قتل محسن روح الامینی

 

زمانی که چاقو دسته خودش را می برد؟

 

صادق افروز

 

      محسن روح الامینی دانشجوی 25 ساله رشته کامپیوتر دانشکده فنی دانشگاه تهران  روز 18 تیر ماه 1388 در حوالی میدان انقلاب تهران حین تظاهرات علیه دولت کودتایی احمدی نژاد ، توسط نیروهای  لباس شخصی دستگیر می شود .تلاش های خانواده محسن برای یافتن رد پایی از فرزند ربوده شده به جایی نمی رسد. تا آنکه دوهفته بعد به پدر محسن اطلاع می دهند برای شناسایی جسد به سردخانه برود .

تا اینجا سرگذشت محسن شباهت بسیاری با دیگرلاله های به خون خفته مردم دارد .خانواده سهراب اعرابی ، محمد کامرانی ، اشکان سهرابی ،ترانه موسوی ،یعقوب بروایه ، هاشم زاده  ،امیر جوادی و دیگران   نیز تجربه های مشابهی در یافتن اجساد عزیزان خود داشتند.آنها پس از مدت ها سردوانیده شدن ، ایستادن جلوی در  زندان ها و بازداشت گاه های مختلف  و اداره جات دولتی ،سرانجام با جسد خردشده یا سوراخ شده فرزندان خود روبرو شدند.

 

         در مورد محسن اما یک تفاوت کوچک وجود داشت .پدر او جناب سردار!دکتر!عبدالحسین روح الامینی مدیر انستیتو پاستور تهران و مشاور محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و استاد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران است.او ظاهرا در دایره کوچک خودی های رژیم  قرار می گرفته ، ولی با این وجود نتوانسته درباره فرزند دستگیر شده اش خبری کسب کند .یک سردار سابق سپاه دیگر(دکتر!حسین علایی) که از نزدیکان سردار دکتر است و برای یافتن اثری از محسن  تلاش می کرده به نقل از او می گوید:

"  نیروی انتظامی، سپاه، وزارت اطلاعات و قوه قضاییه هر کدام از خود سلب مسؤلیت می‌کردند. دو هفته را این گونه سپری کردم. به هر کجا سر می‌زدم، با دیوار بلندی از ناامیدی روبه‌رو می‌شدم تا این‌که دلالی پیدا شد و گفت اگر چهار میلیون تومان به من بپردازید، ترتیب ملاقات شما را با فرزندتان می‌دهم. در روز مبعث در حسینیه امام خمینی (ره) و در دیدار مسؤولین کشور با رهبری، این موضوع را با وزیر اطلاعات که در ملاقات حضور داشت، مطرح کردم تا در مورد آن فرد دلال تحقیق کنند. شماره‌های خود را نیر به وزیر اطلاعات دادم تا اگر نیاز به اطلاعات بیشتری داشت، بتواند با من تماس بگیرد. "

 

        همان زمان که خامنه ای در روز مبعث در حسینیه امام  مشغول درافشانی در رابطه با عقلانیت نظام و رایحه معطر  آن  در جامعه بود ؛ پدر جوان ناپدید شده – محسن روح الامینی- با  وزیر اطلاعات محسنی اژه ای درباره پیشنهاد دلال های زندان ها و مقامات امنیتی پچ پچ می کرده است.در میان هیاهو و فریاد های گوش خراش "الله اکبر" چماقداران و بیعت با رهبری ، روح الاامینی پدر بیخ گوش اژه ای می پرسیده:" 4 میلیون را بدهم یا ندهم ؟".ولی از اژه ای وزیر اطلاعات  هم سرانجام کاری بر نمی آید. معلوم می شود او را هم از دایره محدودی که مافیای حاکم ایجاد کرده کنار گذاشته اند .(1)دکتر روح الامینی سرانجام پس از دوهفته تلاش بیهوده با یک تلفن از سرنوشت پسرش خبردار می شود:

"آقای روح الامینی با بیان اینکه از وزیر اطلاعات خبری نشد تصریح کرده است: دو روز بعد یعنی چهارشنبه بعد از ظهر، فردی به دفتر کار من زنگ زد و به من گفت شما که از مسؤولین هستید و دارای پاسپورت سبز نیز می‌باشید، چرا سراغ پسرتان را نمی‌گیرید. گفتم من دو هفته است که به دنبال اویم و هیچ کس از وی خبری نمی‌دهد. او به من گفت به شما تسلیت عرض می‌کنم. من فکر کردم که می‌خواهد بلوف بزند و مرا بترساند. بعد دیدم که نشانی محلی را که باید به دنبال او بروم، می‌دهد. راه افتادم و به پزشکی قانونی رفتم ."

 

          پاسپورت سبز هم دیگر کاری نمی کند .عدم توانایی سردار بازنشسته در یافتن کوچکترین خبری از پسرش آیا نشانی از تغییر و تحول در دستگاه حاکمه و بیرون گذاشتن بخشی از آن نیست؟آیا این ها نشانی از این واقعیت نیست که جناح مسلط سپاه پاسداران حتی به دوستان ورفقای سابق نیز رحمی نمی کند؟آیا دایره قدرت واقعی حاکم بیش از هر زمان دیگری تنگ نشده است؟در این دایره کوچک دیگر حتی بخشی از همکاران جنایتکار سابق نیز تحمل نمی شوند.شکاف درون طبقات حاکم که در جریان مناظرات انتخاباتی بین احمدی نژاد و موسوی و کروبی بیش از هر زمان دیگری آشکار شد اینک به درون کمپی که متحد انگاشته می شد نیز امتداد می یابد .مقاومت 7 روزه احمدی نژاد برای کنار گذاردن رحیم مشایی و بعد انتصاب او به مقام مشاور رئیس جمهور علیرغم آگاهی از مخالفت های روحانیون صاحب نفوذی چون مکارم شیرازی همگی نشانی از شکاف درون کمپ متحد احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری دهم است .رشد و گسترش جنبش توده ای شکاف در بالا را هر روز بیشتر می کند .سپاه پاسداران که بر اکثر فعالیت های بزرگ اقتصادی تولیدی و تجاری کشور چنگ انداخته و با در اختیار داشتن بنادر و فرودگاه های اختصاصی به یکی از بزرگترین کارتل های جهان تبدیل شده است کوچکترین صدای مخالفت هر چند ضعیف و حقیر و بی مقدار را از درون خود نیز تحمل نمی کند .این دستگاه نظامی- امنیتی جهنمی نمی تواند به غیر از استفاده از خشن ترین نوع فاشیسم به شکل دیگری بقای خود را تضمین کند. گسیل گروهای چماقدار رسمی و لباس شخصی، بسیجی و پاسدار و پلیس برای حمله سبعانه به تجمات مسالمت آمیز مردم، دستگیری، شکنجه و کشتا ر جوانان معترض ، بستن زبان ها و شکستن قلم ها، تصفیه های درونی و چشم زهر گرفتن حتی از خودی ها .... به عملکرد روزمره این رژیم مبدل شده است. آری کار بجائی رسیده است که اکنون به ناچار چاقو باید دسته خود را ببرد!

 

           اما آتشفشان خشم و انزجار توده ای سر ایستادن نداشته و  این جا و آن جا به فوران در می آید. خشمی که طی سه دهه حاکمیت فاشیسم مذهبی متراکم شده  اکنون به صورت مبارزه گسترده توده ای با استفاده از انواع و اقسام تاکتیک ها ئی که مردم در مبارزه روزمره خود به کار می بندند، متجلی می شود:  نافرمانی مدنی، شعارهای شبانه،  هنر اعتراضی، تظاهرات خیابانی و اعتصاباتی  که گاهی مناطقی از ایران را فرا می گیرد... مردم به جان آمده هر روز تاکتیک ها و شعارهای جدیدی اختراع می کنند و کار بجائی رسیده است که حتی تجمعات خود رژیم بلافاصله به تجمعات اعتراضی مبدل می شود.

 

           اکنون وظیفه مهمی بر دوش فعالین چپ و سوسیالیست قرار دارد. آنها ضمن شرکت فعال در جنبش عمومی ضداستبدادی باید تلاش کنند تا تشکل های کارگری و توده ای را که نطفه های آن در دوره های قبلی بسته شده هر چه بالنده و فراگیرتر سازند تا هم مبارزه عمومی ضداستبدادی قوام هر چه بیشتری پیدا کند و هم نقش و وزن طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی در مبارزه عمومی تقویت شود. تجربه شکست انقلاب  بهمن 57 ضرورت گریزناپذیر و عاجل چنین تلاشی را در برابر ما قرار می دهد!

 

*********************************************************************

1- امروز خبر رسید که محسنی اژه ای وزیر اطلاعات از مقام خود برکنار و به جای او سردار علوی به این مقام منصوب شده است  . علوی همان جانی بی رحمی است که مسئولیت سرکوب دانشجویان در 18 تیر را بر عهده داشت .احمدی نژاد با انتصاب این شخص به وضوح نشان می دهد در 4 سال آینده برای آزادی خواهان چه طرح و برنامه ای  را در نظر دارد .

25 ژوئیه 2009