کشور پشتونستان

نوشته: په په اسکوبار

ترجمه:نصرالله قاضی

 

 

 

بخش اول: باید راه خروجی باشد

درحالیکه واشنگتن سعی میکند "طالبان" را درهم بشکند – چه نئو طالبان باشد وچه سازمان تندرو" تحریک طالبان پاکستان  1 " منطق امپراطوری هرج و مرج برای توضیح استقرار دائمی نیروهای آمریکا و پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در افغانستان و پاکستان "افپک2" هرچه که باشد، تعداد فزاینده ای از پشتون ها که در دو سوی مرزهای ایندو کشور زندگی میکنند از موقعیت استفاده کرده وبه طالبان به چشم عاملی برای ایجاد کشور پشتونستان مینگرند .

پنتاگون دقیقآ میداند چگونه بازی جدیدش را در اورآسیا پیش ببرد و آن بالکانیزه کردن افپک است . یعنی تجزیه هر دوکشور افغانستان و پاکستان . این بمعنای ایجاد یک پشتونستان مستقل و یک بلوچستان مستقل است . در واقع منطق امپراطوری هرج و مرج همان منطق قدیمی امپراطوری بریتانیاست که میگوید تفرقه بیانداز و حکومت کن تا شاید کنترل مناطق بیشتری را بدست آورد .

ناسیونالیسم پشتون

قبایل پشتون از شرق افغانستان تا غرب پاکستان هیچگاه اتحاد قبیله ای خود را از دست نداده اند . کسانی که با مسائل افپک آشنائی دارند میدانند که این منطقه هنوزبهای وفاداری به اتحاد قبیله ای خود را میپردازد.  منظورم زمانی است که در مقابل سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن انگلیسها ، در سال 1897 پشتونها را در دو سوی خط مرزی مصنوعی" دوراند3" از هم جدا کردند . این خط مرزی دست ساز انگلیسها هنوز مرزرسمی بین افغانستان و پاکستان میباشد . کسانی که از این خط مرزی عبور کرده اند مثلأ ازشهرک ترخام درپائین دره خیبربه آنسوی مرز عبور کرده اند میدانند که مرز معنائی ندارد و امواج مردمی که از یکسو بسوی دیگر میروند همه فامیل یکدیگرند. پشتون ها تا بحال آرزوی بازگشت به شرائط قبل از استعمار وایجاد دولت " دُرّرانی4" افغان که بخشهای وسیعی از پاکستان امروز را در بر میگیرد ، از دست نداده اند .

کمتر کسی متوجه شده است که اخیرآ پشتونها روی یکی از تقاضاهای پایه ای خود اصرار میورزند و آن تغیر نام استان مرزی شمال غربی پاکستان به پختون خوه (بمعنای سرزمین پشتونها) میباشند .  جلو این خواسته توسط پنجابی های مسلط در پاکستان در سپتامبر امسال گرفته شد  .  لذا ملی گرایان پشتون در شهر تاریخی پیشاورکه مرکز این استان هم میباشد دست به اعتراض زدند.  آزادیخواهی ملی پشتونها در اوج خود است و چه گواراهای پشتون هم اکنون فرمان تسلیح همگانی را صادر کرده اند.

اما هر چقدر که واشنگتن به جنگی که بر علیه پشتونها از سال 2001 شروع کرده است – و این روزها از دولت مطیع خود آقای آسف علی زرداری در اسلام آباد هم کمک میگیرد - ادامه دهد کار خارق العاده ای نکرده است. همه چیز به ضرب المثل معروف اوایل قرن بیست و یکم بر میگردد که میگوید هر طالبان یک پشتون است اما هر پشتون یک طالبان نیست . شاخه های قابل ملاحظه ای از پشتونهای غیر مذهبی هم وجود دارند که "تحریک طالبان پاکستان" ، دگماتیسم و اصول گرایی اسلامی آنان را قبول ندارند حتی اگر که توده های پشتون به "تحریک طالبان پاکستان" به چشم وسیله ای برای رسیدن به پشتونستان بنگرند .

اگر به مسیری که پول به دست پشتونها میرسد بنگریم میبینیم که مثل قبل اسلام آباد آنها را کمک نمیکند بلکه متولین مذهبی و بازرگانان متعهد و ثروتمند خلیج فارس هستند که آنها را حمایت مالی میکنند . حامیان مالی بیش از اینکه به آزادیهای ملی در پشتونستان علاقه مند باشند به جهاد اعتقاد دارند و این خود حقانیت طالبان را بعنوان وسیله ای برای رسیدن به استقلال پشتونها زیر سئوال میبرد . در عین حال اگر "تحریک طالبان پاکستان"  و پشتونهای متحدش بتوانند با حمایت یا بدون حمایت جهادیون دالان استراتژیکی که بخش شرقی افغانستان وبخش غربی پاکستان را شامل میشود تحت کنترل خود درآورند و کنترلی نسبی برشهر پیشاور داشته باشند دستآورد عظیمی برای آنان خواهد بود . بدین معنا که یک شیخ نشین اسلامی بنام پشتونستان تآسیس کرده اند.

عوامل دیگری غیر از "تحریک طالبان پاکستان"  برای هموار کردن راه پشتونستان نیز وجود دارند . کمکهای اقتصادی غرب وبرنامه های کمک های امدادی به افپک تا بحال بسیار حقیر و ناچیزبوده و هیچگاه به دست پشتون های معمولی نرسیده است . افشاء این خبر محرمانه ای در آمریکا هیچوقت در افغانستان سِرّی نبوده که آقای احمد ولی کرزایی یعنی برادر برنده انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در لیست حقوق بگیران سیا بوده است . این خبر اخرین شک و شبهات را ازاینکه از کابل چیزی دستگیرشان شود رااز بین برده است .

رسانه های دولتی ایالات متحده درزمان معرکه گیری انتخابات ریاست جمهوری افغانستان متوجه شدند که کارنیروهای امنیتی آمریکا و ناتو رشوه دادن به سران پشتون برای تحصیل امنیت و برای جلوگیری از مین گذاری بوده است. اما رشوه همه کارها را انجام نمیدهد مثلأ طالبان از طریق وزیر امورخارجه پیشین خود ملا متوکل ، پیشنهاد آمریکا مبنی براستقرار هشت پایگاه دایم نیروهای ناتو درشش استان طالبان نشین را رد کرد .

سازمانهای امنیتی و نظامی اسلام آباد که خود دولتی در دولت هستند در واقع زائده ای ازدولت واشنگتن میباشند . پشتونها حمله اخیر به وزیرستان را با تسلیم زرداری به واشنگتن یکی میدانند و میگویند وی مثل بوش شرف یعنی پرویز مشرف است . هر دولت نا کارآمدی در پاکستان مثل این دولت یا دولتی دیگر، ذره ای شانس برای کنترل سرزمینهای افغان که پس از ایجاد خط دوراند درخاک پاکستان قرار گرفته است را ندارد.  فقط در سال 2009 بیش از دو ملیون پشتون اجبارآ آواره شده اند . در باره نسل کشی پشتونها کم گفته نشده است .

بنابراین اگر واشنگتن بتواند خط پنتاگون را پیش ببرد باید بتواند خیلی ساده تر و با خونریزی کمتری به هدف خود برسد: یک یوگسلاوی دیگر ایجاد کنیم . بالکانیزه کنیم . امپراطوری درّرانی افغان ها را بر پا کنیم .

بار دوم   

اقوام ساکن دردو سوی مرزجزء  قبایل پشتون و بیشترروستائی اند. آنان بهمان اعتقادات و رسوم مذهبی ای معتقدند که مدارس   " دیوبندی5 "  فوق ارتجائی سنی ، در جنوب آسیا آن عقاید را ترویج میکنند . شبکه های وسیعی ازاین مدارس در پاکستان ایجاد شده است.  با یک سفر به شهرک" اسپین بولدَک6" در جنوب افغانستان میتوان دید که درآمد پشتونها از قاچاق کالاهای مختلف و بویژه  قاچاق مواد مخدر بین شهرهای قندهار و کویته بدست میاید و کسانی که در کار قاچاق نیستند یا به حمل ونقل مشغولند ویا به تجارت الوار.  پول رد و بدل شده از این فعالیتها  در دست استثمارکارگران پشتون در حوزه خلیج فارس بسیارزیاد است.

از نظر سیاسی احزابی چون جماعت علمای اسلامی پشتونها را نمایندگی میکنند. از نظر دیپلوماتیک با کشورهای حوزه خلیج فارس و کشورهای سازمان کنفرانس اسلامی روابط نزدیکی دارند. از نظرنظامی تنها  " تحریک طالبان پاکستان "نیست که آنان را حمایت میکند بلکه از سوی گروه های بیشمار طالبان حمایت میشوند. از نظراستراتژیک میتوان آنان را همچون یک نهضت ناسیونالیست فوق مذهبی روستائی نگریست که با چنگ و دندان با دولت فاسدی که در مناطق شهری مستقر است میجنگند وانسان  را بیاد رمان ژان ژاک روسو میاندازد که آدمهای خوب قبایل وحشی با سربازان مستعمره چیان میجنگیدند.

البته نیروهای چپ یعنی روشنفکران غیرمذهبی پشتون اینطور فکر نمیکنند بلکه آنها معتقدند که سازمانهای امنیتی مملو ازمآمورین پنجابی هم طالبان و هم ارتش پاکستان را کنترل میکنند ، لذا چپها خواهان نابودی هردواند . گروهی ناسیونالیستی مثل "نهضت آگاهی پشتون" معتقد است که پشتونها باید خودشان بتوانند خود را از شر طالبان خلاص کنند نه توسط ارتش پاکستان که تحت کنترل پنتاگون است . از نظر حزب ملی عوامی پشتون که در نواحی شمال شرق پاکستان در قدرت است وباید با اسلام آباد کار کند آرزوی ایجاد پشتونستان آرزویی بسیار دور دست است .

 

قسمت دوم  

جداشدن مشکل نیست

ژنرال استانلی مک کریستال فرمانده نیروهای آمریکایی در افغانستان درداخل آمریکا بعنوان یک سردارجنگی و نمونه ای از بهترین و باهوش ترین سرباز قرن بیست ویکم معرفی میشود. ممکن است وی جنگاوری با هوش وبیشتر شبیه کلنل کورتزباشد تا شبیه کاپیتان میلارد در فیلم اُپوکی لیپس (آخرزمان) ساخته فرانسیس فورد کوپولا. میدانیم که مک کریستال فرمانده یک جوخه نخبه مرگ در عراق بود و با وجود آنهمه برنامه های اجتماعی اش برای پیشگیری از درگیری بین سربازان این فیلسوف جنگجو و شورشیان عراق ، بنظر میرسد که راجع به پشتونها هیچ نمیداند.  

مک کریستال تعجب میکند که چرا اینهمه جوان پشتون به طالبان میپیوندند .  دلیلش این است که رژیم کابل بغایت فاسد است، دلیلش این است که آمریکایی ها خانه های آنان را بمب باران کرده و دوستان و فامیل آنها را کشته اند ، دلیلش این است که با پیوستن به طالبان میتوانند برای خود موقعیت اجتماعی کسب کنند .  آنها خود را به دلار بی ارزش شده آمریکا نمیفروشند .  هدف نهایی آنها بیرون کردن اشغالگران و استقرار امیرنشین افغانستان است که با قوانین اسلامی اداره شود.  از این زاویه سربازان مک کریستال با سربازان روسی ارتش سرخ که در سالهای 80 با افغانستان وارد جنگ شدند هیچ فرقی نمیکنند.

مک کریستال با آنهمه حرف در مورد" امنیت مردم" هنوز نتوانسته انتظار مردم آمریکا را برآورده سازد .  افغانها میدانند که اگر کسی به طالبان کاری نداشته باشد طالبان هم به کسی کاری نخواهد داشت. اگر کسی مزرعه کشت خشخاش دارد  طالبان  فقط مالیات را میگیرد و بس.

این سیستمی که مک کریستال میخواهد دل مردم پشتون را بدست بیاورد وی را بجایی نمیرساند. سربازان مک کریستال که یک کلمه پشتو نمیدانند چگونه میخواهند با یک روستایی طالبان که خود را در جهاد برای بیرون کردن خارجی ها میبیند صحبت کند.

تا جاییکه ارتباط طالبان و القایده مطرح است این روزها نه طالبان به القایده نیازمند است و نه القایده به طالبان. القایده به پاکستانی های شبیه لشگر طیبه نزدیکتر است تا به افغانها .  اگر مک کریستال بدنبال جهادیون القایده است باید بساطش را در کراچی پهن کند نه در هندوکش.

در تمام تابستان  2009 حدود 20000 سرباز آمریکایی و پیمان ناتو بدنبال طرح " پاکیزه گی، نگهداری و سازندگی" فقط توانستند یک سوم استان هلمند را به کنترل خود در آورند. طالبان کنترل حداقل 11 استان را در افغانستان بعهده دارد. محاسبه اینکه لازمه کنترل 10 استان دیگرچیست کار مشکلی نیست چه برسد به کنترل کل افغانستان ، شاید هم همانطور که فرماندهی نیروهای بریتانیا پیش بینی کرده است این کنترل تا سال 2050 طول بکشد . بیخود نیست که واشنگتن در ارقام مختلف غرق شده است ، ظاهرأ مک کریستال تقاضا کرده است که تا قبل از سال 2015 تعداد 50000 سرباز بیشتر برایش بفرستند. اگر مک کریستال این سربازان را بدست نیاورد مجددا برنامه بمببارانها و ایجاد جهنمی دیگر روی زمین از سر گرفته میشود.

نفاق بیاندا ز و کنترل کن

پنتاگون و ناتو هیچوقت خواهان یک پاکستان مستقل ، قوی وآرام نیستند. فشار واشنگتن هم روی پاکستان هیچوقت کم نخواهد شد اما درعین حال پنتاگون این ترس را هم دارد که پاکستان زیر فشاربسوی چین رانده نشود. سیاست گذارانی که در صندلی های چرمی شان جا خوش کرده اند آرزوی دولتی را در پاکستان درسر میپرورانند که بتواند مشکل کشته شدگان درگیری ارتش پنجابی بر علیه پشتونها را حل کند .از نقطه نظر بالکانیزه کردن افپک این چه فایده ای برای آمریکا دارد ؟ اتفاقأ نتیجه پر سودی برای آمریکا خواهد داشت – بیش از همه خنثی کردن تماس مستقیم مرزی بین خاک چین( شین جیانگ) و پاکستان برای دسترسی به خلیج فارس و دریای عمان است (از طریق بندر گواتر در استان بلوچستان) .

منطق واشنگتن برای اشغال افغانستان - که همواره تحت پوشش " جنگ با تندروان اسلامی" اعلام شده - خواست پنتاگون برای کنترل تمام عیار این منطقه است: برای اعمال جاسوسی علیه چین و روسیه و تأسیس پایگاه های نظامی برای حمایت ازخط لوله های انتقال انرژی در افغانستان و ضمنأ شریک بودن در کنترل تجارت مواد مخدر افغانستان بهمراه خوانین محلی . هروئین ارزان بوضوح به روسیه ، ایران و به اروپای شرقی سرازیر میشود . این اتفاقی نیست که روسیه بیشتر خواستار جلوگیری از تریاک و هروئین افغانستان است تا برخورد با اصول گرایان اسلامی.

بگذارسیاست گذاران کار خود را بکنند. هفته گذشته در جلسه ای در سنای آمریکا در واشنگتن که در رابطه با حمله به افغانستان صورت گرفت مشاور امنیت ملی جیمی کارتر رئیس جمهور سابق آمریکا یعنی . آقای زبگ نیف برژینسکی- کسی که افغانستان را تبدیل به ویتنام روسها کرد- اعتراف کرد که وی در سال 2001 دولت جرج دابلیو بوش را تشویق به حمله به افغانستان کرده است .  وی اضافه کرد که به دونالد رامسفلد رئیس وقت پنتاگون نیز گفته است که آمریکا نباید در افغانستان مثل" ارتشی بیگانه" باقی بماند، همان چیزی که اکنون بچشم میخورد.

برژینسکی معتقد است که هنوز آمریکا نباید افغانستان را ترک کند . وی میگوید آمریکا باید از" تمام اهرمهای خود" برای در گیر کردن ناتو در افغانستان استفاده کند. تعجب آور نیست که برژینسکی نتوانست جلوی خود را بگیرد و نیت این " ماموریت" را فاش کرد و آن " لوله ستان" بود یعنی احداث" خط لوله انتقال انرژی از طریق افغانستان" بهر شکل ممکن .

ممکن است که چین ، هند و روسیه با یک راه حل منطقه ای - نه آمریکائی- برای افغانستان موافقت کنند اما هنوز با فرمولی که بتوان به سازمان همکاریهای شانگهای ارائه کرد نمیتوانند موافقت کنند . لی کین گونگ ، مرد شماره دو شورای مطالعات برنامه های امنیتی چین همواره روی این موضوع تکیه کرده است اما آمریکا میخواهد یک جانبه عمل کند.

اگر به تحقیقی که در سال 1997 توسط مؤسسه انتشاراتی بروکلین چاپ شد برگردیم میبینیم که جفری کمپ و رابرت هارکاوی در تحقیق شان تحت عنوان " جغرافیای استراتژیک و خاور میانۀ در حال تغیر" منطقه ای را بنام "بیضی استراتژیک انرژی " مشخص میکنند که یک مرکز آن در دریای خزر و مرکز دیگرش در خلیج فارس است. این منطقۀ بیضی شکل بیش از 70 در صد ذخائر نفت جهان و بیش از 40 در صد ذخائر گاز طبیعی جهان را در خود دارد . این تحقیق مصر است که منابع موجود انرژی در این منطقۀ " کم جمعیت" توسط  میلیاردها مردم فقیر ساکن جنوب آسیا " تهدید " میشود . بنابراین کنترل بر آسیای میانۀ مسلمان و افغانستان بعنوان دیواری در مقابل چین و هند ضروریست است.

باین دلیل است که جنگ افروزان بر روی نظراتشان اصرار میورزند . آنها خواهان بالکانیزه کردن این منطقه هستند. باید "کنترل تمام عیار" خود را برای امنیت انرژی موجود در این ناحیه حفظ کنند . پنتاگون بخوبی میداند که افپک منطقه ای کلیدی است و پلی است که از سمت غرب به ایران و از سمت شرق به چین و هند وصل میشود ، پنتاگون همچنان میداند که ایران تمام انرژی نفتی را که چین و هند احتیاج دارند در دست دارد . نظریه "کنترل تمام عیار" بهیچوجه خواهان افپکی که ایران و چین و روسیه در آن نفوذ داشته باشند نیست.

در بازار مکاره جهانی افپک چیزهای رنگارنگی به چشم میخورد. در حالیکه بازی مک کریستال همه را بخود مشغول کرده ، چیزی که در پس پرده برای  آمریکا مهم است این است که چگونه محاصره ایران، روسیه و چین را پیش ببرد . حقیقت این است که با تمام جدا کردن ها و بالکانیزه کردنها نام بازی اصلی افپک نیست. اینهمه هیاهو برای" بازی بزرگ جدید" ی است که کنترل اوراسیا را هدف خود قرار داده است.

این مقاله در تاریخ های 6 و 7 نوامبر 2009 در مجله آنلاین تایمز آسیا به چاپ رسیده است .

 

1- تحریک طالبان پاکستان (نهضت دانشجوئی پاکستان) اصلی ترین پوشش تندروی طالبان در پاکستان و مخالف دولت مرکزی.

2- افپک - افغانستان و پاکستان .

3- خط مرزی دوراند بین افغانستان و پاکستان به امتداد 2640 کیلومتر پس از" موافقت نامه خط دوراند" در سال 1893 میلادی بین سِرهنری مورتیمر دوراند وزیر امور خارجۀ وقت مستعمرات بریتانیائی هند و امیرعبدالرحمان خان حاکم  وقت افغانستان امضاء شد. 

4- حکومت دُرّرانی در افغانستان ار 1750 میلادی .

5- دیوبندی در زبان اردو کسی است که ازروش نهضت دیوبندی اسلام پیروی میکند. این نهضت در دارالعلوم شهر دیوبند هند در سال 1866بنیان گذاشته شد وعمدتآ تابع تسننن حنفی میباشند .

6- شهر اِسپین بولدَک متعلق به استان قندهار در جنوب افغانستان ودر کنار خط مرزی دوراند با پاکستان است .

 

Globalistan: How the Globalized World is dissolving into Liquid War (Nimble Books, 2007)   په په اسکوبار نویسنده

 Obama does Globalistan  کتاب اخیر وی  میباشد  و Red Zone Blues: a snapshot of Baghdad during the surge  و     

به تازگی منتشر شده است.  (Nimble Books, 2009)

 

منبع: سایت راه کارگر

www.rahekargar.net