سرانجام ناقوس جنبش اجتماعی به صدا در آمد

هادی ستار زاده

 

تقلب بزرگ،در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در ایران ، مردم را شگفت زده و فریب خورده و اندوه ناک ساخت. شرایطی را به وجود آورد، که تحقیر شده گان همه فریاد شدند، و به خیابان سر ریزشدند. فریاد برآورند " ما همه مردم هستیم ، و اعتراض می کنیم".و  به صورت جنبش بزرگ آزادی خواهی  پا به میدان گذاشتند. امید و شوق را  دوباره بعد از این همه سال های ناامیدی و سر خورده گی به زندگی سیاسی اجتماعی بازگشت کردند. و سیاست را  در ایران دوباره همگانی کرد.

 اکنون وسیع ترین اعتراض  های توده ای در تاریخ این جمهوری رخ می دهد.  و با شکافی عمیق در پیکره حاکمیت سیاسی و آن هم از بالاترین نقطه هرم قدرت  سیاسی، که دیگر تا زمانی طولانی  ترمیم نخواهد شد.  مگر یا با تسلیم و از نفس افتادن جنبش و یا جراحی بخشی از حاکمیت توسط سرکوب ممکن است. و سرکوب هزینه بس سنگین برای حاکمیت خواهد داشت

  در بررسی و ارزیابی از شرایط کنونی ممکن است  تصور ساده ای داشته باشیم. بگویم عامل تقلب در انتخابات و سهم خواهی دورنی بخشی از حاکمیت موجب این جنبش اجتماعی شده است . پس باید در مورد مضع گیرینسبت پیامد های  باید با تردید به آن نگاه کرد!  این شیوه استدالال ، خود را از نگرش به  تاریخ مبارزات در طی این سی سال چشم پوشی می کند.  و جنس مبارزات اجتماعی را  بر پایه معیار های فرمول بندی شده تقسیم بندی می کند. و گوئی مردم  یک شبه با رهبری کنوی عهد و پیمان بسته و یا خواب نما شده اند.! اگرچه کبریت گیرنده ی این جنبش سهم موارد ذکر شده بالا ببرد آما در باره بشکه باروت توده چه خواهد گفت؟ در حالیکه تنها با نگاهی به آمار مبارزات  اجتماعی در یکی دوسال اخیر از جانب طیف های گوناگون  صورت گرفته، پیش بینی  ابری شدن آسمان را می داد،و باریدن.این جنبش نتیجه سی سال تحقیر است ، سرکوب کارگران و بیکار  بودن نان آور خانواده ها ، سرکوب زنان و جنبش متعلق به آنها ، و بی حرمتی به به تما م ارزش های یک فرهنگ  کهن، فرو افتادگی غرور انسانی در برابر زشتهای اجتماعی ، و  ایجاد جو ترس و ، و حشت برای خود زندگی کردن . رقصیدن، عروسی کردن و حتی در مرگ مردگان گریستن! دورغ ، افترا به همه کسانی که هوای دیگری در سر داشتند. و حتی می خواهند شیوه آموزش کودکان خود را به شکل دلخواه خود پیگری کنند.، به همین کوچکی و ساده گی .و ترس داشتن برای اقدام مستقلا فرد اجتماعی و که موجب شخصیت دوگانه در هر فرد که منجر به خود سانسوری آزار دهنده فرد می شود. سر انجام خیانت به رای مردم. وقتی اینگونه زندگی مشقت بار وجود دارد، تن دادن به کمی کمتر مشقت بارتر  رو ی کردن  به موسوی و کروبی هم  می تواند التیام بخش لحظه ای باشد.

 خود بزرگ بینی رهبر و رئیس جمهورش ، این تحقیر را به به انفجار بزرگ کنونی مبدل ساخت. کنش در مقابل فریب خوردگی در مقدمه خشم را پدید می آورد.واعتماد فرو میریزد و مرگ فریب دهنده به صورت محو شدن تمامی پیوند ها دورنی فرا می رسد. وشرایط  دیگر هیچ گاه بازگشت پذیر به قبل از انتخابات نخواهد گشت، حتی اگر خیانت ادامه یابد و سرکوب حالت عمومی به خود بگیرد. دیگر اعتماد عمومی نسبت به رژیم سیاسی فرو ریخت.

 دومین استدالال می تواند اینطور بیان شود که رهبری در دست بخشی از معترضین حکومتی است که سر انجام به سازش می رساند برای حفظ نطام. در پاسخ باید بیان داشت، علامت تساوی بین رهبری و جنبش اجتماعی نمی تواند جوهره مبارزات مردم را نشان بدهد.رهبری کنونی جنبش که در میان بخش وسیعی از مردم جا باز کرده است، بینادی ترین استدالال شان برای حفظ نظام " عقلانیت گرایی" و "قانونمندی" بوده است وهست. آنها از دوراندیشی  نسبت به خطر در پیش رو ، و در مسیر پرتگاه قرار گرفتن ، به موضع "تغییر" رسیده اند. اما جنبش اجتماعی از این " تغییر- " تعبیر" خود را دارد. و ازادی خواهی ، و دگرگونی وسیع سیاسی را خواهان است  و این محوری ترین خواست این دوره از مبارزات اجتماعی است و به چالش کشیدن کل حاکمیت، و فراتر از سطح مبارزات صنفی و گروهی خاص.  این جنبش ضد اسبتدادی است. و  از حقی دفاع می کند که احساس می کند که نادیده اش گرفته اند. و  باید به عنوان یک آزادی خواه ووظیفه ای سیاسی در کنار همین مرد حضور داشت. و تلاش نمود از توان آن  در هر مورد ی کاسته نگردد.و همچین آموزش دفاع از حق شهروند را به همگی بیان میدارد.

 کسانی که روی فرمول بندی های ذهنی تمرکز دارند.در مقدمه باید گفت با جنبش های توده ای بیگانه اند. بایستی به توده هااعتماد داشت که امرمبارزه و سازمان یابی آنها از دورن همین مبارزه احتماعی شان و از تاریخ شان، و از تجربه روزمره شان شکل می گیرد.حال این سازمان دهی می تواند گاهی عمودی وگاهی افقی باشد. مثلا امر خبر رسانی یک سازماندهی افقی است که از محله ای به محله دیگر  عبور می کند. و فرماندهی در این موقعیت شیوه ، وابتکار خلاقانه توده هاست. مثلا آوردن قاب تلویویزون خالی در تضاهرات به مثابه نمودی از سانسور. .و درکنار این ها برای امر حیاتی جنبش هم سازمان عمودی بدون نزدیک شدن به قدرت لازم است.چرا که ما نمی توانیم افقی ازاداره یک دهکده را،  به شهری مانند نیویورک تحمیل کنیم در اینجا مدیریت عمودی  تحت نظات توده ای لازم می باشد. در این جنبش هم در جدی شدن آن ،لازم می آید برای اجتناب از آنارشی زمینه های فرماندهی سیاسی لازم می آید .

جدای از موقعیت جنبش و هدایت آن به سمت سکولار شدن می تواند از نطفه بندی ارتجاعی از نوع دیگر جلوگیری کند.

با شرکت در مبارزات  مردم است و تلاش برای گسترش هر چه بیشتر دامنه  بر پایه های اشتراکات اساسی و پذیرش گرایشات سیاسی و تحمل نقد توان جنبش را در برابر قدرت سرکوب بالا خواهد برد و هر موضوعی در همین نقطه شروع می شود و چیزی برای بحث بعد از مرگ شاه باقی نمی ماند . و تمرکز روی مطالبات  دورنی حنبش و گره خوردگی این مطالبات در سیمای عمومی جنبش توجه را از یک امر عام به به عناصر در برگیرند و سازنده مورد خاص  لازم می گرد. ونادید ه گرفتن این  سنگر بندی در میان همین مطالبات با واسطه احساس بیگانگی و پرت افتادگی از جنبش را در میان مردم تضعیف می کند.  باید پذیرفت .

،"توده های میلیونی را نمی توان به زندان انداخت ". اما در نبودن آگاهی می توان آنرا به اختیار گرفت و هر مسیری را از بالا برایش تعیین کرد.و تاکتیک ها زمانی موفق خواهند بود که قدرت و درکی از توان واقعی جنبش داشته باشیم ، اگر دچار ذهن گرایی شود.منزوی خواهد شد و مخفی خواهد شد و سرکوب خواهد گردیدو جنبش علنی است و توده ای . و تاکتیک های ابتکاری توده ها را می تواند از همین اکنون نقش آنها را در فردای اه مشخص کند. و خشونت بی مورد می تواند بخشی از جنبش را دچار این توهم سازد "که نظم بهم خورده است"  با شعار های نا هم آهنگ با نبض جنبش این بهم خورده گی را شتاب نباید بخشید.هم گام با جنبش در تمامی حوزه ها اجتماعی اما با برنامه ای دمکراتیک و سکولار و مستقل از نظر تئوری و عملی،منتقد قدرت بزرگترین تاریخ تزدیک به ما همان انقلاب بهمن است، که بر اثر خامی همگی ما به انقلاب اسلامی مبدل شد.و این حافظ را در ذهن گاه مردممان دوباره به خاطر آوریم. که همه با هم آما با رسمیت شاختن دیگری غیر از خود من.و این فاصله و با هم بودن ها را معنا می بخشد.