قلب جنبش زنان می طپد......

                                                         لاله حسین پور

 

فصل انتخابات است. 4 سال پیش فعالین زنان توانستند با استفاده از همین فصل، سرفصل جدیدی از حرکت ماراتون خود را بازگشایند. هر چند ماراتون از سال ها پیش آغاز شده بود و این جا و آن جا توقف هایی برای تمرکز، تعمق و برای حرکتی نو انجام داده بود، اما به حق  می توان گفت که بعد از 22 خرداد 84، جانی دوباره گرفت و بخش بزرگی از جنبش زنان با ایده کمپین یک میلیون امضاء و تغییر برای برابری، همچنان این دوی ماراتون را ادامه می دهند. چه به سوی دادگاه ها و محاکمات، چه به سوی زندان ها و تعلیق ها و چه به سوی بازجویی ها و بازرسی های خانگی. به سوی مردم و زنان محبوس پشت درها، به سوی شهرستان ها و دختران محدود در حصار خانه ها، به سوی راه اندازی سایت های جدید بعد از بسته شدن سایت های قدیمی، به سوی ترجمه کردن هزاران متن و نوشته های آگاهی بخش . ماراتون به سوی شکل گیری سازمان یابی شبکه ای، به سوی بحث های روشنایی بخش ، به سوی یافتن تاکتیک های مسالمت آمیز در مقابل خشونت بی امان، به سوی استفاده از هر روزنه و امکانی برای بیان مطالبات و...و....و...  . ماراتون ادامه دارد و این قلب طپنده تندتر می زند و این جان شیفته بی دریغ از خود می گذرد، از خویشتن خویش می گذرد تا گم گشته ای را بازیابد که از دستش ربوده اند و در هر برهه همچون ماهی از گریبانش سرخورده و در قهقرای اقیانوس ناپدید شده بود.

این بار اما، ماراتون سخت جان است و پیگیر. جان فشانی می کند و به پایش هزینه می دهد. هزینه؟ راستی کدام هزینه که دائم از آن صحبت می شود. این ها هیچ کدام هزینه نیستند. این ها پس اندازی هستند که آرام آرام جمع شده و روزی سرریز می شوند و جامعه را غرق گل و سبزه خواهند کرد. اما هنوز زمین پر از خار وخاشاک است و هنوز ماراتون در ابتدای راهش است و با استقامتی بی سابقه، بدون توقف روزنه ها را می یابد و راه پیش روی را هموار می کند.

زنان چیزی ندارند که از دست بدهند، جز زنجیرهایی که آنان را به نظام مردسالارانه بسته است و در این مسیر هر حلقه ای که از زنجیر کاسته شود، آنان را گامی به سمت رهایی جلو می برد.

 

 

 

 

 

 

اکنون روزنه، در دوران قبل از انتخابات معنا یافته و تبلیغات کاندیداها و صحبت کردن با مردم، هرچند به صورت قطره چکانی و از صافی سانسور گذشته و با تهدید و ارعاب همراه است،  اما در هر حال امکان پذیر گشته است. روزنه، آن چنان بی جان و باریک است که حتی به مناسبت اول ماه مه نیز نمی توان تجمع کرد و عاقبتش سردرآوردن در بندهای زندان است. گوئی در این بندها مبارزه می خوابد. اما خون مبارزه در رگ های بندهای زندان نیز جاری است و ماراتون ادامه می یابد.

روزنه اما، هم چنان سوسو می زند، ضعیف و بی رمق. جنبش زنان  پیش می رود و در این وانفسا مطالباتش را مطرح می کند. هرچند برخی از آنان به امید جلب یک کاندیدا، و یا برخی دیگر با آرزوی واهی انتخاب یک اصلاح گرا در یک انتخابات فرمایشی سراسر تقلب. اما مهم نیست. همیشه در یک جنبش گرایشات مختلف دیده می شود . و یک دستی و یک زبانی هرگز نمی تواند حامل دمکراسی باشد. مهم طرح مطالبات است. از جزئی تا کلی. درخواست هایی که شاید هرگز در چهارچوب این رژیم تحقق پذیر نباشند و یا درخواست هایی که نیازمند زمان اند . اما مهم این است که برای بردن همین مطالبات میان زنان باید سازمان یابیم، باید خود را در میان توده زنان بگسترانیم.

اگر خودمان را در چهارچوب ظرفیت حاکمیت محدود کنیم، چیزی از مطالبات باقی نمی ماند. در شرایط فعلی علامت سئوال بزرگ این است که حتی اگربا یک فرض خیالی، مطالبه ای تبدیل به قانون شده و به تصویب نیز برسد، چه تضمینی برای اجراء دارد. مگر همین قوانینی که وجود دارند، اجراء می شوند؟ بی قانونی در کشور ما نهادی شده است. قانون روی کاغذ ماسیده است. بنابراین نباید از شعار، هر مطالبه ای را تبدیل به قانون کنیم، یک امر مقدس بسازیم. هرچند، برای آن نیز می توان تلاش کرد، اما مهم شناخت مطالبات زنان در اقشار و طبقات مختلف و بیان آن هاست. به این ترتیب  موفق می شویم نظر همه زنان را به درخواست های سایر اقشار زنان جلب کرده و نیز آن ها را نسبت به مطالبات خودشان حساس کنیم. آن قدر حساس که آن ها را خوب بشناسند، به کمبود و نبود این مطالبات در زندگی شان آگاه شوند و آن قدر حساس که آن ها را فریاد بزنند و برای تحققشان بجنگند.

 

 

 

 

 

 

 

ما، بخش نسبتا آگاه جنبش زنان دیگر نمی توانیم تنها به فریاد مطالبات قشری که خود در آن جای داریم، اکتفا کنیم. برای مثال، اگر بازگشایی یک مهد کودک در کارخانه مشکل ما نیست، اجازه نداریم از کنار آن و رنجی که زنان کارگر به طور روزمره با آن روبرویند و مطالبات دیگری که حتی هنوز خود نیز به آن ها آگاه نیستند، بی تفاوت بگذریم. و مثال دیگر، اگر حجاب اجباری تأثیری در زندگی ما ندارد و ما آن را به راحتی پذیرفته ایم، نمی توانیم به قشر بزرگی از دختران و زنان که هر بار از پوشاندن مو و اندام خود تحقیر می شوند و با عقده هایی در قلب خود رشد می کنند که آینده جامعه را ناسالم بنا می کند، بی توجه باشیم.

 جنبش زنان در مجموعه خود، ظرفیت بالایی برای شنیدن، برای درک یکدیگر، برای نایستادن و پیش روی، برای عمل کردن و یافتن روزنه ها، برای تسلیم نشدن و نافرمانی و برای قاطعیت و استواری از خود نشان می دهد. همین اعتقاد به عمل گرایی در فعالین جنبش زنان است که ماراتون را پیش می برد. از هر کورسویی که وجود دارد، برای مبارزه با تبعیض استفاده می کنیم تا بازنایستیم.

خورشید ما از دور می تابد، ماراتون به سوی آن ادامه دارد.