زنان، جنگ و افغانستان ترجمه آزاد از پریسا آزادیان
آیا رهایی زنان افغانستان در گرو حمایت از جنگ و مداخله نظامی آمریکا است؟ پاسخ به این سوال کاملا روشن است. حمایت از جنگ در تقابل مستقیم با رهایی زنان قرار دارد. تلاش برای رهایی زنان دریک کشور جهان سومی و به خاک نشسته ای نظیر افغانستان که در آن زنان نه تنها از حق تحصیل محروم بوده بلکه هنوز بعنوان جزئی از املاک خصوصی مردان محسوب می شوند، بدون مبارزه برای پایان دادن به جنگ و اشغال نظامی توسط نیروهای اشغالگر آمریکا ناممکن است. این نکته در مورد عراق و پاکستان وهمچنین ایران که همچنان در معرض خطر حمله نظامی قرار دارد نیز مصداق دارد. امپریالیزم آمریکا به بهانه رهایی زنان افغانی ازچنگال رژیم ضد زن طالبان که ید طولایی در سرکوب و نقض حقوق زنان افغانی داشته است، اشغالگری و تجاوز به خاک این کشور را توجیه می کند. اما به ابتکار آمریکا بود که نیروهای اتحاد شمال که از همان جنس رژیم طالبان بوده و در ضدیت با حقوق زنان با طالبان رقابت می کردند، شکل گرفت . رژیم دست نشانده کنونی حامد کرزی نیز چیزی بجز رنج و نابرابری بیشتر برای زنان به ارمغان نیاورده است. جنگ طلبان امپریالیست، نظیر هیلاری کلینتون، برک اوباما وگردانندگان مضحک و شبه فاشیست شبکه خبری امریکایی فاکس، تلاش می کنند تا جنگ در افغانستان و اشغال نظامی این کشور را بمثابه موهبتی الهی برای رهایی زنان افغانستان جلوه دهند و به آن رنگ و بویی انسانی بدهند. اما واقعیت امر این است که این جنگ ازهمان ابتدا به ضرر مردم و بویژه زنان افغانی بوده و چیزی بجز زجرو مصیبت برای آنان به همراه نیاورده است. هدیه جنگ طلبان به مردم بمب هایی است که در مراسم عروسی و شادی بر سر آنها می ریزند. در یک کلام ساده و بر خلاف ادعای هیلاری کلینتون و اوباما این جنگ نه برای تصحیح اشتباهات دولت بوش و چینی بلکه جنگی است برای حفظ امپراطوری. علیرغم ادعاهای پوچ و واهی جنگ طلبان امپریالیست، شرایط زنان در کشوربه اصطلاح رها شده افغانستان نه تنها بهبود نیافته بلکه بمراتب بدترنیز شده است. از رسوایی های برجسته و عیان دوره پس ازاشغال جا دارد که به خرید و فروش زنان و تجارت سکس توسط سربازان مزدوری که ظاهرا وظیفه آنها حفاظت از سفارت آمریکا است، اشاره کرد. لازم به توضیح است که کشور افغانستان هم اکنون یکی از اصلی ترین گذرگاهای بین المللی تجارت سکس بشمار می رود. از موارد دیگر "بهبود" در وضعیت زنان، می شود به تصویب قانون جدید ضد زن در جمهوراسلامی افغانستان ( نامی که پس از به اصطلاح رهایی توسط ارتش آمریکا به این کشور داده شده) اشاره کرد. طبق این قانون مردان اجازه دارند که به همسران خود تجاوز جنسی کنند، آنها را وادار کنند که در درون خانه مطابق میل آنها لباس بپوشند و خودشان را بیارایند و بدون اجازه آنها حق خروج ازمنزل را نداشته باشند. همین قانون زنان را از حق سرپرستی فرزاندان خود محروم می کند و این حق را بطور اتوماتیک به مردان خانواده که شامل پدر یا پدر بزرگ است می دهد. تغییر رژیم در افغانستان ضامن هیچگونه بهبودی در وضعیت زنان نبوده است چرا که رژیم فاسد و دست نشانده کرزی، متشکل از اتحادی بی ثبات و شکننده از نیروهای جنگ طلب و بنیاد گرایی است که پیش از اشغال نظامی سکان قدرت را در دست داشتند. در واقع تمامی مناسبات بین آمریکا و بقیه کشورهای منطقه بر مبنای منافع امپریالیزم آمریکا در منطقه شگل گرفته است. مناسبات کشور افغانستان با آمریکا نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. نطفه جنگ علیه افغانستان از سالها قبل از یازده سپتامبر و بمنظور استحکام موقعییت آمریکا برای تاسیس خطوط لوله نفت در این کشور بسته شد. در دوران جنگ سرد و حضورکشور شوروی سابق بود که برژینسکی، مشاور امنیت ملی دولت جیمی کارتر، در سخنانی در سال 1979 اعلام کرد که به منظور تبدیل افغانستان به ویتنام شوروی ، مجاهدین افغان را مسلح و از آنها حمایت مالی میکند. مجاهدین در واقع همان جنبشی بودند که باعث براندازی دولت وقت شده ، زمینه را برای آغاز فعالیت سیاسی بن لادن فراهم کردندو سرانجام در غالب دولت طالبان به قدرت رسیدند. زمانی که ما در سال 2001 درمخالفت با بمباران افغانستان در خیابانها تظاهرات می کردیم، اعتراض ما نه تنها به سوء استفاده آنها از وضعیت زنان برای ریختن بمب هایشان بر سر مردم بود، بلکه اعتراضی بود به وجود عوامل دست پرورده سازمان سیا نظیر بن لادن، صدام حسین و پینوشه. آمریکا و متحدانش تلاش نمودند که نگرانی و دغدغه پس از 11 سپتامبررا به بهانه مقابله با تروریزم و با دور زدن کامل وقایع ماقبل از آن، در جهت جلب حمایت کورکورانه مردم از دولت بوش سازمان دهند. امری که نه تنها محدود به افغانستان نشد، بلکه دامنه تجاوزگری را به مرزهایی فراتر از کشور عراق گسترش داد. این وضعیت ناگوار و اشغال نظامی افغانستان نباید بشکل دیپلماتیک و یا از طرف "جامعه بین المللی " حفظ و توجیه شود. قدرت آمریکا باید در هم شکسته شود و مردم افغانستان باید سرنوشتشان را خودشان تعیین کنند. هر چه ما صریح تر به اشغال وحشیانه افغانستان اعتراض کنیم (وهمچنین بمباران هوایی کشورهایی نظیر پاکستان که هنوز به طور رسمی علیه آن اعلان جنگ نشده)، ما می توانیم به شکل واضح تری نشان دهیم که برای مردم افغانستان انتخاب محدود به پذیرش دولت هارو سرکوبگر طالبان، ویا پذیرش دست نشاندگان آمریکا در کابل و بمباران هوایی نیست. راه دیگری برای مبارزه و هدف دیگری برای مبارزه وجود دارد. رهایی زنان در افغانستان نمی تواند در شرایطی متحقق شود که تمامی مردم این کشورسرکوب ، لگدمال و بمباران می شوند. همانطوری که جمعیت مبارز زنان افغانستان در دهمین سالگرد حمله آمریکا به این کشور نوشت: "راه رزمندگان آزادی کشور ما، بدون شک راه دشوار، پیچیده و خونینی است؛ اما اگر خواسته ما رهایی از زنجیرهای بندگی بیگانگان و متحدان طالب و جهادی آنها باشد، پس ما نباید وحشتی از تلاش و یا حتی مرگ برای دست یابی به پیروزی داشته باشیم." شرایط حاضر به ما اجازه نمی دهد که دست روی دست بگذاریم تا ببینیم که چه اتفاقی خواهد افتاد. مدت زیادی گذشته و بسیاری نیز جان خود را از دست داده اند. ------------------------------------------------------------------ نوشته حاضر برگردان آزاد مقاله زنان، جنگ و افغانستان به قلم لینا تورن است که در سایت کانتر پانچ درج شده است.
|