پیک

 

سیاوش میرزاده

 

 

ای پيکِ پی خجسته پيامت بلند باد

مي خوانمت به نام که نامت بلند باد

در ما چو عطروارِ کلامت شکفته شد

خوش بو شميمِ شطحِ کلامت بلند باد

می آيی از تماميِ شب رنگ مي پَرَد

بر کوچه های شب زده گامت بلند باد

اين شب ترازِ همّت ما را زهم گُسست

در اضطرابِ تيره قيامت بلند باد

دردا در انتهای غريبی رها شديم

بر رهروانِ خسته سلامت بلند باد

دستان ما دوباره به خورشيد می رسد

کوتاهي از شب است که بامت بلند باد

اينک تويی و جام اگر با مني هنوز

در انتظارِ حادثه جامت بلند باد