شیوع آنفولانزای خوکی در ایران, قتل عام خاموش مردم

 

 تهمینه بقایی

 

*آنفولانزای خوکی می تواند ظرف دو سال آینده جان 2 درصد جمعیت ایران, معادل 420 هزار نفر را بگیرد؛ رقمی که به کل کشته شده گان 8 سال جنگ با عراق نزدیک است.

 

آمار و اخبار منتشره, از شیوع گسترده آنفولانزای خوکی در ایران حکایت دارد. براساس گزارش وزارت بهداشت و آموزش پزشکی, 22 بیمار دیگر بر اثر ابتلا به آنفولانزا جان خود را از دست داده  و تعداد مرگ و میر ناشی از این بیماری به بالای صد نفر رسیده است. شمار مبتلایان 3128 نفر اعلام شده است. یه گفته رییس کمیته آموزش مجلس در میان فوت شده گان آنفولانزا 14 نفر دانش آموز و سه نفر دانشجو بوده اند. اطلاعات و اخبار موجود نشان می دهد که رشد آنفولانزای خوکی در مدارس و در میان دانش آموزان از جاهای دیگر بیشتر است. به اعتراف دست اندرکاران رژیم و به تاکید کارشناسان بهداشتی, تراکم جمعیت دانش آموزی در کلاس های درس مدارس, بزرگ ترین و بهترین محیط را برای رشد ویروس آنفولانزای خوکی فراهم می سازد. با این حال دولت برای مقابله با کسری بودجه آموزش و پرورش, کلاس های درس را در خیلی از مدارس تهران حذف کرده و تعداد دانش آموزان هر کلاس  بخصوص در مدارس جنوب تهران را افزایش داده است. در اثر این تغییرات تعداد دانش آموزان از 20 تا 30 نفر در هر کلاس به 40 نفر رسیده است.  مدارس, بخصوص مدارس جنوب شهر عملا به پایگاهی برای گسترش آنفولانزای خوکی تبدیل شده و کودکان طبقات فقیر و لایه های محروم جامعه بیشتر از هر بخش دیگر جامعه در معرض نابودی قرار گرفته اند.  به عبارت دیگر حتی آنفولانزای خوکی هم از برکت سر رژیم در ایران به شیوه طبقاتی آدم می کشد و باید انتظار داشت که بخش عمده قربانیان آن را محرومان و زحمتکشان جامعه تشکیل دهند که امکانات مادی کمتری برای درمان و پیشگیری دارند.

در کنار فقر امکانات مادی برای درمان و پیشگیری, عامل دیگری که آنفولانزای خوکی را به بلای خانمانسوزی در ایران تبدیل می کند, فروپاشی بهداشت و درمان دولتی است. در اثر سیاست های رژیم, بیمه دولتی برای خدمات درمانی معنای جدی خود را از دست داده است. بیمه ها آنقدر ناچیز است که اگر کسی به یک بیماری ساده هم دچار شود, نمی تواند در بیمارستان دولتی درمان شود.

فقط کسانی که پول دارند قادرند از عهده مخارج  درمان برآیند.  در واقع  بهداشت و درمان  خصوصی است و فقط برای اقشار پولدار و طبقات مرفه معنی دارد. فقرا و محرومان جامعه, با یا بدون ابتلا به آنفولانزای خوکی محکوم به مرگ اند و در هر حال قدرت تامین حداقل درمان را ندارند. در حال حاضر یکی از مشکلات بخش درمان نبود پرستاران کافی در درمانگاهها و بیمارستان ها و کمبود پرستاران مجرب و کارآزموده به خاطر پائین بودن سطح دستمزدهاست. دولت احمدی نژاد از ابتدای سال 88 چیزی حدود 130 هزار تومان کاهش حقوق را به پرستاران استخدامی جدید تحمیل کرد و در نتیجه بسیاری از فارغ التحصیلان پرستاری از پذیرش شرایط  کار به علت دستمزد ناچیز خودداری کردند. 

حاصل طبقاتی شدن بهداشت و درمان و حمله به سطح دستمزد پرستاران با وجود طاقت فرسا بودن شرایط کار آنها , افزایش مرگ و میر در میان   طبقات فقیر و محروم جامعه است. احمدی نژاد که با وعده بهبود وضع مستضعفان به قدرت رسیده  و زمانی خود را "جاروکش ملت" می نامید, اکنون با سیاست هایش همین مردم را به شیوه خاموش قتل عام می کند.

 

آنفولانزای خوکی در حالی بی سروصدا از میان مردم قربانی می گیرد که به اعتراف اکبر رنجبرزاده عضو کمیسیون بهداشت مجلس این بیماری قابل کنترل نیست. براساس پیش بینی وی آنفولانزای خوکی ظرف دو سال 30 درصد  جامعه یعنی نزدیک به یک سوم کل جمعیت کشور را مبتلا خواهد کرد و امکانی هم برای مقابله با آن وجود ندارد.

رنجبرزاده تنها راهکار در برابر شیوع آنفولانزا را یکنواخت سازی فرایند توزیع انتشار این بیماری دانسته است تا ابتلا به آنفولانزا به تدریج صورت گیرد و نه به شیوه تهاجمی و یک باره.

در هر حال روشن است که ابتلای 30 درصد جمعیت کشور یعنی حدود 21 میلیون از هفتاد میلیون جمعیت کشور به آنفولانزای خوکی تلفات جانی سنگینی به همراه خواهد داشت.  براساس برخی برآوردهای آماری اگر از میان مجموع مبتلایان به آنفولانزای خوکی در دو سال آینده فقط 2 درصد درمان نشوند, معنایش این است که ظرف دو سال 420 هزار نفر جان خود را در اثر ابتلا به آنفولانزای خوکی از دست خواهند داد؛ رقمی که به کل کشته شده گان 8 سال جنگ با عراق نزدیک است.

 

مقامات رژیم از این آمارها و پیش بینی ها اطلاع دارند, اما در عمل کار موثری برای مقابله با شیوع آنفولانزای خوکی صورت نمی دهند. مقامات رسمی وزارت بهداشت رژیم تاکید کرده اند که با شروع فصل زمستان این بیماری به مراتب رشد بیشتری خواهد داشت و خرید واکسن و واکسینه کردن کردن مردم, بخصوص واکسیناسیون کودکان و افرادی  که آسیب پذیری بیشتری در مقابل آنفولانزا دارند باید در دستور اولیه قرار بگیرد.  واکسن آنفولانزا ابتدا قرار بود در مهرماه خریداری شود, اما بودجه اش تامین نشد. از مهرماه تاکنون مسوولان رژیم دائم وعده تامین بودجه تهیه واکسن آنفولانزا را مطرح کرده اند و سرانجام نیز در آخرین برآورد اعلام کردند  که واکنش ها تا ما اسفند به دست مردم برسد. به عبارت دیگر در ماه زمستان؛ زمانی که آنفولانزا با سردی هوا قربانی بیشتری می گیرد تازه وعده خرید واکسن کافی را مطرح کرده اند. جایی که جان مردم در میان است, بودجه نیست و تهیه آن دائما به تعویق می افتد, اما اگر برای تامین مالیه لشکرکشی علیه مردم در خیابان ها و درهم کوبیدن تظاهرات مسالمت آمیز مردم نیاز به بودجه باشد در 24 ساعت آن را فراهم می کنند.

در حالی که سازمان بهداشت جهانی از آنفولانزای خوکی به عنوان یک پاندمی یاد کرده است که مقابله با آن و کاهش مرگ و میر ناشی از آن مستلزم برنامه ریزی و سرمایه گذاری بر پیشگیری است, در کشور ما آنفولانزا به سرعت در گسترش است و به اعتراف خود مقامات دولتی طرف دو سال یک سوم کل جمعیت را مبتلا می کند, ولی برنامه جامعی در حوزه پیشگیری و درمان برای مقابله با گسترش آن از سوی دولت مطرح نیست. یک مشت دزد و جنایتکار بر مسند قدرت نشسته اند که جز پر کردن کیسه پول شان و دروغ گفتن به مردم و وعده و وعید دادن کار دیگری صورت می دهند و هر اعتراضی را هم با دستگیری و شکنجه و سرکوب پاسخ می هند. در دنیای مدرن برای مهار و کنترل این بیماری بخصوص وجه پیشگیری آن, اطلاع رسانی از آمار واقعی مبتلایان, درصد مرگ و میر, مناطق و مراکز آلوده, قرنطیه, خطر جدی این آنفولانزا در اقشار در معرض خطر, مانند کودکان, زنان حامله, کسانی که از بیماری های تنفسی یا قلبی رنج می برند, یا در معرض ابتلا به این بیماری ها  قرار دارند و خطر مرگ و میر آنها را بیشتر تهدید می کند, یک جریان دائمی و مورد توجه است . در رابطه با دادن آموزش های بهداشتی برای پیشگیری مثلا  استفاده از صابون, مواد ضد غفونی کننده, در اختیار داشتن ماسک, یا تولید داروهای ضد ویروس مثل تامی فلو یا تهیه واکسن و واکسینه کردن مردم در مراحل مختلف, جزو اولیه ترین برنامه های در دستور است. اما در جمهوری اسلامی که موجودیتش بر ریاکاری و دروغ به مردم و سانسور و خفقان بنا شده است,  از زمان بروز اولین نشانه های شیوع آنفولانزای خوکی, دست اندرکاران از وزارت بهداشت گرفته تا آموزش و پرورش,  تلاش کردند که ابعاد واقعی این بیماری و آمار مربوط به مبتلایان و گسترش این بیماری را از مردم پنهان کرده و در عوض خود را مسلط و سوار بر مشکل نشان دهند.