زنان
برای مکالمات
روزمره خود از
20000 کلمه استفاده
می کنند، در
حالیکه مردان
فقط 7000 کلمه به
کار می برند.
علمی و
تکنولوژیک را
دارا هستند.
22
ترلیون دلار
افزایش یابد.
·
زنان
موضوع 21 در صد
از کل خبرها ی
دنیا ( مصاحبه
شدن، یا خبر
در مورد شان پخش شدن)
می باشند.
·
کمتر از
یک در صد
ریاست
بخش های
ادیتوری
رسانه های
گروهی ، و یا
مالکیت آنها
به زنان تعلق
دارد،
اما در
مقابل یک سوم
کارکنان ژورنالیست دنیا زن
هستند.
·
در
بریتانیا 80
درصد تصمیم
گیریها در امر
خرید اجناس
توسط زنان
صورت می گیرد،
حال آنکه 83
درصد
ابداع
کننده گان این
اجناس مردان
هستند.
·
زنان دو
سوم کار جهان
را انجام می
دهند در حالیکه
تنها 10 درصد در
آمد دنیا را
دریافت می
کنند.
·
تحصیلات و
آموزش عامل
بسیار قوی نرخ
پائین باروری
در زنان است.
·
سال بعد
از اتمام کالج
، زنان 20 در صد
کمتر از مردان
در آمد به دست
می آورند و 10
سال بعد این
کاهش به
31 درصد
افزایش پیدا
می کند.
·
بزرگترین
اختلاف
دستمزد به
لحاظ جنسیت در
اروپا ابتدا
در قبرس و
استونیا با
نرخ 25 درصد و بعد
در
اسلواکیا با
نرخ 24 درصد می
باشد.
·
زنان در
آمریکا 56 درصد
از مجموع رای
دهند گان به
اوباما را
تشکیل می
دادند و مردان
49 درصد انرا.
·
تا 20 سال
پیش تعداد
زنان نماینده
مجلس در سطح جهان
ازرقم 5 درصد
متجاوز نبود.
·
بی نظیر
بوتو اولین زن
نخست وزیر از
یک کشور مسلمان
بود ( وی در
تاریخ 27/12/2007 ترور
شد).
·
در بین 27
کشور عضو
اتحادیه
اروپا انگلیس
به لحاظ تعداد
نمایندگان زن
در پارلمان
مقام پانزدهم
را دارد.
·
از سال 1945 تا
1995 درصد زنان
نماینده مجلس
در سطح جهان
به 4 برابر
افزایش یافت.
به
آمار و
فاکتهای بالا
نگاه کنید در
آن چه می بینیم
و از آن چه درک
می کنیم؟
من که
فکر می کنم
باید وحشت -مان بگیرد
از این همه
نابرابری و بی
حقی و تحقیری
که علاوه بر
آوار
بی
عدالتی عمومی
بر سرمان،
گریبان مان را
گرفته است،
اما این
فقط یک سوی
ماجرا است،
طرف دیگر قضیه
پراکندگی و بی
توجهی و
گسیختگی فکری
است که در خود
ما زنان به
دلایل مختلف
در جریان است.
البته این
موضوع فقط
مختص ما نیست،
همه گروه ها و
طبقاتی که در
دنیا در برابر
ظلم و بی
عدالتی قرار
گرفته اند از
این مسئله در
رنجند و درست
در همین نقطه
با ما اشتراک
دارند.
آیا طنز آور
نیست که ما و
همه رنج دیده
گان روی زمین
در یک چیز با
هم مشترک باشیم
و آنهم در
پراکنده گی
خودمان؟
معهذا
ما زنان دارای
ویژگی هستیم
که شاید در کمتر
گروه و یا
طبقه اجتماعی
بتوان آنرا
یافت و آن
جهانی بودن ما
است. از آنجا
که تبعیض و
نابرابری ما
زنان در رابطه
با جنسیت مان است
که بعدی فرا
طبقاتی و فرا
ملیتی
دارد. ما زنان
می توانیم و
باید آنرا به
حربه ای در
مقابل این بی
داد جهانی
تبدیل کنیم
اما چگونه؟
پاسخ
به این چگونگی
احتیاج به
نگرشی فراتر
از چهار
چوبهای فکری
موجود چه در
رابطه با نوع
نگرش مان نسبت
به مسئله زنان
و چه در رابطه
با برخورد مان
نسبت به
مبارزات سایر
گروهها و
طبقات اجتماعی
دیگر دارد
به
امید آن روز
ناهید ناظمی