خشونت خانگی -بخش اول


خشونت علیه زنان ،از نسلی به نسل دیگر

شورانگیز داداشی

پنج شنبه 10 بهمن 1387

کانون زنان ایرانی

صرف نظراز دیدگاهها و نظریه های جامعه شناختی مختلفی که درباره خانواده وجود دارد، این نهاد اجتماعی دارای کارکردهای مثبت و منفی بسیاری می باشد که هر کدام نقش و تاثیر بسزایی در چگونگی شکل گیری فرد و جامعه دارد.

کارکردهایی مثل جامعه پذیری، مراقبت و نگهداری، حمایت عاطفی و تامین عشق و محبت و امنیت برای فرد و از طریق فرد در اجتماع، کارکردهای مثبت خانواده به شمار می روند.اما در مقابل کارکردهای مثبت این سازمان اجتماعی دارای کارکردهای منفی نیز می باشد، کارکردهایی مانند نادیده گرفتن کار زنان در خانواده، خشونت های خانگی (اعم از زن و مرد و کودک) و خشونت های خانگی علیه زنان بطور اخص نام برد که در این نوشته تمرکز عمده بر روی این مسئله صورت خواهد گرفت.

خشونت علیه زنان به هر گونه رفتارخشن وابسته به جنسيت گفته می شود كه بصورت آشکار یا پنهان رخ می دهد و منجر به آسيب جسمي، جنسي يا رواني و ضرر يا رنج زن می گردد. چنين رفتاري مي تواند با تهديد يا اجبار يا سلب مطلق اختيار و آزادي صورت گیرد .

بسیاری معتقدند خشونت عليه زنان هنوز به عنوان ابزاري براي تداوم و تقويت فرمان برداري زنان از مردان، استفاده مي شود. این نوع رفتار قابلیت انتقال از نسلی به نسل دیگر دارد، زیرا پسرانی که شاهد خشونت عليه مادرانشان هستند، در دوران بزرگسالي براي حل اختلاف هاي خود پيش از ساير پسران به خشونت روي مي آورند و در مقابل دختران شاهد خشونت عليه مادرانشان نيز نسبت به ساير دختران با احتمال بيشتري قرباني خشونت شوهرانشان خود مي شوند.

خشونت خانگی، شایع ترین شکل خشونت علیه زنان بوده، به گونه ای که نتایج بررسی ها حاکی است احتمال ضرب و جرح، تجاوز و قتل زنان به دست همسران، پدران، برادران و حتی سایر اعضای ذکور فامیل بیش از سایر افراد است. در این نوع خشونت زنان بارها به دست همسران خود بطور جدی مجروح شده و در برخی موارد به علت آسیب های وارده کشته شده اند.

این امر پدیده ای جهان شمول است که زنان هیچ قوم، طبقه با گروه سنی از آن در امان نیستند و از علت های اصلی جراحات و مرگ و میر زنان محسوب می شود و اغلب با این توجیه که مسئله خصوصی است مورد اغماض قرار می گیرد. پژو هشگران برای مطالعه خشونت در خانواده همواره با مشکل مواجه اند زیرا اغلب پنهانی و درون خانواده انجام می شود و کمتر به مراکز قانونی مراجه یا گزارش می گردد.

سازمان بهداشت جهانی در اولين مطالعه جهانی خود درباره خشونت عليه زنان نتيجه گرفته است كه در هر ۱۸ ثانيه يك زن مورد حمله يا بدرفتاری قرار می گيرد. حتی باردار بودن، زنان را از خشونت مردان مصون نمی دارد .

انواع خشونت

محمود قاضی طباطبایی، مجری طرح ملی خشونت علیه زنان در ایران، برای توصیف ابعاد خشونت خانگي عليه زنان در ايران ، انواع مختلف آن را در هشت گروه تقسيم بندي كرده است : خشونت‌هاي زباني ، رواني ، فيزيكي ، حقوقي ، جنسي ، اقتصادي ، فكري و آموزشي و مخاطرات .

- خشونت فيزيكي نوع اول

اين خشونت‌ها شامل گاز گرفتن ، گرفتن و بستن ، زنداني كردن ، چنگ انداختن و كشيدن مو ، اخراج از خانه ، كتك كاري مفصل ، محروم كردن از غذا و ... مي‌شود .

خشونت فيزيكي نوع دوم

پژوهشگران طرح ملي بررسي پديده خشونت خانگي " سيلي ، لگد و مشت زدن ، كشيدن و هل دادن ، محكم كوبيدن در ، به هم زدن سفره و ميز غذا و شكستن اشياي منزل " را خشونت فيزيكي نوع دوم نام داده‌اند.

قتل های ناموسی

قتل های ناموسی به کشته شدن دختران و زنان به دست همسران، پدران، برادران و یا دیگر افراد ذکور فامیل، به بهانه حفظ آبرو، ناموس پرستی و حیثیت گفته می شود.

خشونت‌هاي جنسي و ناموسي

که عبارتند از :مجبور كردن زن به ديدن عكس و فيلم‌هاي مبتذل يا اجبار به روابط زناشويي ناخواسته يا غير متعارف ، مراعات نكردن بهداشت زناشويي و خودداري از به كار گيري از وسايل پيشگيري از بارداري ، مجبور كردن زن به سقط جنين ، اجبار زن به حاملگي ناخواسته ، متهم كردن زن به بي‌مبالاتي در مسائل ناموسي همچون داشتن ارتباط نا مشروع ، شك و بد دلي .

تهدید و مخاطره

رفتارهايي از قبيل تهديد و شكايت به پليس و دادگاه عليه زن و اقوامش ، تهديد به آزار و اذيت و يا تهديد به كشتن زن و فرزندان ، تهديد به طلاق و يا ازدواج مجدد ، تصاحب ، مخفي كردن و از بين بردن مدارك شخصي و مورد نياز زن مانند شناسنامه ، دفترچه پس‌انداز ، اوراق مالكيت و ... بيگاري كشيدن از زن در انجام امور و وظايفي كه مربوط به او نيست ، مانند : تيمارداري پدر شوهر و مادر شوهر و بالاخره تحت نظر قرار دادن و ايجاد محدويت در تماس‌هاي تلفني و رفت و آمدهاي روزانه براي زن .

خشونت با استفاده از عوامل اقتصادي و مالي

مردانی که زنان را با استفاده از عوامل اقتصادی و مالی مورد خشونت قرار مي‌دهند، از استقلال مالي همسران خود جلوگيري و در اموال شخصي آنها دخل و تصرف مي‌كنند و با ندادن خرجي خانه و پول كافي براي زنان مضيقه هاي مالي ايجاد مي‌كنند .

خشونت‌هاي حقوقي

اين پژوهشگران خشونت‌هاي حقوقي را شامل امتناع مرد از طلاق بر خلاف اصرار زن به متاركه، ازدواج مجدد شوهر و جلوگيري از نگهداري فرزندان توسط زن دانسته‌اند .

خشونت‌هاي ممانعت از رشد اجتماعي ، فكري و آموزشي

كه عبارت است از ايجاد محدويت در ارتباط فاميلي ، دوستانه و اجتماعي ، ممانعت از تحصيل ، كاريابي و اشتغال .

نظریه های خشونت

برای یافتن پاسخی برای این پرسش که چرا خشونت علیه زنان وجود دارد آن هم در خانواده که به کانون عشق و مودت شهره است (باید باشد) و هم در جامعه ای که نهادهای مختلفی در آن مسئولیت تامین امنیت و حقوق شهروندان را دارند، باید به نظریات علمی که در این زمینه مطرح شده است، توجه نمود. این بیشتردر حیطه علوم روانشناسی و جامعه شناسی قرار می گیرند.

از دیدگاه روان شناسی ( روان کاوی)، و به خصوص با تکیه بر آثار فروید، پرخاشگری به منزله غریزه (instinct) در نظر گرفته می شود. این عقیده که پایه های غیر علمی آن به قبل از فروید بر می گردد، به طور ساده بر این مبناست که افراد به این سبب به پرخاشگری و خشونت دست می زنند که انسان « طبیعتاً» پرخاشگر است. طبق این نظریه افراد، به دلیل انگیزش غریزی، به طور مداوم به ابراز رفتار پرخاشگرانه روی می آورند و خوداری از انجام دادن این عمل به سختی صورت می گیرد. اما در جوامع متمدن سعی می کنند با ارایه انوع تقویت ها (reinforcement) از بروز رفتار ضد هم نوع جلوگیری کنند.

در مقابل نظریه غریزی بودن پرخاشگری، روان شناسان دیگری بر این باورند که پرخاشگری حاصل رانش یا انگیزه ( drive) فرا گرفته یا کسب شده برای صدمه زدن به دیگری است. مهم ترین پایه و اساس این نظریه، سایق بودن پرخاشگری بر اساس نظر دلارد، داب، سیدو ... یا فرضیه ناکامی پرخاشگری (aggression hypothesis frustration) است. به طور خلاصه، این فرضیه بر این مبناست که ناکامی، به خصوص زمانی که رفتار در جهت رسیدن به هدف نباشد، باعث ایجاد انگیزه instigation ( تحریکی) می گردد که هدف آن صدمه زدن به افراد یا اشیای دیگر است. در این صورت، شرایط محیطی خاص باعث ظهور پرخاشگری ( سایق پرخاشگری) می شود.

اما دیگران در مورد رابطه ناکامی با پرخاشگری شک کرده اند؛ زیرا همیشه رفتار پرخاشگرانه با شرایط محیطی بازدارنده و سر درگم کننده، مرتبط نیست با وجود این، در ایجاد پرخاشگری بر شرایط محیطی تأکید می شود. تفاوت این دو نظریه در این است که در نظریه غریزی بودن بر ذاتی و طبیعی بودن این رفتار در انسان و در نظریه سایق، بر ظهور آن بر اثر شرایط محیطی و به سبب وجود انگیزه های خاص و نه به دلیل فشار های درونی تأکید شده است.

نظریه یادگیری اجتماعی

با آن که نظریه یادگیری اجتماعی از روان شناسی سرچشمه می گیرد، در علوم اجتماعی بیشتر مطرح شده است. این نظریه، که آلبرت باندورا (Albert Bandura) آن را از طریق بررسی و آزمایش های دقیق و مشخص، به خصوص در مورد کودکان در زمینه اشکال ضعف پرخاشگری مشخص کرد، بر روند فراگیری و یادگیری خشونت از طریق مشاهده و تقلید تأکید می ورزد. از این دیدگاه، رفتار از طریق تقلید ( تقلید رفتار اعضای خانواده یا دیگران) و هم از طریق تجربه های مستقیم فرا گرفته می شود. اگر ارایه این رفتار در محیطی باعث برطرف کردن نیاز برای رسیدن به هدفی گردد، احتمال بروز آن، حتی بدون وجود پاداش خارجی هم زیاد خواهد بود. به خصوص اگر این رفتار را الگویی ارایه دهد که برای مشاهده گر ارزش و اهمیت داشته، پایگاه اجتماعی بالایی نیز داشته باشد.

نظریه مبادله

بر اساس این نظریه،در رابطه میان افراد، هر فردی می کوشد سود خود را به حد اکثر و هزینه هایش را به حد اقل برساند. در نتیجه، تنها زمانی که برای افراد دخیل در یک رابطه، هزینه و سود در سطح متعادلی باشد، رابطه میان افراد پا بر جا می ماند. گلز خشونت و دیدگاه نظریه مبادله را بدین شکل توصیف می کند: از منظر نظریه مبادله، در یک رابطه خشونت آمیز میان زن و شوهر، نسبت سود و هزینه به شکل زیر است: شوهری، زن خود را کتک می زند واز دید او، این رفتار به حق است؛ زیرا از آنجا که زن رفتاری مطابق میل او ندارد، رابطه هزینه ( سرمایه گذاری هایی که برای خانواده کرده است) و سود ( رفتار مطابق میل همسر) نا مناسب است و نارضایتی و تعارض بوجود آمده خاتمه بخشیدن به این وضعیت را ضروری می نماید. در نتیجه، شوهر سعی می کند از طریق در پیش گرفتن رفتار خشونت آمیز، مجدداً تعادلی در خانواده برقرار کند. حال اگر با استفاده از این راه کار، تعارض خانوادگی را از بین ببرد، با توجه به نظریه ی مبادله، برای او حالت تعادل پیش می آید و مقابله ی سود و زیان برای مرد چنین است: در اثر رفتار خشونت آمیز، زن از رفتار ناشایست خود دست بر می دارد و مرد به هدف خود می رسد و از آنجا که توانسته است بر جریان زندگی نظارت داشته باشد، ارزش گذاری فردی و اعتماد به نفس نیز افزایش می یابد.

نظریه نظارت اجتماعی

نظریه نظارت اجتماعی بر وجود جرم و رفتار خشونت آمیز در انسان، چه دارای انگیزه های درونی باشد و چه از طریق عوامل محیطی به وجود آید، تأکید می ورزد. آنچه در این نظریه مد نظر است، دو اصل است که افراد برای رسیدن به هدفی یا دست یابی به اقتدار، در برابر دیگران به استفاده از زور و قدرت تمایل دارند. اصل دوم این است که نظارت اجتماعی، به مثابه مانعی در سر راه اقتدار و خشونت قرار می گیرد؛ زیرا از آنجا که انسان، بدون وجود محدودیت های اجتماعی، به جرم و جنایت و رفتار نا به هنجنار تمایل دارد، جامعه باید ساز و کار ( مکانیسم) نظارت بر آن ها را به وجود آورد.

گلز در مورد انطباق این نظریه باخانواده سوال می کند که چرا مردان همسران خود را کتک می زنند؟ پاسخ ساده این است که چون این عمل مجاز است. در خانواده، با غیبت نهاد های نظارتی دولتی رو به رو هستیم. اما گذشته از آن، گرایشی در خانواده وجود دارد که بر اساس آن، تقسیم قدرت بر حسب جنس است، خانواده مکانی خصوصی است و نابرابری میان زن و مرد مورد پذیرش است. نبود نهاد های کنترل و وجود این نگرش، بروز خشونت را تسهیل می کند. گلز و اشتراوس این موضوع را چنین بیان کرده اند:« هم زمان با بالا رفتن دیوار های یک خانه و جدا شدن آن از سایر خانه ها، کتک شروع می شود!».

نظریه های کارکرد گرایی

نظر کارکرد گرایان در مورد خشونت خانوادگی، توجیه کننده خشونت است. آن ها خانواده را گروهی در نظر می گیرند که در آن، افرادی با جنسیت ها و گروه های سنی متفاوت، مدتی طولانی در ارتباط نزدیک با هم قرار می گیرند. برخلاف سایر گروه ها، در این گروه سلسله مراتب بر اساس تخصص یا صلاحیت و لیاقت صورت نمی گیرد؛ بلکه بر اساس جنسیت، سن و قدرت اقتصادی. وجود علایق متفاوت در این گروه ناهمگون، سبب به وجود آمدن تضاد های آشکار یا پنهان می شود. این تضاد ها، ویژگی ها و کارکرد های مناسب خانوادگی را از بین می برد و در نتیجه، باید آن ها را از سر راه برداشت. رفع تضاد های خانوادگی با استفاده از وسایل قدرت و در مواردی، از راه خشونت امکان پذیر می گردد. در این حالت، خشونت سبب طبیعی شدن جریان زندگی روزمره می شود و خانواده به کارکرد های اساسی خود می پردازد که در آن، مسئولیت زنان، انجام دادن وظایف خانوادگی و مسئولیت اصلی مردان، برقراری ارتباط با جهان خارج و نان آوری است.

نظریه فرهنگی

از دیدگاه نظریه فرهنگی، فرهنگ میراث اجتماعی گذشته است که بر رفتار کنونی و آینده انسان تأثیر می گذارد. بدون وارد شدن در فرضیه های گوناگونی که در این دیدگاه وجود دارد، اشاره می کنیم که فرضیه همآهنگی فرهنگی (Cultural consistency hypothesis) در مورد وجود همآهنگی میان ارزش های اساسی یک جامعه و پدیده ای اجتماعی (مانند خشونت) بحث می کند. دوباش و دوباش ارتباط مشخصی میان رفتار خشونت آمیز مردان نسبت به زنان و هنجار های اجتماعی یافته اند. مردانی که با همسران خود بدرفتاری می کنند، در فرهنگی زندگی می کنند که در آن، حاکمیت مردان بسیار بیشتر از زنان است. از ویژگی های دیگر این فرهنگ، تأیید پرخاشگری مردان، وجود حاکمیت مردانه و فرمان برداری زنان است. بنا بر این، در جوامع پدر سالارانه، استفاده از قدرت برای ثبات و برقراری امتیازات مردان دارای مشروعیت است.

نظریه های ساختار اجتماعی (تنش، تضاد)

هرچه وقایع یا موقعیت های تنش آفرینی که خانواده را تهدید می کند، بیشتر باشد، احتمال بروز رفتار های خشونت آمیز در آن خانواده بیشتر خواهد شد و این مطلب را، تحقیقاتی در زمینه رابطه میان تنش و خشونت تأئید کرده است. زیرا در میان خانواده هایی که کمتر در معرض انواع تنش ها قرار داشتند، خشونت نیز کمتر دیده شد. در این بررسی ها، تنش به صورت اتفاقات محل کار، قانون شکنی و احضار به کلانتری و دادگاه، بیماری و مشکلات دیگر خانوادگی مد نظر بود. اما نمی توان فرض را بر این گذاشت که موقعیت های تنش آفرین، همیشه به خشونت خانوادگی می انجامد. زیرا احتمال بروز چنین رفتاری، زمانی بیشتر می شود که فرد خشن، از طریق مشاهده یا کسب تجربه، به این نتیجه برسد که اعمال خشونت، پاسخ صحیحی به موقعیت های تعارضی است. به علاوه، او باید به مشروعیت چنین رفتاری اعتقاد داشته باشد و گمان برد که در اثر استفاده از خشونت، تقویت مثبتی که برای او به وجود می آید، بیشتر خواهد شد.

نظریه فمینیستی

صاحب نظران این نظریه، که در سال های اخیر در حکم یکی از دیدگاه های معتبر جامعه شناختی به اثبات رسیده است، برخلاف کلیه دیدگاه های دیگر، از به کارگیری مفاهیم گسترده ای مانند خشونت خانوادگی یا خشونت در ازدواج و مانند آن خودداری می کنند و معتقدند که خشونت در درون خانواده اکثر اوقات از جانب مردان نسبت به زنان و کودکان صورت می گیرد. در صورتی که اگر مفاهیم کلی خشونت، مانند خشونت خانوادگی، مورد استفاده قرار گیرد، این امر تداعی می شود که هر یک از اعضای خانواده می توانند نسبت به دیگری به رفتار خشونت آمیز دست بزنند. بنا بر این، برای جلوگیری از این تداعی باید از مفاهیم دقیق تری مانند « زنان کتک خورده»، «سوء استفاده از زنان و کودکان»، « سوء استفاده جنسی از کودکان» و مانند آن ها استفاده کرد. زیرا تنها از طریق به کارگیری این مفاهیم می توان متغیر های اصلی دخیل در خشونت، یعنی جنسیت و قدرت را بررسی کرد.

صاحب نظران این دیدگاه معتقدند که دلیل اصلی خشونت، وجود ساختار های اقتداری پدرسالارانه در جامعه است. این ساختار اقتداری، در سلسله مراتب سازمانی نهاد های اجتماعی و روابط اجتماعی قابل مشاهده است. به علاوه، جهان بینی (ایدئولوژی) هایی در جامعه تبلیغ می شود که بر مشروعیت این نابرابری (سلسله مراتب) تأکید دارد. نهاد خانواده، در حکم نهاد مرکزی پدر سالاری، بر اساس نابرابری اجتماعی و استثمار زنان و کودکان بنا نهاده شده است و ایدئولوگ های جامعه، می کوشند آن را حفظ کنند.

نظریه منابع

نظریه منابع یکی از اولین نظریه هایی بود که ویلیام گود، در مورد خشونت خانوادگی مطرح کرد. بر پایه این نظریه، نظام خانواده، مانند هر نظام یا واحد اجتماعی دیگری دارای نظام اقتداری است و هر کسی که به منابع مهم خانواده بیشتر از دیگران دسترسی دارد، می تواند سایر اعضا را به فعالیت در جهت امیال خود وا دارد. گود می گوید که افراد بسیار قدرتمند خانواده، کمتر از دیگران به اعمال قدرت از طریق خشونت بدنی دست می زنند؛ زیرا منابع متعدد دیگری دارند که از طریق آن ها قادر به اعمال قدرت اند. اما در میان افرادی که دارای ضعف اجتماعی- اقتصادی هستند، تنها منبع قدرت، زور بدنی و استفاده از آن است. در این نظریه، اصل بر ثابت نگه داشتن ساختار خانواده است که برای این ثبات از منابع گوناگونی استفاده می شود که خشونت یکی از آن ها است.

نظریه سیستمی

آنچه تا کنون مطرح شد، بیشتر در برگیرنده نظریاتی بود که بر یک عامل خاص در ایجاد خشونت تأکید می کردند. اما خشونت مجموعه ای از دلایل و شرایطی را شامل می شود که به ظهور آن در زندگی خانوادگی کمک می کند. مهم ترین این نظریه ها عبارت اند از نظریه سیستمی و نظریه زیست محیطی که به هر یک به طور مختصر اشاره می شود. در این دیدگاه، خانواده نظامی (سیستمی) در نظر گرفته می شود که دارای مرز های باز یا بسته یا قابل نفوذ با محیط اطراف خود است. این مبادله، به صورت باز خورد منفی یا مثبت صورت می گیرد و اهداف نهفته در نظام، بر باز خورد تاثیر دارند. مثلاً ممکن است خشونت در جهت دستیابی به هدف یا بقای نظام وسیله موثری باشد. تحلیل سیستم الگوهای رفتاری بدیلی را نشان می دهد که طبق باز خورد از سیستم، امکان بروز پیدا می کنند واز این طریق می توان مشخص کرد که توسل به خشونت سبب ایجاد خشونت بیشتر می شود یا ثبات در میزان آن.

نظریه زیست محیطی

انتقال مفهوم زیست محیطی به خشونت خانوادگی، به دلیل علاقه به ارایه یک جمع بندی میان نظریه های روان شناسی و جامعه شناسی است. در این نظریه، جامعه پذیری کودکان در سه سطح متفاوت توضیح داده می شود: محیط بی واسطه، شبکه های اجتماعی و نظام جهان بینی (ایدئولوژیک). خانواده، در حکم محیط زیست، در یادگیری های کودک نقش خاصی دارد و ارتباط آن با محیط بیرونی (همسایگان، محله) شاخص به ثمر رسیدن جامعه پذیری است.

اگر خانواده نتواند با محیط بیرونی ارتباط برقرار کند، امکان بروز خشونت (به ویژه علیه کودکان)، به وجود می آید. بنا بر این، زمانی که رابطه متقابلی میان والدین- کودک، خانواده و محیط وجود نداشته باشد، خشونت امکان بروز می یابد. در عین حال ممکن است آماده نبودن والدین برای عهده دار شدن نقش خود، توقعات بیش از حد والدین از کودک و ناتوانی آن ها در برخورد با مشکلات محیطی نیز به خشونت بینجامد؛ اما این شرایط به تنهایی برای بروز خشونت کافی نیست.

در نظریه زیست محیطی، آنچه در ایجاد خشونت مهم است این است که تفسیر های اجتماعی این عمل را مقبول نشان می دهند و شبکه اجتماعی ای که خانواده در آن به سر می برد نیز، تعیین کننده میزان بروز خشونت است. زیرا والدین تنها زمانی کودکان خود را تنبیه می کنند که نظام هنجاری آن ها را به این کار تشویق کند یا سازمان های حمایتی اجتماعی آن ها را در زمینه ی مشکلات تربیتی کودکان راهنمایی نکنند و باری از دوش والدین بر ندارند.

منابع:

- سالکی، مرضیه، جهانی شدن و ناثیر آن بر ساختار و کارکرد خانواده.

- وب سایت کانون زنان ایرانی  www.irwomen.info)

- سایت ایران امروز www.iran-emrooz.net))

- ستوده، هدایت اله و بهاری، سیف اله، آسیب شناسی خانواده، انتشارات ندای آریانا، تهران، 1386.

- ژيلا بني‌يعقوب ، آمارهاي تكان دهنده در باره خشونت عليه زنان در ايران - بخش اول، كانون زنان ايراني

- اعزازی، شهلا، خشونت خانوادگی " زنان کتک خورده"، نشر سالی، تهران، 1380.