جنبش کارگری - گفتگوی نشریه کار با محمدرضا شالگونی

 

جنبش کارگری - گفتگوی نشریه کار،شماره 547 سازمان فدائیان اقلیت با محمدرضا شالگونی - عضو سازمان راه کارگر

متن زیر گفتگوی نوشتاری نشریه کار با محمد رضا شالگونی، عضو سازمان راه کارگر پیرامون جنبش کارگری می باشد. با سپاس از محمد رضا شالگونی، این پرسش و پاسخ را با هم دنبال می کنیم.

 

*******************************************************************

 

نشریه کار – وضعیت مبارزات و مطالبات کارگری در حال حاضر چگونه است، و چشم انداز شما در این مورد چیست؟

محمدرضا شالگونی - نگاهی به اخبار حرکت ها و اعتراضات کارگری جای تردیدی نمی گذارد که خواست ها و مبارزات کارگران در شرایط کنونی ایران عموماً خصلت دفاعی دارند. خواست های اصلی غالب حرکت های کارگری عبارتند از: اعتراض به تعویق پرداخت حقوق، اخراج ها، قراردادهای موقت کار، عدم افزایش مزد و حقوق در شرایط تورم افسار گسیخته، محرومیت از بیمه های پایه ای و امثال اینها. عوامل اصلی به وجود آورنده این وضعیت با ساختار اقتصادی و سیاسی کشور گره خورده اند. طبیعی ترین نتیجه دولت رانت خور نفتی، به اضافه استبداد ایدئولوژیک سیاسی، به اضافه وزن سنگین اقتصاد “بنیاد”های ویژه، مساویست با وجود یک بورژوازی ممتاز که از طریق روابط ویژه اش با مراکز قدرت سیاسی، از امتیازات فراقانونی برخوردار است و در تدوین سیاست های اقتصادی کشور نقش تعیین کننده ای دارد. منافع این بورژوازی ممتاز در خیلی از حوزه ها با سرمایه گذاری های اشتغال زا ناسازگار است.

کافی است مثلاً صنایع نساجی و پالایشگاه های نفت را در نظر بگیرید. در طول تمام ٢۰ سال گذشته بعد از پایان جنگ و آسیب خوردن بسیاری از پالایشگاه های کشور، ایران وارد کننده بنزین بوده و به طور متوسط سالانه حدود ٤ میلیارد دلار به بنزین وارداتی سوبسید پرادخته است. آیا عجیب نیست که یکی از بزرگ ترین کشورهای صادر کننده نفت ٢۰ سال تمام با این هزینه سنگین وارد کننده بنزین مصرفی خودش باشد و به فکر خود کفایی و توسعه سریع پالایشگاه هایش نیفتد؟ صنایع نساجی در دوره پیش از انقلاب یکی از اشتغال زا ترین شاخه های صنعتی کشور بود و در آستانه انقلاب ظرفیت تولیدی آن ٤٤ میلیارد متر مربع پارچه تخمین زده می شد. اکنون مدتهاست که این بخش از صنعت را با صفت ورشکستگی کامل توصیف می کنند. روشن است که مصرف پارچه در ایران کاهش نیافته. پس این ورشکستگی از کجاست؟ پاسخ روشن است در واردات بی حساب پارچه از آسیای شرقی و مخصوصاً چین. به این دو مورد فقط به عنوان مثال اشاره می کنم، همین ماجرا را در شاخه های دیگر اقتصاد نیز می توانید مشاهده کنید. لازم نیست از هوش زیادی برخوردار باشیم تا دریابیم که بورژوازی ممتاز در پرداختن به واردات، و به طور کلی تجارت خارجی و کنترل شبکه توزیع کالا، وررفتن با جریان پرسود تبدیل ارز (در کشوری با نرخ های متعدد ارز که تقریباً همه شان هم از طریق مکانیسم های فرا اقتصادی تعیین می شوند) و دست کاری سیستم اعتبارات (که روابط ویژه در آن نقش تعیین کننده ای بازی می کنند) از منافع ویژه ای برخوردار است.

این گرایش بورژوازی ممتاز، به اضافه ارتش ذخیره وسیع نیروی کار (که تا حدی باید عامل مستقل تلقی بشود، زیرا تا حدی محصول بالا رفتن نرخ رشد جمعیت در دهه ١٣٦۰ محسوب می شود)، به اضافه پائین بودن نسبت نیروی کار شاغل در واحدهای اقتصادی بزرگ به کل جمعیت شاغل کشور، عواملی هستند که مجموعاً در پائین آوردن قدرت چانه زنی کارگران ایران در مقابل کارفرمایان نقش مهمی دارند.

در چنین شرایطی مبارزه برای ایجاد تشکل های مستقل کارگری اهمیت تعیین کننده ای پیدا می کند. منظورم تشکل های مستقل از وابستگی های مستقیم یا غیر مستقیم دولتی است. چنین تشکل هایی در صورتی می توانند اثر گذار باشند که ظرفیت جلب توده هر چه وسیع تری از کارگران را داشته باشند. و در صورتی می توانند از چنین ظرفیتی برخوردار باشند که با توجه به خواست های بی واسطه خودِ کارگران شکل بگیرند. به عبارت دیگر، تشکل های مستقل کارگری در شرایط کنونی ایران اگر حول خواست های بی واسطه خودِ کارگران که اساساً خواست های اقتصادی هستند، شکل نگیرند، اصلاً نمی توانند شکل بگیرند. بنابراین هر اسمی که روی چنین تشکل هایی بگذاریم و هر شکل و شیوه ای که در سازماندهی آنها پیش بگیریم، در این حقیقت که مضمون آنها اتحادیه ای خواهد بود، تغییری ایجاد نمی کند.

نشریه کار – علی رغم تعدد اعتراضات و مبارزات کارگری، اگر از موارد محدود و استثنائی بگذریم، در اکثر موارد، سرمایه داران و کارفرمایان به مطالبات کارگران رسیدگی نمی کنند و این خواست ها، تحقق نایافته باقی می مانند.

بسیاری براین اعتقادند که پراکندگی مبارزات کارگری و بی تشکلی کارگران، از عوامل مهم این ناکامی هاست. نظر شما در این مورد چیست؛ چه راه عملی ومشخصی وجود دارد برای اینکه کارگران بتوانند مطالبات خود را بر سرمایه داران تحمیل کنند؟

محمدرضا شالگونی - فراموش نباید بکنیم که همیشه “حق گرفتنی است، نه دادنی”. کارگران در صورتی می توانند به خواست هایشان دست یابند که از قدرت لازم برای گرفتن حق شان برخوردار باشند. این قدرت قبل از هر چیز دیگر از تشکل مستقل، یعنی از اتحاد سازمان یافته کارگری در مقابل بهره کشان بیرون می آید و ناچار باید از هر نوع وابستگی به کارفرمایان و دولت آزاد باشد. در حال حاضر تشکل مستقل کارگری در ایران عملاً وجود ندارد و تصادفی نیست که هرجا هم که شکل می گیرد با واکنش سریع دولت و بگیر و ببند روبرو می شود. در چنین شرایطی دست نیافتن کارگران به خواست هایشان عجیب نیست، کاملاً طبیعی است. عجیب این است که آنها بتوانند بدون اتحاد سازمان یافتۀ مستقل به حق شان برسند.

تشکل مستقل کارگری، همان طور که اشاره کردم، عموماً از خواست ها و نیازهای بی واسطه خودِ کارگران بیرون می آید و بیش از هر چیز دیگر ، بر پایۀ مبارزه برای همین خواست های بی واسطه پایدار می ماند. به عبارت دیگر، می خواهم بگویم تشکل مستقل از بطن شرایط زندگی روزمره کارگران بیرون می آید و نه ضرورتاً از آشنایی این یا آن کارگر با اندیشه ها و آرمان های بزرگ اجتماعی و سیاسی. به همین دلیل، کارگران نخست با گرویدن به کمونیسم و سوسیالیسم به ضرورت تشکل مستقل کارگری نمی رسند، بلکه با پی بردن به ضرورت مبازره متحد و متشکل برای بهبود شرایط کار و زندگی شان است که می توانند به ضدیت با نظام سرمایه داری و به حقانیت کمونیسم و سوسیالیسم برسند. بنابراین مبارزه اقتصادی و صنفی برای توده کارگران مسیری است که در آن اهمیت اقدام متحد در مقابل کارفرما را در می یابند و فراتر از آن، مفهوم و اهمیتِ اتحاد طبقاتی و مبارزه طبقاتی در مقابل سرمایه داران را کشف می کنند.

در ایران امروز بخش اعظم مشکلات اقتصادی کارگران منشاء کلان اقتصادی و سیاسی دارد. بنابراین تشکل مستقل کارگران این یا آن واحد اقتصادی هر چند می تواند در مقابل کارفرمای مشخص آنها تا حدودی کارساز باشد، اما غالباً نمی تواند از حد معینی فراتر برود. پس تشکل های مستقل کارگری ناگزیرند از سطح واحدها فراتر بروند و همراه کارگران واحدهای دیگر اتحادشان را گسترده تر سازند. با توجه به تجربه مبارزات کارگری در کشورهای مختلف، این فراتر رفتن از سطح واحد، قاعدتاً از چند طریق صورت می گیرد: اولاً از طریق طرح خواست های مشترک از طرف تشکل های مستقل واحدهای اقتصادی مختلف. مثلاً چنین تشکل هایی می توانند برای دفاع از حق تشکل مستقل کارگری یا تعیین حداقل دستمزد، یا تغییر قانون کار یا هر مسأله مبرم دیگری که خواست مشترک همه شان هست، به اقدام مشترک دست بزنند. ثانیاً از طریق حمایت این تشکل ها از خواست های هم دیگر. این دو نوع فراتر رفتن از سطح واحد اقتصادی چیزی است که در حال حاضر به طور موردی از طرف تشکل های مستقل کارگری یا تجمع های کارگران پیشرو در ایران صورت می گیرد. مثلاً می بینیم که سندیکای کارگران شرکت واحد از خواست کارگران خباز پشتیبانی می کند یا اتحادیه خبازان یا تجمع های مختلف پیشروان کارگری از حرکت کارگران هفت تپه حمایت می کنند. ثالثاً از طریق گسترش تشکل مستقل معین به واحدهای اقتصادی هم صنف. مثلاً فرض کنید که سندیکای کارگران هفت تپه به واحدهای دیگر کشت و صنعت منطقه کارون گسترش یابد و تشکل کارگری بزرگ تری ایجاد شود که کارگران واحدهای هم صنفِ کشت و صنعت این منطقه را با هم متحد کند. این شکل از گسترش، کیفیت جدیدی به وجود می آورد و می تواند خواست های کل کارگران یک رشته اقتصادی معین را پیش بکشد و آنها را برای رسیدن به خواست های صنفی مشترک شان متحد سازد. چنین شکلی از گسترش از آنجا که خصلت ارگانیک پیدا می کند، می تواند توانمندی کارگران را به سطح جدیدی ارتقاء دهد. رابعاً از طریق تقویت پیوندها میان تشکل های مستقل کارگری یک منطقه معین، از رشته های اقتصادی مختلف. مثلاً فرض کنید که کارگران کارخانه های مختلف یک شهر صنعتی برای خواست هایی مشترک به اقدام معینی دست بزنند. در هر حال، تشکل های مستقل کارگری برای دست یابی به بسیاری از خواست هایشان ناگزیرند از سطح واحد اقتصادی فراتر بروند و تلاش کنند تشکل های مستقل سراسری ایجاد کنند. طبیعی است که تشکل سراسری معمولاً نمی تواند از بالا، یعنی به ابتکار جمعی از پیشروان کارگری یا احزاب سیاسی، شکل بگیرد، بلکه پایه های آن ناگزیر باید در واحدهای مختلف اقتصادی از طریق متحد شدن کارگران هر واحد یا رشته حول خواست های مشخص خودشان ایجاد گردد. بعلاوه، کارگران و کارکنان رشته های مختلف اقتصادی در سطوحی اختلافات و تفاوت هایی با هم دارند که نمی شود بی توجه به آنها تشکل واحدی به وجود بیاید. مثلاً تردیدی نیست که خواست ها و مسائل کارگران صنایع نساجی با کارگران خودرو سازی عیناً یکی نیست یا کارگران حمل و نقل و معلمان در بسیاری از حوزه ها با مسائل متفاوتی روبرو هستند و طبعاً خواست های متفاوتی هم دارند.

خلاصه: من فکر می کنم کارگران فقط از طریق ایجاد تشکل‌های مستقل خود می‌توانند خواست‌هایشان را پیش ببرند. جز این هیچ راه دیگری وجود ندارد. و اتحاد این تشکل های مختلف تنها راهی است که می تواند زمینه اتحاد طبقاتی کارگران را فراهم آورد. البته مبارزه طبقاتی و اتحاد طبقاتی کارگران نمی تواند و نباید در سطح مطالبات اقتصادی باقی بماند و حتماً باید به مسائل سیاسی و افق های اجتماعی و تاریخی بزرگ دست یابد. مبارزات اقتصادی قاعدتاً و منطقاً مقدم برمبارزات سیاسی کارگری هستند، اما از لحاظ زمانی این ترتب همیشه وجود ندارد. مثلاً در دوره ناآرامی های سیاسی و دوره های انقلابی ممکن است نخست حرکت های سیاسی و اتحادهای سیاسی شکل بگیرند و از طریق برانگیختن مبارزات اقتصادی در واحدها و مناطق مختلف برای خود پایه درست کنند.

نشریه کار - شما گفتید درحال حاضرتشکل مستقل کارگری درایران عملاً وجود ندارد. اگرممکن است اولاً این موضوع را کمی بیشتر باز کنید. ثانیاً به این سئوال هم پاسخ دهید که مهم ترین نقطه ضعف جنبش کارگری ایران در حال حاضر از نظر شما چیست؟ و چگونه می توان بر آن غلبه نمود؟

محمدرضا شالگونی - به هیچ وجه قصد بی اهمیت نشان دادن تشکل های مستقلی را که با تلاش های شجاعانه و خون دل پا گرفته اند و می گیرند، ندارم. اینها طلایه داران امید در جنبش کارگری ما هستند؛ اما متاسفانه هنوز استثناهایی هستند که به شدت زیر فشار قرار دارند و رژیم سعی می کند نگذارد به الگوی موفق تبدیل بشوند. تصادفی نیست که رهبران اصلی این تشکل ها به بهانه های واهی دستگیر می شوند و “سربازان گمنام امام زمان” برای تکه پاره کردن و منزوی کردن جمع فعالان اصلی این ها به رذیلانه‌ترین شیوه‌های ممکن متوسل می‌شوند. و همچنین منکر این نیستم که پا گرفتن حرکت‌ها و اعتراضات کارگری گسترده‌ای که شاهدشان هستیم، بدون حدی از ارتباط و تشکل در میان کارگران پیشرو شدنی نیستند؛ اما اینها هنوز نتوانسته اند به تشکل های پایدار و منسجم تبدیل شوند، و غالباً نمی توانند از سازمان دهی اعتراضات موردی، واکنشی و دفاعی فراتر بروند. بنابراین ما هنوز از تشکل های مستقلی که بتوانند در توازن قوای موجود میان نیروی کار و سرمایه تغییری به وجود بیاورند، محروم هستیم. منظور من از قید “عملاً” در آنجا که گفتم “در حال حاضر تشکل مستقل کارگری در ایران عملاً وجود ندارد”، همین نکته بود.

به نظر من، مهم ترین نقطه ضعف جنبش کارگری ما نیز همین نبودِ تشکل های مستقل است. البته جنبش کارگری برای از بین بردن این ضعف، خوشبختانه، ناگزیر نیست از صفر شروع کند. هم اکنون حدی از ارتباطات و هم بستگی در میان کارگران (لااقل پیشرو و باسابقه) بعضی از واحدهای اقتصادی و بعضی از صنوف وجود دارد که نشانه ها و نتایج آنها را در اعتراضات کارگری مختلفی که شکل می گیرند، می توانیم ببینیم. بعلاوه لایه قابل توجهی از کارگران پیشرو وجود دارند که حافظه تاریخی جنبش کارگری ما و حاملان تجارب مبارزات کارگری بی واسطه سال ها و حتی دهه های اخیر محسوب می شوند. تحرکات و تب و تاب های سال های اخیر جنبش کارگری نشان می دهند که این جنبش در حال گذار به مرحله سازماندهی تشکل های مستقل پایدار است. طبیعی است که این گذار نخست در واحدهای بزرگ (مانند شرکت واحد اتوبوس رانی تهران یا کشت وصنعت هفت تپه و امثال اینها) یا در میان کارگران یک صنف واحد در یک شهر واحد، صورت بگیرد؛ اما به محض این که چنین تشکل هایی جا پای شان را محکم کنند، مسلماً به راحتی خواهند توانست گسترش یابند. در آن صورت مثلاً کارگران اتوبوس رانی همه شهرهای بزرگ می توانند اتحادیه مستقل سراسری خودشان را درست کنند یا حتی اتحادیه سراسری بزرگ تر تمام کارگران حمل و نقل به وجود بیاید.

در هر حال بذر تشکل های مستقل همه جا و در همه سطوح بوسیله کارگران پیشرو در محیط های کارگری پاشیده خواهد شد و از طریق ارتباطات طبیعی آنها ( که هم اکنون هم وجود دارد ) است که کارگران مختلف و پراکنده با هم ارتباط خواهند یافت.

کارگران پیشرو کارگرانی هستند که عموماً در حرکت ها و اعتراضات کارگری پیشقدم هستند و به خاطر تجربه، شجاعت و توانایی فردی شان در گردهم آوردن کارگران، از اعتماد آنها برخوردارند و در میان شان نفوذ و اعتبار دارند. کارگر پیشرو بنا به تعریف نه تنها خود کارگر است، بلکه در ارتباط طبیعی و ارگانیک با یک محیط کارگری است. منظورم این نیست که کارگر پیشرو و کارگران پیرامونش ضرورتاً باید متعلق به یک محل کار واحد باشند. می‌دانیم که در بعضی از رشته‌های اقتصادی واحدهای کار کوچک اند؛ مثلاً کارکنان آموزش و پرورش (یعنی پر جمعیت ترین رشته اقتصادی امروزه در همه کشورهای جهان) در آموزشگاه ها و ادارات مختلف پراکنده اند؛ یا شمار کارکنان کارگاه های کوچک (که اکثریت کارگران ما را تشکیل می دهند) در هر واحد از چند نفر فراتر نمی رود. در تمام این رشته ها کارکنان واحدهای مختلف “گروه های رویارو” نیستند که هر روزه (مانند کارکنان واحدهای بزرگ) باهم دیگر تماس کاری داشته باشند یا از طریق واحد اقتصادی خاصی به نحوی به هم وصل شوند؛ بلکه پاتوق ها یا کلوب های بیرون از واحدِ کار است که اینها را به هم وصل می کند. و کارگران پیشرو هستند که در این پاتوق ها یا کلوب ها نقش اصلی را در پیوند دادن کارکنان واحدهای مختلف به هم دیگر بازی می کنند. در هر حال کارگران پیشرو هستند که حلقه های متصل کننده بخش های مختلف کارگران به هم دیگر هستند و بدون آنها و فعال شدن و فعال ماندن ارتباطات شان هیچ تشکل مستقل کارگری نه می تواند شکل بگیرد و نه می تواند دوام بیاورد.

با توجه به نقش تعیین کننده کارگران پیشرو، هر تلاشی برای تقویت اتحاد و سازمان یابی مستقل کارگران ایران باید روی تقویت ارتباطات کارگران پیشرو و کمک به فعال تر شدن آنها در محیط های کارگری متمرکز شود و البته منطق پایه ای سازمان یابی کارگری را که قبلاً به آن اشاره کردم، نادیده نگیرد. یعنی اهمیت و ضرورت حیاتی مبارزات اقتصادی و صنفی در سازمان یابی مستقل و توده‌ای کارگران در مرکز توجه باشد.