مقاومت  مردم؛ تعادل کودتاچیان را بر هم زده است

 

ارژنگ بامشاد

 

تظاهرات میلیونی مردم در 26 تیرماه 88 و شعارهای کوبنده شان علیه ولی فقیه و دولت کودتا، در ادامه ی حرکت ها و اعتراضات یک ماه پیش از آن،  تمامی معادلات کودتاچیان را به هم ریخت. تظاهرات 30 تیر هم نشان داد که این مردم دیگر نمی خواهند چون گذشته حکومت شوند. مردم یک بار دیگر نشان دادند که از تیر و تفنگ و چماق و باطوم هراسی به خود راه نمی دهند. افشاگری های خانواده های  شهدا و روحیه ی تحسین برانگیزشان، قدرت مقاومت مردمی را بیش از پیش نشان داد. اعتراضات خانواده های دستگیرشده گان و همدردی مردمی با آن ها نیز، طرح های مرعوب کننده سرکوبگران کودتاچی را نقش بر آب کرد. مقاومت گسترده ی توده ای در اشکال گوناگون آن، نه تنها کودتاچیان را در گام های اولیه خود زمین گیر کرد بلکه شکاف در بالای حکومت را به شکل حیرت انگیزی دامن زد. شکافی که نه تنها در سطوح بالای حکومتی روز به روز شدت می گیرد، بلکه به دستگاه روحانیت نیز کشیده شده است.

یکی از مهمترین جلوه های بروز شکاف در بالای حاکمیت سخنان هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه 26 تیرماه بود. نماز جمعه ای که در محاصره دو میلیون نفر انجام گرفت و فشار بر رفسنجانی را به شدت بالا برد و باعث شد حداقل در آن مقطع او را از پیوستن به اردوی کودتاچیان باز دارد. رفسنجانی در این نماز جمعه، حرف های باب طبع رهبر کودتا و ملایان مدعی ارتباط با امام زمان و "سرداران امام زمان" و "سربازان گمنام امام زمان" بر زبان نیاورد. از دولت  کودتا حمایت نکرد؛ مشروعیت آن را به رسمیت نشناخت که هیچ، تردید خود  در سلامتی انتخابات را بیان داشت؛ سیاست سرکوبگرانه ی رهبر کودتا را فصل الخطاب ندانست  و در مقابل ، خواهان آزادی دستگیرشده گان شد و پا را از این هم فراتر گذاشت و خواهان عذرخواهی از مردمی شد که زیر ضربات باطوم و شلاق و هدف تیرهای تک تیراندازهای مزدور و جانی  قرار گرفته بودند. به دیگر سخن، خطبه های رفسنجانی در نماز جمعه 26 تیرماه، شکاف در میان حکومت را در بالاترین سطوح آشکار ساخت. شکافی که آه از نهاد ذوب شده گان در ولایت برآورد. اما این خطبه ها، تنها نمود این شکاف نبود. مجمع روحانیون مبارز و رئیس آن محمدخاتمی، رسمأ خواهان برگزاری رفراندم برای مشروعیت یا عدم مشروعیت دولت احمدی نژاد شدند. امری که با توجه به حمایت آشکار و بی قید و شرط خامنه ای از دولت کودتا، به نحوی غیرمستقیم، به رفراندم گذاشته شدن صلاحیت رهبر رژیم هم هست. خاتمی در دومین واکنش در این مورد اعلام کرد که رفراندم، آخرین شانس رژیم است. او بیان داشت که :" در صورت نپذیرفتن این پیشنهاد، عملأ دیگر راهکارهای قانونی هم به روی مردم بسته شده و شرایطی به وجود می آید که به صلاح نظام نیست".

ایستادگی رفسنجانی در برابر فشار کودتاچیان "امام زمانی" و صراحت و نگرانی خاتمی از بسته شدن راهکارهای قانونی، عمق جنبش مردمی را نشان می دهد که از اعماق جامعه در حال ساختن تاریخ است. اما اگر رفسنجانی و خاتمی از عمق، وسعت و ظرفیت جنبشی که در حال تبدیل شدن به سیل بنیان کن هست، نگرانند، اصحاب کودتا به سرگیجه ی مرگباری دچار شده اند. یزدی نایب رئیس مجلس خبرگان خطاب به رئیس این مجلس می گوید : "شما چه کاره اید"؟ انگار از نقش و جایگاه هاشمی رفسنجانی در نظام اسلامی و استقرار و تداوم آن بی خبر است. حسین شریعتمداری سربازجوی کیهان، خاتمی را مجری طرح های سازمان اطلاعاتی آمریکا "سیا" معرفی می کند. او خود را  به فراموشی می زند که محمدخاتمی یکی از خادمان نظام اسلامی و به مدت هشت سال رئیس جمهور آن بوده است. از این مضحک تر، نامه سرلشکر فیروزآبادی به امام زمان است که برای فرار از جنایاتی که در حق مردم روا داشته و سینه های مالامال از عشق جوانان این مرز و بوم را با گلوله های بسیجیان و پاسداران و تک تیراندازهای شان از هم می درند و یا در زیر شکنجه، آن ها را  به شهادت می رسانند، می گوید که نیروهای ما، مسلح نبودند . گویا تیرهای شلیک شده به قلب نداها و سهراب ها و اشکان ها ، تیرهای غیبی بوده اند. خامنه ای نیز رفسنجانی را تهدید کرده است که ممکن است  به دلیل حرف هایی که زده و حرف هایی که نزده، از مسئولیت های خود "سقوط" کند. تهدیدی که  جمع آوری امضاء علیه رئیس مجلس خبرگان، در میان آخوندها و طلبه های قم و یا در میان برخی از اعضای مجلس خبرگان را به دنبال داشت. آخوند علی سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه نیز رفسنجانی را از سرنوشت منتظری می ترساند.  اما دامنه ی سرگیجه کودتاچیان به همین جا ختم نمی شود. واکنش های عصبی محمود احمدی نژاد در پی گماردن اسفندیار رحیم مشائی به معاون اولی رئیس جمهوری، نامه خامنه ای برای عزل او و پذیرش درخواست خامنه ای پس از یک هفته، بحران و عدم تعادل در تصمیم گیری ها را به حلقه اصلی کودتاچیان نیز کشانده است. برکناری وزیر اطلاعات و استعفای وزیر ارشاد، دولت نهم را در دو هفته پایانی کار خود، در هوا معلق کرده است.

اگر بحران سیاسی، بالای حاکمیت را به هم ریخته است، اقدامات نیروهای امنیتی و بازجویان وابسته به کودتاچیان، ابعاد جنایت کارانه تری به خود گرفته است. آن ها که وحشت مرگ رژیم، ترس به جانشان انداخته است، چاره را در آن دیده اند تا از جوانان مردم در بازداشتگاه ها، انتقام بگیرند. هیچ روزی نیست که خبر از شهادت فرزند دیگری در زیر شکنجه، در بازداشت گاه های گوناگون کودتاچیان منتشر نشود. کار به جائی رسیده است که حتی مجلسیان رژیم نیز نگران شده اند. همین نگرانی، آن ها را واداشته تا هیئتی هفت نفره را  برای بررسی به زندان ها اعزام دارند. هاشمی شاهرودی نیز در واکنش به فشارهای گوناگون هیئتی سه نفره را مسئول رسیدگی به وضع زندانیان و تعیین تکلیف آن ها ظرف یک هفته کرده است. هم چنین رهبر کودتا نیز دستور بسته شدن یکی از بازداشتگاه های غیررسمی که به کشتارگاه زندانیان تبدیل شده بود، را صادر کرده است تا شاید فشار عمومی و جهانی بر رژیم را کاهش دهد. اخبار گسترده گی شکنجه ها، خشونت در بازجویی ها برای اعتراف گیری ها،  شیوع بیماری های خطرناک و کشنده در بازداشتگاه ها و حاکمیت قانون چنگل در زندان ها که تحت امر "سرداران امام زمان" انجام وظیفه می کنند، نگرانی در میان طرفداران رژیم را نیز به شدت افزایش داده است. تا جایی که وقتی محسن روح الامینی فرزند مشاور محسن رضایی دستگیر و سپس به شهادت رسید، هم وزارت اطلاعات، هم نیروی انتظامی و هم سپاه از خود سلب مسئولیت کردند به گونه ای که برخی از رژیمیان را در این ابهام گذاشته اند که به دنبال آن باشند که دریابند،  نیروی اصلی کودتا، چه نیرویی است.

درست در شرایطی که کودتاچیان تعادل خود را از دست داده اند و حتی نگران آن هستند که مراسم تحلیف و تنفیذ حکم رئیس دولت کودتا در 14 مرداد، با بایکوت گسترده ای از سوی برخی از طرفداران نظام و مقامات آن روبرو شود، جنبش مردمی با استواری، روی خواسته های خود ایستاده است. هر چند حضور مردم در خیابان ها با محدویت روبرو شده است، اما هر اقدام و حتی پخش خبر اقدام توده ای، کودتاچیان را به وحشت می اندازد. بی جهت نیست که در ساعت 9 شب سی تیرماه، برای اولین بار سیمای جمهوری اسلامی، عقربه های ثانیه شمار ساعت 9 را نشان نداد و اخبار را چند دقیقه دیر تر آغاز کرد، تا مردمی که قرار گذاشته بودند در این لحظه، شبکه های برق سراسری را با وصل لوازم برقی قوی خانگی از کار بیاندازند، نتوانند متحدانه عمل کنند. آن ها حتی مجبور شدند، مراسم ختم شهید محسن روح الامینی پسر مشاور محسن رضایی در مسجد بلال صدا و سیما را که از قبل اعلام کرده بودند، از ترس حضور مردم لغو کنند.

هم زمان با مقاومت و ایستادگی مردم کشور، موج حمایت از اعتراضات توده ای و دفاع از خواست های برحق شان و تلاش برای رساندن پیام این اعتراضات به گوش مردم جهان، با قدرت از سوی ایرانیان خارج از کشور در جریان است. در چند هفته ی اخیر شاهد اقدامات گسترده ای هم چون تظاهرات، راهپیمائی، تحصن، اعتصاب غذا، گردهم آیی و ابتکارات گسترده ی مردمی در بیش از صد شهر جهان از سوی ایرانیان و حامیان غیرایرانی بوده ایم. این اقدامات آن چنان پردامنه بوده که در بسیاری از رسانه های فراگیر نیز انعکاس یافته است. این موج گسترده حمایت از مبارزات مردمی درخارج از کشور، افکار عمومی را نسبت به کودتائی که در ایران انجام گرفته است و سرکوب خشنی که در جریان هست به شدت آگاه و هشیار کرده است. فشار افکار عمومی، خود عاملی شده است که بسیاری از دولت ها در نحوه ی برخورد با دولت کودتا، با احتیاط بسیار عمل کنند. همین امر، فشار بر کودتاچیان را نیز به شدت افزایش داده است.

مقاومت درخشان و ضربات کوبنده جنبش مردمی، تاکنون توانسته است تعادل کودتاچیان را بر هم بزند؛ شکاف در ارکان نظام اسلامی را به بالاترین سطوح مدیریتی و حتی دستگاه روحانیت برساند؛ حتی دایره ی تنگ محافظه کاران طرفدار رهبر کودتا را  نیز از هم بپاشاند؛  راه هایی برون رفت از بحران را بر آنان ببندد؛ حمایت افکار عمومی بین المللی را بدست آورد؛  انزوای بین المللی رژیم کودتای ولائی را گسترده تر سازد؛ و قدرت مانور آن را به پائین ترین حد خود برساند. تمامی این ها، دستآوردهای گرانقدری است که با خون پاک جوانان وبا فداکاری های بی شمار زنان و مردان این مرزو بوم  چه در زندان ها و چه در بیرون از زندان ها به دست آمده است. این نتایج اولیه ی همبستگی توده ای است  که روی خواست مشخص تعییین حق سرنوشت خود متحد شده اند.

اکنون که مقاومت توده ای توانسته تعادل کودتاچیان را در هم بریزد؛ رشته های شان را پنبه کند؛ نقشه های شوم شان را نقش بر آب سازد؛ و آن ها را به واکنش های عجیب و غریب وادارد، باید با در پیش گرفتن اشکال گوناگون مبارزاتی، دامنه فشار بر آن ها را افزایش داد. اکنون که سازماندهی تظاهرات توده ای و میلیونی گاه با دشواری هایی همراه می شود، باید عرصه های مبارزه را گسترده تر کرد و تداوم آن را تضمین نمود. می توان و باید روی درخواست های مشخص بخش های گوناگون جامعه متمرکز شد. وقتی خانواده های شهدای مقاومت ضد کودتائی برای گرفتن حق عزاداری آبرومندانه متحد شوند؛ وقتی خانواده های دستگیرشده گان برای آزادی تمامی زندانیان سیاسی مبارزه کنند و همراهی و همدلی بخش وسیعی از مردم را بدست آورند؛  وقتی معلمان برای خواست های خود تجمع کنند؛ وقتی وکلاء برای آزادی هم کارانشان اعتراض کنند؛ وقتی هنرمندان و نویسندگان، علیه فشارهای گوناگون بر این فرزانگان هنر و ادب کشور اعتراض کنند؛ وقتی پزشکان و پرستاران و کارکنان بیمارستان ها علیه جنایتی که در نحوه برخورد با زخمی های مبارزات مردمی صورت می گیرد، اعتراض کنند و دست به افشاگری بزنند؛  وقتی کارگران واحدهای گوناگون تولیدی و خدماتی برای رسیدن به  خواست های برحق شان دست به اعتراض و اعتصاب بزنند؛ وقتی کارکنان سیستم خدمات حمل و نقل شهری و بین شهری و هوائی  و دریائی برای رسیدن به خواست هایشان و در اعتراض به عدم رعایت سیستم های ایمنی حمل و نقل، دست به اعتراض بزنند و گاه دست از کار بکشند؛ وقتی دانش آموزان و دانشجویان در همبستگی با جنبش مردمی گردهم آیند و فریاد اعتراضشان را بلند کنند؛ وقتی مردم زحمتکش خلق های تحت ستم در اعتراض به اعدام فرزندانشان مغازه هایشان را ببندند و به اشکال گوناگون به این جنایات اعتراض کنند؛ وقتی جنبش زنان نسبت به دستگیری فعالان این جنبش قاطعانه اعتراض کنند، و... آتش مبارزه و مقاومت مردمی، از هر گوشه این کشور پهناور، شعله ور خواهد شد. این شعله های به ظاهر پراکنده، آتش بزرگی حول محوری ترین خواست همگان، یعنی حق تعیین سرنوشت خود که بدون رسیدن به خواست جدائی دین از دولت نمی تواند معنای واقعی داشته باشد، را ایجاد خواهد کرد و کودتاچیان را به محاصره در خواهد آورد. آن وقت است که هیچ نیرویی توان  خاموش کردن این شعله های آتش خشم و نفرت مردم را نخواهد داشت. تنها در این صورت است که می توان قدرت تخریب و خشونت کودتاچیان را در هم شکست و راه را برای فردای روشن  آزادی و برابری هموار کرد.

 http://bamschad.wordpress.com/

 

ششم  مرداد 1388ـ 28 ژوئیه 2009