دکتر رامین پوراندرجانی، قربانی فاز جدید قتل های زنجیره ای

 

هیئت تحریریه سایت راه کارگر

قتل دکتر رامین پوراندرجانی، پزشک وظیفه ای که شاهد جنایات کهریزک بود، خبر از آغاز قتل های زنجیره ای جدیدی  می دهد. جنایت کاران حاکم بر کشور، که زیر فشار افکار عمومی ایران و جهان، باید پاسخ گویی جنایات خود باشند، به از میان برداشتن شاهدان عینی جنایات خود، روی آورده اند. همین امر نگرانی از جان دیگر سربازان وظیفه ای که دوره ی خدمت خود را در کهریزک می گذراندند را نیز باعث شده است. دکتر رامین پوراندرجانی نحوه شهادت محسن روح الامینی را به پدراو  گفت و در مقابل کمیسیون ویژه مجلس  و دو نماینده ی اعزامی دفتر رهبر رژیم نیز، علیرغم تهدید به مرگ مقامات انتظامی و امنیتی، به سوگند پزشکی خود وفادار ماند و حقایق دهشتنا ک بازداشتگاه کهریزک را بر زبان راند. او قبل از قتلش نیز مورد بازجویی قرار گرفته بود و پس از آن خبر به اصطلاح خودکشی و ایست قلبی او در 26 سالگی در خواب! در روز سه شنبه در استرحت گاه خود در ساختمان بهداری نیروی انتظامی،  مخابره شد. خبری که نمی تواند هیچ کس را بفریبد.

فشار و تهدید او از سوی مقامات امنیتی ، از آن رو شدید بود که او شاهدِ زنده ی جنایاتی بود که در کهریزک اتفاق افتاده بود و پای سردار رادن، سردار احمدی مقدم ، قاضی مرتضوی و دست اندرکاران جنایت کهریزک در میان بود.اگر قرار بود دادگاهی تشکیل و به پرونده این بخش از جنایت کاران رسیدگی شود، آن وقت، حضور او در چنین دادگاهی می توانست پرده از جنایت های انجام شده بردارد. با توجه به شهادت او در کمیسیون ویژه  تحقیق و تکرار دقیق مشاهداتش و عدم تمکین و پذیرش تهدیدات مقامات امنیتی، زنده ماندن او برای مقامات رژیم بسیار گران تمام می شد.

 

سیاست حذف شاهدان عینی جنایات، سیاست تازه ای نیست.

 تلاش ویژه مقامات رژیم برای دست یابی به مدارک مهدی کروبی در مورد پرونده تجاوزهای جنسی  در بازداشتگاه ها نیز نمونه ی دیگری است. همین امر باعث شد یکی از قربانیان تجاوزات کهریزک که شهامت طرح این موضوع با کروبی را یافته بود و حتی حاضر شد در مقابل کمیسیون اعزامی قوه قضائیه، حرف های خود را تکرار کند، در معرض خطر مرگ قرار گرفت و وقتی متوجه این وضعیت شد، مجبور گردید از کشور خارج شود.

 همین تهدید به مرگ، دامن ماکان کاسپین، نامزد شهید راه آزادی، نداآقاسلطان را نیز گرفته بود. او را  نیز بارها مورد بازجوئی قرار دادند و از او می خواستند که سناریوی جنایت کاران در مورد قتل دلخراش ندا را تأئید کند. همین تهدیدات و نگرانی از کشته شدن باعث شد که تا مشقت خروج غیرقانونی از کشور و آوارگی را بپذیرد و جان خود را نجات دهد.

 تهدیدات رژیم علیه جان آرش حجازی، پزشکی که بالای سر ندا، موقع شهادتش بود، را  نیز باید از همین سیاق دانست. او را که در خارج کشور زندگی می کند مدام مورد تهدید قرار می دهند. این ها تنها نمونه هایی از تلاش جنایت کاران جمهوری اسلامی برای حذف فیزیکی شاهدان عینی جنایت هایشان است.

 

سازماندهی قتل های زنجیره ای، نیز امر تازه ای نیست.

 قتل های زنجیره ای دهه هفتاد، و بویژه قتل های  سال 77، برای از بین بردن روشنفکران و فعالان سیاسی، سند دیگری از کتاب قطور جنایت کاران حاکم بر کشور است. قتل هایی که پس از افشای آن و رسوایی دستگاه ولایت و شبکه ی امنیتی اش، حتی به  مجریان این قتل ها نیز رحم نکردند وسعید امامی مجری اصلی این سیاست جنایت کارانه را به علت افشای حقایق در هنگام بازجویی، در زندان کشتند و مرگش را خودکشی اعلام کردند.

 در همان زمان دکترِمعالجِ سیداحمد خمینی را که از تعویض قرص های او خبر داشت،  به جرم شاهدِ جنایت ، از میان برداشتند.

 

دستگاه ولایت فقیه، به عنوان ستون اصلی حاکمیت جمهوری اسلامی،  که مانع افشای کامل جنایات فرمانبرانش در گذشته و حال بوده ، و ماجرای کهریزک و تجاوزهای جنسی را ، هم به سرنوشت قتل های زنجیره ای  و ترورهای فراوان دچار خواهد کرد، اکنون که زیر فشار جنبش عمومی و فراگیر مردم سراسر کشور قرار گرفته و در سطح افکار عمومی جهان به رسوایی کشیده شده است، برای فراراز غرق شدن، به آخرین ریسمان نجات خود، به اعدام ، ترور و قتل های زنجیره ای  روی آورده است. به قتل رساندن  دکتر رامین پوراندرجانی؛ زیر شکنجه کشتن جوانان دستگیر شده در تظاهرات چند ماه گذشته؛ به دار آویختن رفیق احسان فتاحیان و صدور احکام اعدام برای فعالین سیاسی در تهران و کردستان و دیگر شهرها، همگی زنجیره های ریسمان قتل و جنایت رژیم اسلامی است که برای نجات خود دست و پا می زند.

 

اما شرایط امروز ایران، با گذشته تفاوت آشکاری دارد. دیگر نمی توان در سکوت دست به جنایت زد؛ دیگر نمی توان همگان را مجبور به سکوت کرد؛ دیگر نمی توان با اخبار دروغ عده ای را فریب داد. امروز مردم ایران که به جنایات این رژیم آگاه شده اند، با میلیون ها چشم بیدار، تمامی حرکت های این حیوان وحشی و خون آشام را زیر نظر دارند و برای نابودی اش نقشه می کشند. حالا دیگر افکار عمومی سراسر جهان با حساسیت ویژه ای هر خبر مخابره شده از ایران را دنبال می کند. از این روست که باید با استفاده از تمامی امکانات روزآمد، به افشای جنایات رژیم پرداخت. نباید گذاشت این جنایات با دروغ های بیشرمانه، لاپوشانی شود. نباید گذاشت پرونده های جنایات گذشته رژیم به فراموشی سپرده شود.باید خبر این جنایات را دهان به دهان به گوش تمامی مردم کوچه و بازار، دوست و آشنا و فامیل، همکار و  همکلاسی و همراه رساند. این، اولین وظیفه ای است که هر انسان شرافتمندی دارد. باید به سراغ خانواده های قربانیان این جنایات رفت. باید در کنارشان بود. باید با غمشان شریک شد. باید تعداد هرچه بیشتری از مردم را به رفتن به مراسم خاکسپاری و یادبود این از جان گذشته گان تشویق کرد. باید به دستگاه ولایت و باندهای نظامی و امنیتی حاکم نشان داد که تمامی یک ملت را در مقابل خود دارند. همه ی این ملت را نمی توان به زندان انداخت، همه ی این ملت را نمی توان به زیر شکنجه برد، همه ی این ملت را نمی توان کشت. وقتی ملتی برمی خبزد، هیچ نیرویی در مقابلش توان مقاومت نخواهد داشت. جانیانی که به قدرت سلاح خود غرّه شده اند نیز استثنائی بر این قاعده نیستند. و در پایان باید یاد آور شد، آنان که باد می کارند، توفان درو خواهند کرد.

26 آبان 1388ـ 17 نوامبر 2009