مبانی راهکارها در جنبش عمومی اعتراضی مردم رضا سپیدرودی استمرار اعتراضاتی که از 22 خرداد به این سو شروع شده است, و بویژه پس از بازگشت مردم به خیابان ها در 18 تیر که علیرغم تهدیدات آشکار نیروهای امنیتی و نظامی رژیم و لشکرکشی و بسیج نیرو از سوی آنان صورت گرفت و بار دیگر ظرفیت جنبش اعتراضی را مثل پتکی بر سر سرکوبگران شکست, این پرسش محوری را به میان می کشد: مهم ترین و اصلی ترین عامل تداوم همین جنبش اعتراضی فعلی چیست؟ نیروها و گرایش های مختلف سیاسی و طبقاتی بر اساس چشم اندازها و افق های دید خود و در چهارچوب هدف هایی که برای جنبش اعتراضی کنونی ترسیم می کنند, طبعا پاسخ یکسانی به این پرسش نمی دهند. البته تنوع پاسخ ها مفید است, اما در عین حال گرایش هایی هستند که با جنبش همراه نیستند؛ هر چند پاسخ های بخش مهمی از همین گرایش های ناهمراه نیز در وجه عمده با انکار صریح اهمیت بلاواسطه لزوم گسترش جنبش اعتراضی مردم همراه نیست, بلکه ناهمراهی پیش از هر چیز از طریق ارائه راهکارهایی قابل مشاهده است که ظاهرا به نام همین جنبش طرح می کنند. از اینجاست وجود طیفی وسیع و متناقض از راه کارها. به دلیل همین گستره پر تناقض است که تاکید بر مبنای عمومی سنجش راهکارها در لحظه حاضر اهمیت دارد. اگر مفروض بگیریم که گسترش جنبش اعتراضی بر علیه دیکتاتوری در سطح پایه, یعنی به میدان کشیدن هر چه بیشتر نیرو و جلب و جذب حمایت و همدلی و مشارکت بخش های وسیع تری از مردم, بویژه مشارکت فعالانه تر کارگران و زحمتکشان مهم ترین بستر تقویت و تحکیم جنبش اعتراضی و ضامن استمرار آن است, در این صورت: 1: هر راهکاری که زمینه ساز تحمیل یک نبرد قطعی پیش رس نامنطبق با توازن واقعی نیروی مردم و سطح آمادگی کنونی آنها باشد قطعا به نفع پیشروی جنبش اعتراضی نیست و تنها به انزوای آن خدمت می کند. تا زمانی که فراگیری جنبش اعتراضی و سراسری و یکپارچه شدن آن در ابعاد دهها میلیونی در دستور قرار دارد, شکل هایی از نافرمانی مدنی در مقابل دیکتاتوری و رژیم کودتا که بتواند بخش های هر چه وسیع تری از مردم را با هزینه ای بسیار پائین در جنبش اعتراضی مشارکت دهد و از خلاقیت ها و ظرفیت های آنان بهره ببرد, و بویژه بستر خودسامان یابی مردم را فراهم سازد حائز اهمیت کلیدی بوده و قادر است سایر شکل های اعتراض را به سهم خود تقویت نموده و وسعت بخشد. اعتراضات خیابانی مهم است, و تلاش برای فعال کردن نیروی وسیعی که توانایی بالفعل حضور در خیابان ها را در خود نمی بیند, عامل تقویت و گسترش جنبش اعتراضی است. جنبش اعتراضی را نباید از این نیرو محروم کرد 2: هر راهکاری که خواه با هر بهانه یا زمینه ای بستن شکاف در درون حاکمیت و یک دست کردن آن را هدف قرار دهد و یا به آن سرعت دهد, خواه به نام رادیکالیسم یا واقع گرایی و غیره مطرح شود, عملا زمینه بهره برداری مردم از این شکاف ها و استفاده از این شکاف ها به عنوان بهانه اعتراضات جدید را مسدود می کند. راه کارهایی که عملا "بالایی ها" را در برابر جنبش اعتراضی مردم متحد کند, یا به شیوه ای اراده گرایانه و مبتنی بر جدولی از اصول مجرد نظری پیشاپیش بهره برداری از چنین فرصت هایی را از جنبش اعتراضی دریغ دارد, به نفع جنبش اعتراضی نیست و به استمرار آن کمکی نمی کند. برعکس هر چه شکاف وسیع تر و عمیق تر شود و هسته اصلی کودتاچیان و دستگاه ولایی منزوی تر گردد, حمله به آن و زیر فشار گذاشتن آنها از سوی مردم سرعت خواهد گرفت. فراموش نباید کرد که یکی از شروط اصلی ناتوانی "بالایی ها" در حکومت به شیوه سابق, وجود همین شکاف فلج کننده و ناممکن شدن شکل گیری اراده واحد در میان آنان است. 3: از شروط پیشروی جنبش اعتراضی صراحت در هدف مرحله ای و تنوع هر چه وسیع تر در وسایل پیشروی به سوی آن است. هر راهکاری که در لحظه کنونی خواه به هر وسیله ای دیکتاتوری ولایت مطلقه فقیه و رژیم کودتا را از کانون اصلی تهاجم مردم خارج کند و نیروها و گرایش های دیگر در درون یا حاشیه جنبش اعتراضی را پا به پای آن آماج حمله قرار دهد, با منطق محاصره صحیح دژهای اصلی دشمن مردم و درهم شکستن آن که بدون آن راهی برای پیروزی متصور نخواهد بود, در تناقض می افتد و زمینه انحراف جنبش اعتراضی را فراهم می کند. در جنبش های عمومی اعتراضی که انواع نیروهای طبقاتی و گرایش های سیاسی؛ رنگ ها, پرچم ها, مطالبات ,خواست ها , چشم اندازها, هدف ها, ظرفیت ها و کنش ها وارد صحنه می شوند, مرز میان دوستان و دشمنان مردم غالبا مرزی میان سیاه و سفید نیست, بلکه طیفی وسیع از خاکستری در حد فاصل آن جای می گیرد. به همین ترتیب واکنش مناسب فقط به اتحاد یا دشمنی پایدار, تعریف و تمجید و حمایت یا افشاگری و لعن و طعن , میان مجموعه ای از نیروها خلاصه نمی شود و طیف گوناگونی از کنش ها و واکنش ها را دربرمی گیرد. نقطه عزیمت و مبنای عینی واقعی برای تعیین روش برخورد به مجموعه این نیروها و بویژه نیروهای همسوی مشکوک, مردد و موقتی با جنبش اعتراضی مردم (که ناچار باید دم به دم متناسب با تغییر توازن قوا و شکل گیری شرایط جدید دائما تکرار شود), نه صرفا تاریخچه و پیشینه این نیروهاست, نه صرفا شکل و نحوه و روکش گفتمان آنان؛ بلکه پیش و بیش از هر چیز مشاهده دقیق و خونسردانه عملکرد واقعی آنها و سطح, نوع و شکل های حضور آنها در جنبش اعتراضی و جمع بندی این عملکرد در انطباق با ظرفیت های واقعی جنبش اعتراضی در هر موقعیت و مرحله مشخص است. از این بستر است که می توان نحوه واکنش به هر نیروی درون یا حاشیه جنبش اعتراضی را برکشید و اشکال مناسب برخورد را به کار بست. و صد البته گفتن ندارد که همین کار را دائما و با هر تغییر جزئی باید تکرار و تکرار کرد. 4: وقتی فنر فشرده ای ناگهان رها می شود, آن هم در جامعه ای که شدیدا زیر فشار خرد کننده استبدادی مخوف قرار داشته است, انتظار هماهنگی و توازن عالی میان شعارها و ظرفیت های واقعی جنبش اعتراضی یا انطباق بلافصل میان شعارها و آمادگی بالفعل اقدام توده ای, غالبا انتظار به جایی نیست. عملا بخش های مختلف معترضان تحت تاثیر عوامل متعدد که حداقل دسته ای از آنها نیز خودجوش و برخاسته از موقعیت های خاص و یا حاصل کنش های آنی است شعارهای مختلفی را در سطوح مختلف مطرح می کنند. به عنوان مثال اگر گروهی شعار "یا حسین, میرحسین" سر می دهند, معنایش این نیست که همه معترضین چنین شعاری را کافی و رسا برای بیان مضمون اعتراض خود در مرحله حاضر می دانند و یا اگر گروهی "شعار مرگ بر خامنه ای"سر می دهند, معنایش این نیست که همه معترضین حاضرند نقدا برای کنار زدن خامنه ای هر روز در خیابان ها با نیروهای مسلح سرکوب درگیر شوند و از جان خود مایه بگذارند. از این رو اتکا صرف به دسته ای از شعارها برای درک سطح عمومی آمادگی جنبش اعتراضی می تواند به گمراهی, یکجانبه نگری و ذهنی گرایی بیانجامد. راهکارهایی که بر اساس تعمیم یک جانبه ی دسته ای از شعارهای اعتراضی مردم مطرح می شود غالبا به تنوع شکل های مبارزه و تفاوت سطوح آن بی اعتناست؛ اهمیت حیاتی گسترش جنبش در اعماق را نادیده می گیرد و از این طریق به جای تعمیق جنبش اعتراضی آن را از نفس می اندازد. 5: در عرصه کنش و اقدام, در همین وضعیتی که اکنون جنبش در آن قرار دارد, خواستگاه اتخاذ راهکارهای مبارزاتی نمی تواند و نباید در عمل مهم تر از نیرویی که برمی انگیزد و مخاطب قرار می دهد و سمتی که نیروی مورد اشاره را به تحرک می طلبد و نقشی که در عمل برای این نیرو قائل می گردد, انگاشته شود و چنین انگاشتی به پیش فرضی ذهنی برای توجیه همسویی یا جداسری, حمله و انتقاد یا حمایت و اتحاد با نیروی اجتماعی طراح راهکارهای مزبور تبدیل شود. کافی نیست نیرویی داخلی, خواه از هر طبقه و لایه اجتماعی, با کارنامه سیاسی منفی راهکاری ارائه دهد تا به سبب همین کارنامه آن راهکار برای همیشه و بکلی بی ارزش و غیرقابل بررسی و سنجش تلقی شود. هم کنشگران جنبش های اجتماعی و طبقاتی و هم افراد و شخصیت ها که مانند توده سحابی گرد این جنبش ها حلقه زده اند, از جمع بندی های خود از رویدادهای جنبش اعتراضی و فراز و فرودهای آن و حرکت مردم, راهکارهایی را پیشنهاد می کنند. در تعیین جایگاه نسبت به این راهکارها توجه به پارامترهایی چون وسعت و دایره مخاطبین, سطح اقدامی که فراخوانده می شود, رابطه ای که راهکار مزبور با تحرک و ابتکار مستقیم توده ای برقرار می کند و چشم انداز بلافصل دگرگونی ای که در پی آن است به مراتب نسبت به پارامترهایی چون پیشینه و تاریخچه مبتکران راهکار یا جایگاه اخص اجتماعی و طبقاتی آنان پراهمیت تر است. اهمیت این تاکید زمانی بیشتر درک می شود که نیروهای اجتماعی و طبقاتی و سیاسی متفاوت راه کار عام مشترکی ( نظیر مثلا نافرمانی مدنی) را مطرح کنند. باید در نظر داشت که این اشتراک عمومی می تواند به معنای اشتراک در فراخوان به نافرمانی های معین و موردی نباشد, هر چند جنبش عمومی اعتراضی از تنوع شکل های نافرمانی نیز به شرطی که پازل ظرفیت های جنبش را کامل تر و آن را در قاعده گسترده تر کند, متضرر نخواهد شد. سمت فرود ضربه است که می تواند همسویی شکل ها و سطوح متفاوت نافرمانی را تضمین کند, بدون این که تفاوت های فراخوان های مشخص به نافرمانی های مشخص و پایه طبقاتی و اجتماعی طراحان آن را پوشیده دارد. 6: بالاخره زمانی باید دریافت که بدون وجود یک توازن در عرصه تبلیغ, ترویج و سازمانگری و بدون تلفیق مثبت و کارا در کاربست عنصر نفی و اثبات و سلب و ایجاب در برخورد به دشمنان مردم و برخورد با دوستان مردد و همراهان موقتی مردم در جنبش اعتراضی, عملا نمی توان نقش درخور توجهی در شکل دادن به آرایش نیروهای سیاسی و یا حتی تاثیرگذاری بر نیروهای درون و پیرامون جنبش اعتراضی ایفا کرد. راهکارهایی که عملا شکل های کلیشه ای و ثابتی از برخورد نفی آمیز با نیروهای درون یا حاشیه جنبش اعتراضی را مطلق می کنند, بدون این که به یک پایه مادی واقعی طبقاتی حاضر در صحنه تکیه داشته باشند و یا حتی بدون این که توان و ظرفیت سازماندهی نیرویی را داشته باشند که قرار است در اثر افشاگری و فاش گویی و رونمایی از پیشینه و سوابق عملکردهای نیروهای دیگر درون جنبش از زیر نفوذ آنها آزاد شود, عملا به شقه کردن جنبش اعتراضی و پراکنده کردن نیروهای آن و انحراف توجه از آماج اصلی تعرض جنبش اعتراضی خدمت می کنند. فرجام تاکیدهای کلیشه ای و جدول ضربی برخاسته از اصول عام ایدئولوژیک بر برخورد سلبی به جای جمع بندی خونسردانه و موشکافانه عملکرد مستقیم نیروهای کنشگر دیگر در درون یا حاشیه جنبش اعتراضی به مثابه معیار عینی در تعیین سطح و شکل کنش در هر وضعیت مشخص, و نیز سرانجام تکیه صرف به افشاگری به جای رقابت واقعی و سازنده در عرصه سازماندهی در به میدان کشیدن پایه طبقاتی و اجتماعی خویش, طرد و انزوا از جنبش اعتراضی, فرصت سوزی و تقویت نیروهای دیگر و بازی با سرنوشت جنبش اعتراضی مردم و تبدیل "توهم" به موجود بالداری است که دائما از یک امامزاده به امامزاده دیگری پناه ببرد. برای این که جنبش عمومی اعتراضی در یک همه با هم مغشوش و مه آلود غرق نشود, شب و روز فریاد کشیدن علیه خطر یک همه با هم مه آلود آن هم در رسانه های اینترنتی و شب و روز هشدار دادن در این مورد یا از دار نقد آویختن نیروهای دیگر به نام وفاداری به حقیقت و غیره, ابدا کافی نیست. حقیقت بزرگ تر و حیاتی تر که حتی لحظه ای نباید فراموش کنیم و لحظه ای نباید اولویت آن را نادیده بگیریم و لحظه ای نباید نقش و جایگاه این اولویت در شکل دادن به زبان برخورد به نیروهای درون یا حاشیه جنبش اعتراضی را کمرنگ کنیم, کمک به سازماندهی آن نیروی طبقاتی است که فقط حضور مستقل اش در صحنه اعتراض می تواند چنین دورنمایی را واقعا و عملا خنثی کند . فقط با توجه کافی به این عرصه حیاتی است که ممکن است بتوان توازنی حداقلی میان سه بازوی تغییر دهنده تناسب قوای نیروهای سیاسی یعنی تبلیغ, ترویج و سازماندهی پدید آورد. همه راه کارهایی که به این تناسب و اهمیت حیاتی آن بی توجه اند, عملا کاری جز فضیلت سازی از ناتوانی ها و گسست های موجود از پایگان طبقاتی خویش و پرده پوشاندن بر آن از طریق مشغول داشتن خویش به بیل زدن زمین نرم "افشاگری" علیه دیگران صورت نمی دهند. با این روش ها ممکن است بتوان مدال "رادیکالیسم" به گردن آویخت, ولی مداخله واقعی در تناسب واقعی نیروهای حاضر در صحنه را همراه با چشم انداز نقش آفرینی در هدایت جنبش اعتراضی باید مقدمتا پشت یخ نوشت. ناگفته روشن است که اکتفا ورزی به ایفای نقش تلخ گویان و درشت گویانی مقهور سرنوشت, انطباقی با عمل و روش انقلابی ندارد و خدمتگزار استمرار جنبش انقلابی مردم ایران برعلیه دیکتاتوری نیست.
|