نکاتی در باره کنار گذاشتن عبارت مسئله آفرین و پدرسالارانه " زنان و کودکان"

از نادیا حیجاب

 

ترجمه از پریسا آزادیان

 

شورای امنیت سازمان ملل اخیرا قطعنامه ای را تحت عنوان " قطعنامه ۱۸۸۸ شورای امنیت" به تصویب رسانده است که بر اساس آن توان جامعه بین المللی برای مقابله با خشونت های جنسی که در دوران جنگ بوقوع می پیوندد تقویت می شود.  بررسی جرایم مربوط به خشونت جنسی هم اکنون بخشی از قانون پایه ای دادگاه بین المللی جنایی را دربر میگیرد، و همانطور که در قطعنامه پیشین سازمان ملل نیز تاکید شده، این جرایم میتواند در برگیرنده  جنایات دوران جنگ ، جنایت علیه بشریت و یا اقداماتی که بخشا در جهت نسل کشی صورت میگیرد باشد. 

 

توجه به این موضوع در دنیا کاملا ضروری است.  استفاده از تجاوز جنسی بعنوان سلاحی در دوران جنگ و همچنین استفاده ازاشکال دیگر خشونت های جنسی به مراحل هولناکی رسیده است.  مرتکبین این جنایات به منظور درهم شکستن جوامع درگیر جنگ،  زنان را چه در دوران جنگ وچه پس از پایان آن، مورد حمله خود قرار میدهند. نیم میلیون زن در دوران نسل کشی در کشور رواندا و ششصد هزار زن در دوران درگیریهای بالکان مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند.  در سیرالئون شصدوچها هزار زن از خشونت های مربوط به جنگ رنج بردند.  امروزه در نواحی شرقی جمهوری دمکراتیک کنگو ماهانه هزاروصد مورد تجاوز جنسی گزارش میشود که مرتکبین آن از میان نیروهای امنیتی ویا شورشی میباشند.  همانطور که یکی از دیپلماتهای آمریکایی اشاره میکند، " زن بودن بمراتب خیلی خطرناک تراز سرباز بودن است ."

 

اهمیت چنین قطعنامه هایی فقط در این نیست که هدفشان پایان دادن به چنین جنایاتی است، جنایاتی که غالباً رسیدگی و بررسی آنها در مذاکرات دوران پس از تخاصم به فراموشی سپرده میشود.  این قطعنامه ها فرهنگ جا افتاده و ارزشهای سنتی که آزار جنسی را بنوعی کم اهمیت تر از دیگر جنایات ارزیابی میکند و حتی باور دارد که "مسئولیت آن با خود زنان است" را به چالش میطلبند.

 

اما متاسفانه، طرفداران حقوق انسانی زنان از یکسو به یکسری از عملکردهای فرهنگی غیر قابل پذیرش حمله میکنند ولی از سوی دیگر برخی را تقویت میکنند.  درسرتاسرمتن قطعنامه ۱۸۸۸ و همچنین گزارشات مربوط به آن بطورمکرر به " زنان و کودکان" اشاره میشود.  عبارت "زنان و کودکان"، یک عبارت مسئله آفرین هم در دوران صلح و هم در زمان جنگ است.

 

مشکل این نظریه پدرسالارانه که هنوزدربیشترین نقاط  دنیا متداول است، این است که چنین وانمود میکند که گویا در دوران صلح زنان به اندازه کودکان ناتوانند ونمیتوانند بدون حمایت ومحافظت مردان کاری را از پیش ببرند.  این عبارت مشکل سازکه غالبا و با نیت خیرتوسط سازمانهای توسعه اقتصادی بکار گرفته میشود، نقش بالقوه و واقعی زنان در اقنصاد را نادیده میگیرد.  بجای ادغام شدن زنان درجریان اصلی اقتصاد، آنها به حاشیه اقتصاد رانده شده و اغلب درگیر فعالیتهای نامربوط به بازار نظیر خیاطی و صنایع دستی میشوند. 

 

عبارت "زنان و کودکان" در دوران جنگ حاوی سه نکته است: اینکه تمامی مردان بجای شهروند، جنگجویان بالقوه و بالفعل بشمار می آیند؛ اینکه مردان به دفاع و محافظت نیاز ندارند؛ و اینکه زنان نمایندگی و یا ظرفیت برای اقدام را ندارند.  لازم است که به این سه نکته بطور مجزا برخورد کرد.

 

این نظر که تمامی مردان جنگجویان بالقوه محسوب میشوند، اخیرا در حملات اسرائیل به غزه که درزمستان گذشته اتفاق افتاد، خودش را بطور اشکاری به نمایش گذاشت.  در آن زمان رسانه ها بطورپیوسته تعداد تلفات و مجروحین شهروندان غیر نظامی را در گزارشات خود کمتر منعکس کردند و تمرکزشان را به روی تعداد تلفات زنان و کودکان گذاشتند.  در واقع، طبق آمار سازمانهای حقوق بشر تعداد تلفات شهروندان غیر نظامی ۱۱۷۲ نفربود که بیش از نیمی از آنان، یعنی ۷۱۹ نفر، مرد بودند.

 

در حقیقت مردان نیز به دفاع و حفاظت نیاز دارند.  این فرضیه که مردان جنگجویان بالقوه هستند بدین معناست که ، بعنوان مثال، آنها بطورمدام در میدان جنگ کشته شده، به اسارت درآمده و با شرایط ناهنجاراسارت و رفتارهای غیر انسانی مواجه میشوند.   درکشورهایی که انجام نظام وظیفه اجباری است، مردان جوان میتوانند بدون هیچگونه دفاع و چاره جویی مورد خشونت قرار بگیرند.  بطور نمونه، در ارمنستان، آزار و اذیت مردان جوان بهنگام خدمت سربازی به حدی بود که بعضی از آنها خودکشی را بعنوان تنها راه نجات خود برگزیدند. 

 

و بلاخره، زنان نه تنها ظرفیت اقدام را دارند، بلکه همانطور که کارشناسان مطرح میکنند، آنها همان کسانی هستند که تمامی جوامع را قادر میکنند که از جنگ و درگیری نظامی جان سالم بدرببرند.  هر چند که توانایی آنها درعرصه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، هنوز درعرصه سیاست منعکس نشده است.

 

قطعنامه ۱۸۸۸ گام مثبتی در جهت بخدمت گرفتن نمایندگی زنان بشمار می آید.  این قطعنامه، مناطقی را که در آن زنان بطور مشخص دردرگیریهای جنگی مورد هدف قرار گرفته اند را برجسته میکند و خواهان این است که این خشونت ها را جنایات جنگی محسوب کنند.  این کارنقطه پایانی بر معاف کردن این جنایات خواهد گذاشت.  این قطعنامه همچنین باعث استحکام قطعنامه های پیشین شده که درآنها حق بدست آوردن نمایندگی منصفانه زنان در برقراری صلح چه پس از درگیریهای جنگی و یا چه در اقداماتی که برای برقراری صلح صورت میگیرد، طلب شده بود. 

 

اما این گامهای مهم نباید موجب پنهان کردن این حقیقت باشد که، هم به خاطر زنان و هم مردان، ما باید از استفاده ازعبارت "زنان و کودکان" خودداری کنیم.  نویسندگان و سخنرانان، هر وقت که لازم است که توجه دنیا را به این واقعیت جلب کنند که بیشتر کسانی که مورد هدف خشونت قرار میگیرند دختران کمتر از 18 سال میباشند ( سنی که طبق عهد نامه بین المللی حقوق کودکان دوران کودکی رسما به پایان میرسد) باید به این مسئله اشاره کنند.  در غیر این صورت ما تنها به بخشی از این مسئله پاسخ گفته؛ زنان را در پروسعه توسعه به حاشیه رانده؛ وبرای برخی از حقوق انسانی اولویت بیشتری قائل شده ایم. 

 

 

 نوشته حاضر برگردان مقاله نکاتی در باره کنار گذاشتن عبارت مشگل ساز و پدرسالانه  " زنان و کودکان" به قلم نادیا حیجاب است که در سایت کانتر پانچ درج شده است.