به جای پاسخ گویی به جنایات ، در تدارک جراحی بزرگ

 

ارژنگ بامشاد

 

 موج اول کودتای ولی فقیه، در 22 خرداد 88 با کنار گذاشتن آرای مردم و اعلام آرای مورد نظر خود؛ قطع تلفن های همراه و پیامک ها،  دستگیری گسترده سران احزاب و جریانات وفادار به نظام و اصلاح طلب؛ بستن مطبوعات و و آماده باش کامل نیروهای نظامی و امنیتی؛ همراه با تائید نتایج ساختگی انتخابات توسط خامنه ای انجام گرفت. کودتاچیان تصور می کردند که با سرعت عمل و تسلط بر مواضع کلیدی، طرح های بعدی را به راحتی به اجرا در خواهند آورد.

آن ها در معادلات خود، واکنش مردم را جدی نگرفته بودند. اما مردم در برابر کودتا،  به شکلی گسترده و عظیم به حرکت در آمدند. تظاهرات میلیونی مردم در یک هفته پس از کودتا، تمامی معادلات کودتاچیان را بر  هم زد. سرکوب خشن و بیرحمانه حرکت مسالمت آمیز مردم، و برده و کنیز قلمداد کردن اسرای جنبش مردمی در بازداشتگاه ها، سیاهچال ها و زندان های رسمی و غیررسمی؛ و شکنجه و تجاوز جنسی به آن ها، و عدم تحویل اجساد شهدای جنبش به مردم و دفن بی نام و نشان آن ها، نقاب از چهره رسوای حکومت دینی برکشید. افشای این جنایات و آشکارتر شدن طرح های کودتاچیان، شکاف در بالای حاکمیت را  گسترش داد؛ حتی این شکاف به میان محافظه کاران طرفدار دولت کودتا نیز کشیده شد؛ مجلس واکنش نشان داد؛ مراجع تقلید یا به اعتراض برخاستند و یا با سکوت و عدم تأئید دولت کودتا، بر مشکلات دستگاه ولایت افزودند.

اکنون دامنه ی افشای جنایات دولت کودتا در دو ماهه اخیر آن چنان ابعادی گرفته است که سران حاکمیت در برابر خشم مردم و نگرانی وفاداران نظام، خلع سلاح شده اند. عکس های گورهایی دسته جمعی، راه را بر هر کتمانی بسته است؛ شکنجه های اعمال شده در بازداشتگاه کهریزک، چه در تجاوز جنسی گسترده و چه در استفاده از باتوم در تجاوز، به اطلاع سران رژیم نیز رسیده است؛ دیگر کسی نمی تواند خود را بی خبر از این جنایات بداند. ابعاد اعمال شکنجه در کهریزک و دیگر بازداشتگاه ها و ماجرای تجاوز به ترانه موسوی و سپس حذف نام او از لیست بازداشت شده گان و سوزاندان پیکر او که شخص حسین طائب فرمانده بسیج در آن نقش اصلی را داشته است، که اخبار آن در سایت های خبری اینترنتی منتشر شده  و هم چنین جنایات در مورد کوی دانشگاه به گونه ای بوده است که رهبر کودتا نیز مجبور شده است به آن ها اقرار کند و وعده رسیدگی دهد. خامنه ای در شرایطی وعده ی رسیدگی به این جنایات را می دهد که بر اساس اخبار یک رسانه اینترنتی،  خود در هشتم تیرماه88، وقتی حسین طائب فرمانده بسیج به همراه فرمانده بازداشتگاه کهریزک به او مراجعه و در مورد حکم دستگیر شدگان پرسیده بودند، گفته بود:" آن ها در حکم محارب و مرتد هستند و نباید کوچکترین ترحمی به آن ها کرد". حسین طائب پس از آن در جمعی خصوصی از خامنه ای نقل کرده است که :" اگر این معترضین زمان شاه گیر ساواک افتاده بودند به همه آن ها باطوم و بطری نوشابه استعمال می کردند تا برای همیشه شعاردادن علیه حکومت یادشان برود". به این ترتیب شخص او دستور شکنجه، تجاوز جنسی و کشتن دستگیر شدگان را صادر کرده بود. او در شرایطی وعده  رسیدگی به جنایت کوی دانشگاه  را می دهد که بر پایه گزارشات همان منبع ، در جلسه ای که برای چاره جویی راهپیمائی 25 خرداد نزد وی تشکیل شده بود، گفته بود:" چشم اسفندیار توطئه چینان دانشگاه تهران است وباید این چشم فتنه را کور کرد". بعدها فرماندهانی که در آن جلسه شرکت داشته اند به دیگرانی که دلیل این همه خشونت در حمله به کوی دانشگاه را پرسیده بودند، پاسخ دادند، تاکید رهبر بود که : " به کسی رحم نکنید، این ها جلودارهای دشمن هستند".

اما خامنه ای که خود فرمان سرکوب را صادر کرده بود و تمامی سرنخ های نیروهای سرکوب را در دست دارد، در همان زمان که مجبور شده است به جنایات زیردستانش اعتراف کند و قیافه ی متعجب به خود بگیرد، فرمان مرحله ی جدید کودتا را نیز صادر می کند. او در سخنانش در روز پنج شنبه گفت: " من پیشقراولان حوادث اخیر را به دست نشاندگی بیگانگان از جمله آمریکا و انگلیس متهم نمی کنم چرا که این موضوع برای من ثابت نشده است، اما تردید وجود ندارد که این جریان، چه مسئولان آن بدانند و چه ندانند، جریانی حساب شده بود. اصل حوادث خیلی دور از انتظار نبود اما اشخاصی که وارد صحنه شدند خلاف انتظار ما بود" به دنبال این اظهارات است که جریان کودتاچی ، با پررویی و دریده گی بی حد و حصر، به جای پاسخ گویی به جنایات انجام گرفته ، لبه تیز حملات خود را به سوی رهبران جریان اصلاح طلب و وفاداران نظام اسلامی نشانه رفته اند. کار را به جائی رسانده اند که در نماز جمعه هفته دولت، در تمامی تریبون های نماز، حملات هم آهنگی علیه سران اصلاح طب را سازماندهی کردند. در نماز جمعه تهران احمدی نژاد به عنوان سخن ران پیش از خطبه ، خواهان دستگیری آن ها شد و گفت :" از این که چند آدم درشت از ما ناراحت شوند نه تنها ناراحت نمی شویم ، بلکه خوشحال می شویم. در برخورد با متخلفین باید ابتدا از گردن کلفت ها و آن هایی که خود را مالک کشور می دانند شروع کنیم و هم زمان  از بلندگوی های نماز جمعه شعار "سران اغتشاشات اعدام باید گردند" را به خورد هواداران و مریدانشان می دادند ". جالب است بدانیم که امروزه فرماندهان سپاه و حامیان اصلی احمدی نژاد برزگترین گردن کلفت های کشور هستند که خود را مالک همه چیز کشور می دانند؛ پیش از این نیزسردار سرتیپ پاسدار سید مسعود جزایری، معاون فرهنگی و تبلیغاتی دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح  گفته بود :" ما درشرایطی نیستیم که برای محاکمه اغتشاش گران زمان زیادی را از دست بدهیم. امنیت ملی کشور اقضاء می کند در اسرع وقت آشوب گران به سزای اعمال خائنانه خود برسند". پیش از این نیز "جوانی" رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران، رهبران اصلاح طلب را خائن نامیده و خواهان مجازات آن ها شده بود.

اما چرا تمامی رهبران کودتا و منبرروهای درباری شان، یک صدا روی دستگیری رهبران جریان اصلاح طلب متمرکز شده اند؟ واقعیت این است که برای سرکوب قطعی و کامل مردم، ایجاد یک پارچگی در بالای رژیم از ضرورت تامی برخوردار است. وفاداران نظام اسلامی، که امروز در مخالفت با کودتاچیان وارد صحنه شده اند، نیک می دانند که عدم مقاومتشان به معنای نابودی کامل شان نیز هست. از این روست که در برابر کودتا ایستاده اند. همین ایستادگی قدرت برندگی تیغ سرکوب را کند می کند. آن ها با هزاران رشته و بند به نیروهای درونی سیستم متصل هستند. بدون حضور و نقش آن ها، ابعاد جنایات انجام گرفته چنین علنی و افشاء نمی شد. مخالفت آن ها، شکاف حتی در صفوف محافظه کاران مدافع کودتای انتخاباتی را ایجاد کرده است. از این روست که بحث های درونی نمایندگان مجلس در مورد چگونگی رسیدگی به بازداشت ها و شکنجه ها و تجاوزها، باعت چند پار

چگی در میان نمایندگان تمامیت گرا شده است. در قوه قضائیه رژیم نیز وضعیت بهتری حاکم نیست. حضور و تآثیر نیروهای وفادار به نظام اسلامی، امکان درزگرفتن جنایات را به پائین ترین حد خود رسانده است. این مهم از چشم کودتاچیان پنهان نمانده است. آن ها نیک دریافته اند که هرچه زمان بگذرد امکانات آن ها برای سرکوب مخالفین و سرکوب جنبش مردمی کاهش خواهد یافت. از این روست که فرماندهان کودتا می گویند که " ما در شرایطی نیستیم که زمان زیادی را از دست بدهیم". در این راستاست که با سرعت تمام کابینه ای را به مجلس معرفی کرده اند که تمامی وزارت خانه های کلیدی به فرماندهان و وابستگان سپاه پاسداران سپرده شده است. بسیاری از آن ها حتی در حوزه ی معرفی شده، تخصصی نیز ندارند و در معرفی آن ها، احمدی نژاد روی وفاداری شان به خودش و خطی که دنبال می کند و به اصطلاح انقلابی بودنشان تاکید کرده است. حتی برای گرفتن رأی اعتماد برای این کابینه ی کودتائی، بسیاری از فرماندهان سپاه نیز در جلسات مذاکرت مجلس پیرامون رأی اعتماد به اعضای کابینه حضور یافته اند تا از این طریق به نمایندگان گوشزد کنند که قدرت در دست کیست. تشکیل کابینه ی یک دست، تنها کار دولت کودتا نیست، طبق اخباری که در سایت های خبری منتشر شده است قرار است بیش از 40 سفیر و نزدیک به 80 تن از کارکنان سفارتخانه ها نیز که کاملأ در خط کودتا نیستند، جایگزین شوند.

جنبش مردمی، اما به زمان نیاز دارد. باید دامنه ی مقاومت را در طول زمان تقسیم کند و انرژی کودتاچیان را به تحلیل برد. باید تلاش کند که هدف یک پارچه کردن قدرت در بالا را در هم بشکند. زیرا سرعت یک دست شدن قدرت در بالا، پیش از آن که جنبش مردمی قوام یافته باشد، خطر سرکوب آن را افزایش می دهد. برای تقسیم مقاومت در طول زمان، باید از تاکتیک هایی سود جست که امکان سرکوب کاهش یابد  و هزینه اش به گونه ای نباشد که بسیاری از آن دوری جویند. جدا از مناسبت ها و فرصت هایی که امکان تظاهرات خیابانی دست می دهد، باید روی برجسته کردن جنبش مطالباتی اقشار گوناگون مردم متمرکز شد. می توان عرصه مقاومت و مبارزه را به واحدهای تولیدی و صنعتی و خدماتی کشاند. می توان ادارات و مدارس و دانشگاه ها و بیمارستان ها را به عرصه اعتصاب و اعتراض و تظاهرات تبدیل کرد و یک پیکار فرسایشی فراگیر را سازمان داد و نیروی دشمن کودتاچی را در سطحی وسیع پراکنده و فرسوده کرد. باید روی مطالباتی انگشت نهاد که امکان سرکوب را حتی از نیروهای سرکوبگر سلب کند. در این راستا افشای ابعاد جنایاتی که صورت گرفته است و آشکار کردن دوروئی دینداران قدرت طلب نیز نقش کلیدی خواهد داشت. در این میان مادران داغدیده و عزیز از دست داده و هم چنین قربانیان تجاوزات جنسی و شکنجه های ضدانسانی نیز، نقش تأثیرگذاری بر عهده دارند.  تنها از این طریق است که می توان در صفوف نیروی سرکوب شکاف انداخت. امری که در پیشروی جنبش مردمی نقش کلیدی دارد. نباید فراموش کرد در شرایطی که بسیاری از نیروهای سیاسی درون حاکمیت از کودتاچیان روی برگردانده اند، بسیاری از روحانیون طراز اول یا در مقابل شان قرار گرفته و یا با سکوت و عدم حمایت، نارضایتی خود را اعلام کرده اند؛ مردم با حضور و اعتراض میلیونی خود، خشم و نفرت خود از کودتا را اعلام داشته اند و بسیاری از دولت ها با حیرت و انتظار تحولات درونی ایران را دنبال می کنند، کودتاچیان در انزوای سیاسی چشم گیری قرارگرفته  اند و در چنین شرایطی  تنها یک پارچگی نیروهای سرکوبگر شامل سپاه، ارتش، بسیج ، ؛ نیروهای امنیتی و لباس شخصی هاست که تکیه گاه اصلی دستگاه ولایت و دولت کودتاست. آن ها به اتکای سرنیزه به جان مردم  و مخالفین درونی خود افتاده اند. بایستی روی تاکتیک هایی کار کرد که این یک پارچگی فروریزد و توان سرکوب کاهش یابد. در چنین شرایطی است که جنبش مردمی امکانات گسترده ای برای پیشروی بدست خواهد آورد.

http://bamschad.wordpress.com/

11شهریور 1388ـ 2 سپتامبر 2009