مطالبات
معلمان ایران,
چشم اسنفدیار
دولت کودتا و حلقه پیشرو جنبش مطالباتی است هیات
تحریریه سایت
راه کارگر درمتن
سرکوب عمومی
معترضان و در
حالی که
انتشار
اخبار اعدام
ها و شکنجه ها
همچنان ادامه
دارد, یکی از
حلقات مهم
سرکوب رژیم
معطوف به
معلمان است.
فعالین صنفی
معلمان را در
شهرهای
مختلف دستگیر
کرده و یا
ربوده اند و
به آنها
اخطار داده
اند که حق فعالیت
صنفی نداشته
و غیرقانونی
تلقی می شوند.
تمرکز رژیم
بر سرکوب
معلمان و
تلاش برای
جلوگیری از
حرکت های صنفی
معلمان دلایل
روشنی دارد
که توجه به
آنها می
تواند در عین
حال اهمیت
نقش معلمان
به عنوان یکی
از مهم ترین
بخش نیروی
کار عرصه
خدمات را در
وضعیت کنونی
جنبش اعتراضی
روشن سازد. جنبش
عمومی
اعتراضی در
مقطعی قرار
دارد که برای
تقویت و تحکیم
خویش بدون از
دست دادن
جنبه عمومی و
با حفظ همسویی
و وفاق عمومی
علیه
استبداد حاکم
به طور عام و
دستگاه ولایت
مطلقه فقیه و
دولت کودتایی
به طور خاص به
عنوان آماج
بلافصل حمله,
نیازمند پیوند
هر چه گسترده
تر با جنبش های
مطالباتی
است. بخش مهمی
از جنبش
مطالباتی و
مثلا جنبش
کارگری در
وضعیت تدافعی
به سر می برد.
منظور از وضعیت
تدافعی این
است که حفظ
حداقل های
قابل تصور را
که از جمله
شروط بنیادی
ادامه هویت و
حق حیات
اجتماعی است
در دستور
دارد. یک
نمونه
روشنگر وضعی
است که برای
کارگران
اخراجی
کارخانه
نوشابه سازی
ارم پیش آمده
است. آنها
چهار ساعت
اضافه کاری می
کردند و بابت یک
ساعت حقوق
عادی دستمزد
می گرفتند و
وقتی
خواستار
شدند که بابت
چهار ساعت
اضافه کاری
حداقل حقوق
چهار ساعت
کار عادی را
بگیرند,
کارفرما همه
این کارگران
را اخراج کرد.
اگر استثنا
را که در حوزه
مطالباتی
فراوان است,
کنار بگذاریم
و گرایش های
اصلی دوره های
مختلف
مبارزاتی را
در نظر بگیریم,
در این صورت
روشن است که
اگر جنبش
کارگری ایران
در وضعیتی
تهاجمی بود,
آنوقت دریافت
چهار ساعت
حقوق به خاطر
چهار ساعت
اضافه کار
بنا به قاعده
می باید تحصیل
حاصل می بود و
مطالبه
کارگران
منطقا بر دریافت
حقوق بیشتر
برای ساعت
کار اضافی
متمرکز می
بود. در حقیقت
بخش عمده مطالبات
دوره مبارزه
تدافعی
مطالباتی
است که اولا:
به جای بهبود
اساسی شرایط
و حقوق کار, بر
حداقل هایی
که بقای هویت
کارگر بودن و
کارگر ماندن
را به خود
مشروط می کند
متمرکز است.
ثانیا
ارتباط
بلافصلی میان
تامین حداقل
ها و حرکت به
سمت مطالبات
معطوف به بهبود
اساسی ایجاد
نمی شود, یعنی
همان
مطالبات اولیه
به خودی خود
پایه ای یا
انگیزه ای
برای پیشروی
بی واسطه نمی
شود؛ ضمن این
که شیوه و
آهنگ طرح
مطالبات
ابتدایی نیز
غالبا
گروگان ویژه
گی های شرایط
گردیده و با
انفصال های
دردناکی
همراه است.
منظور از
"شرایط" فقط
زورگویی
کارفرما یا
اشتیاق بی حد
به بهره کشی و یا
وسعت جمعیت بیکاران
آماده پذیرش
شرایط برده
وارانه کار نیست,
بیش از آن
قدرت مقابله
دولت و
کارفرمایان
با اعتراض
است. این قدرت
در اساس با میزان
تهدیدی سنجش
می شود که یک یا
چند رشته
مطالبات اخص
تدافعی در یک یا
چند واحد تولیدی
مشخص می
تواند متوجه
دولت و
کارفرما
کنند (و در
اقتصاد دولتی
ایران که
دولت
کارفرمای
بزرگ و اصلی
است, اساسا
متوجه دولت
کنند). با این
حال تدافعی
بودن جنبش
مطالباتی در
همین وضعیت
فعلی معنایش
این نیست که
در همه شاخه
های تولید و
صنعت همین
وضع حاکم است.
دولت و
دستگاه
قاچاق
وابسته به
نظامیان و
پاسداران می
تواند با
واردات صدها
هزار تن برنج
مسموم هندی,
هم برنجکار
شمالی را به
خاک سیاه
بکشانند و هم
قدرت مقاومت
متشکل او را
نابود کنند؛
می توانند
وقتی
کارگران
شرکت البرز
دست به
اعتراض می
زنند, با
بولدوزر دیوار
کارخانه را
خراب کنند
(کاری که
کردند) و صدها
کارگر را
دستگیر
نموده و با
خود ببرند و
تحت شکنجه و
تهدید قرار
دهند؛ می
توانند
چنانکه رییس
هیات مدیره
اتحادیه چایکاران
کشور در 16
مهرماه جاری
گفته است:
"کارخانه
بزرگ چای در
منطقه سپیدرود
رشت که توان
دریافت 50 تن
برگ سبز چای
در روز را
دارد, (را) به
جای تولید چای
به آغل
گوسفندان در
فصل زمستان
تبدیل کنند."
دولت این
"توان" و این
"قدرت" را از
آنجا دارد که
تخریب این
کارخانه و
دستگیری حتی
کلیه
کارگرانش, یا
تبدیل بزرگ
ترین
کارخانه چای
به آغل
گوسفندان
اختلال
بلافصلی در
کارکردش به
عنوان
ابزاراعمال
زور در سطح
جامعه پدید
نمی آورد, ولی
در همین شرایط
نمی تواند
مثلا حمل و
نقل شهری
رابه خاطر
اعتراض
مطالباتی
کارگران بخش
خدمات تعطیل
کند؛ نمی
تواند با
دستگیری
هزاران معلم
نظام آموزش و
پرورش را بکلی
بخواباند؛
نمی تواند کلیه
پرستاران را
دستگیر کرده
و تمام بیمارستان
ها را تعطیل
کند! به همین
دلیل است که می
بیینم, به
مجرد احساس
خطر از پیوند
جنبش
مطالباتی با
جنبش عمومی
اعتراضی,
ابتدا به سر
وقت سرکوب
حلقه های
حساس می رود.
در واقع درست
بر آن حلقه ای
متمرکز می
شود که به
حرکت درآمدن
آن می تواند
کل زنجیره
جنبش
مطالباتی را
به تحرک
بکشاند و از
درون همین
تحرک شرایط
مناسبی برای
پیوند با
جنبش عمومی
اعتراضی
کنونی فراهم
سازد. از این
جاست تمرکز
دستگاه
سرکوب رژیم
کودتا بر
تحرکات صنفی
معلمان در
لحظه حاضر. همین
تمرکز باید
به مدافعان
آزادی و سوسیالیسم
هم نشان دهد
که حلقه ضعیف
رژیم و جایی
که قدرت
مقابله اش با
جنبش
مطالباتی
نقدا از همه
ضعیف تر است ؛
همچنین حلقه
ای که در دست
گرفتن آن می
تواند جنبش
مطالباتی را
از دوره
تدافعی به
تدریج به
دوره تعرضی
وارد سازد
کدام است. جنبش
مطالباتی
معلمان ایران
چشم اسفندیار
دولت کودتاست.
بی توجهی به این
واقعیت, بی
توجهی به
مقدرات پیوند
جنبش
مطالباتی با
جنبش عمومی
اعتراضی است.
|