون له ویGideon
Levy ، روزنامه
نگار در هاآرتص و عضو تحریریۀ آن و سابقاً مشاور شیمون
پرز
«به نظر من آنچه در
اسرائیل می گذرد جنایت جنگی ست. وقتی
تصاویری را که از غزه می رسد می بینم از
اسرائیلی بودنم احساس شرم می کنم. اسرائیل حق دارد
دربرابر پرتاب خمپاره از خود واکنش نشان دهد اما این واکنشی ست
بسیار نابرابر که باعث کشته شدن دهها و دهها تن از زنان و کودکان می
شود. همۀ اینها برای اینکه برسیم به وضعی که
قبل از عملیات در آن بودیم یعنی رسیدن به توافقی
که بر اساس آن بایکوت و محاصرۀ غزه پایان گیرد. هم اکنون
که با هم صحبت می کنیم افرادی در بیمارستان غزه، در
راهروها بدون درمان می میرند و دنیا دربرابر این وضع ساکت
و بی اعتنا ست. به نظر من اسرائیل توانسته است بخشی از افکار
عمومی بین المللی را گمراه کند که حزب الله و حماس و القاعده
یکی هستند. باید با حماس صحبت کرد و این تنها
وسیلۀ رسیدن به هرگونه راه حلی ست. اما با وضعیت
کنونی، ما خون بسیار و جوانان بسیار را به هدر می
دهیم. دربارۀ ممنوعیت حضور خبرنگاران در غزه هم باید
بگویم که خبرنگاران اسرائیلی دوسال و نیم است که
نمی توانند به غزه بروند و حالا هیچ کس نمی تواند برود.
اسرائیل می خواهد جهانیان فقط خمپاره ای را که روی
اسرائیل می افتد ببینند نه آنچه را که در غزه اتفاق می
افتد. از طرف دیگر نباید فراموش کرد که مطبوعات در
مغزشویی و پنهان داشتن خشونتِ وحشیانه ای که بر غزه اعمال
می شود نقش مهمی ایفا می کنند. راه حل فقط فشاری ست
که جامعۀ بین المللی می تواند روی اسرائیل
وارد آورد. رئیس جمهوری منتخب آمریکا، باراک اوباما، هم
هیچ حرفی در این باره نزده و موضعش نگران کننده است.
شما از من دربارۀ
کتابی که در دست نوشتن دارم می پرسید: کتابم دربارۀ
جنایتی ست که وزرای خارجه و دفاع (لیفنی و باراک)
با تهاجم به غزه مرتکب می شوند و روزی باید پاسخگو باشند.»
ـــــــــــــــــــــــــ
از شخصیت های
یهودی تبار فراوان می توان یاد کرد که سیاست
اشغالگرانۀ اسرائیل را محکوم می کنند و خواستار عدالت و
آزادی برای فلسطینی ها هستند. از جمله: استفن هسل (Stéphane
Hessel) از نویسندگان بیانیۀ جهانی حقوق
بشر و سخنگوی کنونی آن، دانیل بارِن بویم (Daiel
Barenboim) پیانیست معروف اسرائیلی و مایسترو
در ارکستر برلین، یوری آونری(Uri Avneri) و بسیاری دیگر.