با یاسمین میظر و مهدی اصلانی !
مسیری که حوادث ایران، بویژه پس "انتخابات " ریاست جمهوری در 22 خرداد ماه 1388 پیموده، توجه افکار عمومی در ایران و جهان را بیش از گذشته بخود جلب نموده است. جنبش اعتراضی اخیر مردم ایران در 6-7 ماه گذشته، پس از طرح سئوالاتی که در بطن خود احترام به آراء ریخته شده در صندوق های آراء را هدف گرفته بود و پس مواجهه با سرکوب های بسیار خشن و خونین رژیم، با گامهائی بلند در مسیر تکاملی خویش، از تنگنای خواست های اصلاح طلبان نظام عبور کرد و با طرح شعارهائی نظیر: خامنه ای این آخرین پیام است/ هر کوچه،هر خیابان، دانشگاه ایران است. خامنه ای قاتله / کل نظام باطله. مرگ بر ستمگر/ چه شاه باشه ، چه رهبر. مرگ بر دیکتاتور - مرگ بر خامنه ای . نه تنها در تشدید شکاف مابین اصلاح طلبان دولتی و حکومت و فزون بر آن تاًثیرگذاری بر خواست های اصلاح طلبان موفق بوده است، بلکه از 16 آذر و بویژه ششم دیماه امسال (روز عاشورا) و پس از آنکه آرایش صحنه سیاسی در ایران تغییر داده است، بلکه بنابر اظهارات صریح خود رهبران اصلاح طلبان دولتی، اکنون این رهبران اصلاح طلب هستند که بدنبال مردم روانند و به آنها " پناهنده " شده اند. در 6 دیماه امسال، که مردم معترض به نظام، در سراسر ایران به مسالمت آمیز ترین شکل خود خواهان احترام به آراء شان بودند، بار دیگر با پاسخ رژیم که کشتار، سرکوب و زندان و موج وسیع دستگیرها بود، مواجه شدند. لذا بیش از گذشته خواست ابطال رژیم را در شعارهایشان فریاد زدند. اکنون جنبش اعتراضی مردم با کوله بار بیش از 30 سال مقابله با رژیم و بویژه تجربه 6 – 7 ماه گذشته ، در مقابل دستگاه ولایت مصمم تر صف آرائی نموده است. پس از حوادث 6 دیماه امسال ( روز عاشورا )، از یک طرف دستگاه ولایت و دولت کودتائی احمدی نژاد، با وجود آنکه ناتوانی خویش در اداره جامعه بشکل تاکنونی را بی ردا و پوشش در معرض دیدهمگان قرار داده اند، اما، باز هم بر عدم پذیرش بحران شکننده ای که سراپای رژیم و جامعه را فراگرفته است، پای میفشارند و از طرف دیگر خود و یا توسط سخنگویان شان مردم را "خس و خاشاک" ، " کوساله و بزغاله " خوانده و اخیراً با اعلام آخرین اخطار از جانب علی خامنه ای، توده های ناراضی و حق طلب را به سرکوب و کشتار بیش از گذشته تهدید نموده اند. اما همه شواهد و قرائن حاکی از آنست که از جانبی خشم فروخفته مردم (بویژه در حوداث 6-7 ماه اخیر) آنچنان عزمی در مردم بوجود آورده است، که دیگر نمیخواند اداره جامعه بشیوه تا کنونی را تحمل نمایند و از جانب دیگر دستگاه ولایت نیز قادر نیست به شیوه گذشته حکومت نماید. با توجه به مطالب فوق الذکر تصمیم گرفتم که در تماس با تعدادی از فعالین و صاحب نظران اپوزیسیون ترقیخواه رژیم جمهوری اسلامی ایران نظر آنان را در مورد سئوالات ذیل جویا شوم. 1 - ارزیابی شما از وضعیت کنونی ایران چیست؟ 2 – بنظر شما راه برون رفت جامعه ما از بحران کنونی کدام است؟ اکنون به ترتیب دریافت پاسخ ها، نظرات ارائه شده را در صفحات نشریه درج مینمایم.از همکاری همه فعالینی که زحمت پاسخگوئی باین سئوالات را بر خود هموار نموده اند، صمیمانه سپاسگزارم. منصور نجفی
مصاحبه نشریه راه کارگر با یاسمین میظر!
منصور نجفی : ارزیابی شما از وضعیت کنونی ایران چیست؟ یاسمین منظر : من فکر میکنم ما با شرایط حساسی روبرو هستیم. از یکطرف جنبش اعتراضی،خصوصا پس از تظاهرات عاشورا ، وارد مرحله جدیدی شده و به تایید همگان شعارها و خواستهای رادیکا لتری مطرح میکند، از طرف دیگر اصلاح طلبان صدای انقلاب را شنیده اند و نگران از اینکه طغیان انقلابی کوششهای اصلاح طلبانه آنها را به خطر بیاندازد در دو سه هفته اخیر سعی کرده اند با ارائه پلاتفرمهای سازش جلوی حرکت انقلابی را بگیرند و در این رابطه یکی از جناحهای اصول گرایان هم گامهایی برداشته است. شعارهای تظاهرات کنندگان در آذر ماه و دی ماه روشن و دقیق است، آنها پی سرنگونی نظام ولایت فقیه هستند : نه اسلام نه قرآن / جانم فدای ایران -حکومت امامه / دیگه کارش تمامه- برای سرنگونی نظام / آماده قیامیم ... آقایان موسوی ، خاتمی، کروبی در بیانیهها و سخنرانیهای اخیر بار دیگر کوشیده اند از این آخرین فرصت برای نجات نظام موجود استفاده کنند و جناح مخالف را متوجه ` خطر انقلاب ` کنند . بیانیه موسوی شکی در این مورد باقی نمیگذارد : «ما من برآنم که راه حل مشکلات پیش آمده و بحران موجود چنین است؛ وضعیت کشور امروز چون رودخانه خروشان و عظیمی است که سیلابهای تند و حوادث گوناگون باعث طغیان و گل آلود شدن آن شده است . راه آرام کردن این رودخانه بزرگ و روشن ساختن و زلال کردن آب آن در یک اقدام سریع و عاجل امکان پذیر نیست . اندیشیدن به این گونه راه حلها که عده ای توبه کنند و عده ای معامله کنند و بده و بستانی صورت گیرد تا این مشکل بزرگ حل شود عملا به بیراهه رفتن است . بنده راه حل را در روانه ساختن نهرها و چشمه هایی از آب روشن و شیرین به بستر این رودخانه می دانم که بتدریج و طی یک فرآیند تدریجی کیفیت آب و وضع رودخانه را تغییر دهد . و نیز اعتقاد دارم که هنوز دیر نشده است و نظام ما آن قدرت را دارد که در صورت تدبیر و در صورت داشتن یک نگاه احترام آمیز و توام با ملاطفت به همه ملت و اقشار آن این مهم را بانجام برساند . بنده تعدادی از این راه حلها را که چون نهرها و چشمه هایی از اب روشن می تواند فضای ملی را تحت تاثیر قرار دهد و اوضاع را به سمت بهبود ببرد»
اما از آنجا که بر خلاف تصور این جمع فرصت برای نجات ولی فقیه مدتها است از دست رفته است ما حتما شاهد جدایی بیشتر میان جنبش اعتراضی و رهبران `سبز ` خواهیم بود. البته باید دید عکس العمل جناح حاکم به این سازشها چگونه است ، اما بعید است پس از این همه درگیریها ، اعتراضات ، پس از این همه سرکوب و خشونت حاکمان-معترضین حاضر باشند چنین عقب نشینیای را بپذیرند. از طرف دیگر من مانندبسیاری از فعالین چپ معتقدم تداوم اعتراضهای گسترده در چند ماه گذشته علاوه بر دلایل سیاسی ، ریشه در بحران اقتصادی و وضع اسفناک زندگی اکثریت قریب به اتفاق جامه ، یعنی نیروی کار ، دارد. بیکار سازیها، خصوصی سازی ها، عدم پرداخت دستمزد ها، کار موقت .. همه و همه به گسترش فقر و بدبختی کمک کرده است متمأنن تصویب لایحه حذف رایانهها ، بأعث گرانی قیمتها شدها ین وضع را بدتر هم خواهد کرد، در چنین شرایطی بعید است سازش برخی در جنبش ` سبز ` تاثیری بر روند اعتراضات بگذارد. منصور نجفی : بنظر شما راه برون رفت جامعه ما از بحران کنونی کدام است؟ یاسمین منظر : پاسخ به این سئوال دشوار است چرا که به فاکتورهای بیشماری که خارج از اراده ما بر روند وقایع هفتههای آینده تاثیر خواهند گذاشت، بستگی دارد. هر صورت معترضین، تظاهر کنندگان تا کنون بهای سنگینی پرداخته اند و حتما باید مبارزه را تا پیروزی ، که حداقل آن سرنگونی جمهوری اسلامی ، جدایی کامل دین از دولت و برقراری دموکراسی است، ادامه داد. واقعیت این است که دستیابی به همین خواست پایه یی، جز از طبقه کارگر ایران ، از بخش دیگری از جامعه بر نمیاید. علتش هم واضح است. در دوران بحران شدید اقتصادی ، هر جناحی از تنها طبقه تعیین کننده دیگر در جامعه، یعنی طبقه سرمایه دار به قدرت برسد، یا باید نوعی خرافات مذهبی ، دینی ( ولو در شکلی مدرن تر و عام پسند تر ) را برای اعمال قدرت دنبال کند، یا باید به ناسیونالیسم و دیگر دیدگاههای ارتجأعی برای سلطه بر جامعه اتکا کند. هر کدام را تصور کنیم در هر صورت توانایی پاسخ گویی به خواستهای اقتصادی برایش میسّر نخواهد بود، از این رو است که دیر یا زود به سرکوب دست خواهد زد. پاسخگویی به خواست اولیه مردم ایران برای دستیابی به دموکراسی ، تنها از طبقه کارگر ایران بر میآید که جز زنجیرهایش چیزی برای از دست دادن ندارد. البته اکثر جامعه ما هنوز به این مساله واقف نیستند و کار سیاسی تبلیغی در این مورد وظیفه اصلی همه نیروهای چپ است. با همه ضعفی که در سازماندهی طبقه کارگر وجود دارد هر راه حل دیگری را تصور کنید، تنها زمینه ساز بحرانهای بعدی است - 19 ژانویه 2010 **********************************************************************
مصاحبه نشریه راه کارگر با مهدی اصلانی !
با سلام و عرض خسته نباشید به دستاندرکاران و سردبیر محترم نشریه راه کارگر. سعی میکنم به قدر بضاعتِ دانستههایم به دو سئوال شما پاسخ گویم: منصور نجفی : ارزیابی شما از وضعیت کنونی ایران چیست؟ مهدی اصلانی:کشور ما ایران این روزها دچار موقعیتی شده است که کمتر غیبگویی تصورِ پیشبینی و وقوع آنرا در شش ماه گذشته داشت. وضعیتی که به اصطلاح شطرنجبازان باید بدان موقعیت "پات" اطلاق کرد. شش ماه قبل ولی فقیه و کاندیدای مورد علاقهاش خود را در وضعیتی قرار دادند که بیرون آمدن آز آن، روز به روز دشوارتر میشود. جنبشی که از میان شکستهای پی در پی سی سال گذشته قدافراخته و میتوان به جراًت آنرا برآیند تمامی مبارزات دوران پس از انقلاب خواند. از جمله ویژهگیهای جنبش عمومی اخیر آنکه عنصری که در همهی سی سال گذشته فاقد آن بودهایم یعنی عنصر اعتماد، به مبارزات مردمی اضافه شده است. به واقع جامعهی جوان شدهی ایرانی گمشدهی سی ساله خود را از پس سرکوبِ خیزشهای عمومی جدا از هم پیدا کرده است. در یک سوی این میدانِ رزم، مردمی قرار گرفتهاند که این روزها به قدرت خود پی برده و دیگر نمیخواهند سهم خود را تنها از اردوی شکستخوردهگان گیرند. کسانی که در اعتراض به دزدیده شدن آرایشان یا دستکم بدین بهانه با همراهی دیگر لایههای اجتماعی فاکتور خیابان را به سلاحی مؤثر در نافرمانی مدنی بدل کرده و امروز با گذشتن از آن خواستها و با کشاندن رهبران نمادینِ جنبش به دنبال خود، خواهان تغییرات بنیادین هستند. این همه محصول بیزاری عمومی از حکومتی است که شایستهی حکمرانی بر چنین ملتی نمیباشد. با جواب ندادن شیوههای سرکوب توسط سردمداران حکومت در شش ماهه گذشته و عدم موفقیت در کنترلِ جامعه، سردمداران حوزه و چاه، ناتوان از حذف فاکتور اعتراض "کاسه چهکنم" به دست گرفتهاند. نافرمانیمدنی به شیوههایی متنوع و رنگارنگ، - که ذاتی این جنبش عمومی است- ادامه دارد. عبور جنبش تودهای از راه ناهموارِ مرحلهی اول که به بهانه تقلب انتخاباتی و در اساس مقابله با تحقیرِ ولی فقیه و حکومتی که تمایل به خار کردن و تنزل دادن مردم در حد کوهنشینانی از نوع "تورابورا" در افغانستان داشت عبور کرده است. پس از ناکامی باند نظامیان کودتاچی در کاربستِ چنین سیاستی، - به ویژه پس از وقایع عاشورا- سردمداران حوزه و چاه با تستِ ترور و انفجار، با تمامی توان سعی در عراقیزه کردن جامعه دارند. آنها اگر فرصت داشتند و میتوانستند، بدشان نمیآمد ایران را تبدیل به عراقِ دوران صدام به علاوه چاه جمکران کنند. ما برخلاف تمامی بودِ نامبارک جمهوری اسلامی اینبار با یک جنبش ملی و در عین حال با یک بحران فراگیر مواجهیم. دیگر هیچکس حتا ولی فقیه قادر به انکار بحران نیست. کمترین دستآورد این مرحله از جنبش آن است که کودکان فردا در کتابهای درسی تاریخ، نامِ علی خامنهای را به عنوان آخرین ولی فقیه حکومت اسلامی برای نمره گرفتن در درس تاریخ از بر خواهند کرد. به دور از هرگونه غیبگویی -که البته بدان مجهز نیستم- و با خوشبینی که هیچگاه چون امروز دچارش نبودهام، معتقدم وضعیت کنونی جامعه به گونهای است که دست زدن به کشتار عمومی توسط تئوریسینهای جمکرانی نه تنها هیچ شانسی برای بقای بیشتر این حکومت نخواهد داشت، بلکه کیفیت جنبش عمومی به گونهای است که حق تیر را از اینان سلب کرده است. انداختن اوباش و آدمکشانی تحت لوای لباس شخصی به جان مردم جواب نداده و نخواهد داد. ایران افغانستان و عراق نخواهد شد. با کهریزک نمیتوان به مقابله با جنبش مدنی و فراگیر برخاست. دلیل آنهم روشن است اینبار زور حکومت به مردم نمیرسد. منصور نجفی : بنظر شما راه برون رفت جامعه ما از بحران کنونی کدام است؟ مهدی اصلانی : راه برونرفت از بحران؟ دریافت من از سئوال شما این گونه است که قبل از جامعه این حکومتیان هستند که باید به این پرسش پاسخ گویند. به اعتقاد من و با توجه به حوادث اخیر و پس از صدور بیانیه هفدهم میرحسین موسوی، تمایل به نوعی سازش و کدخدامنشی در حل بحران در جناح ولایت فقیه و جبهه موسوم به جنبش سبز و رهبر نمادینش میرحسن موسوی مشاهده میشود. بیانیه هفدهم موسوی برآیندِ نوعی رایزنی و مشاوره با کسانی از داخل و خارج از حاکمیت بود. شاید نزدیکترین و دمدستترین و البته خوشبینانهترین آن را در آینده ای نزدیک و در گونهای از جا به جایی و تغییر در میان حکومتیان و دادن امتیازاتی به مردم و احتمالا یافتن مقصرانی دستچندم و مجازاتِ احتمالیشان بتوان مشاهده کرد ( ماجرای کهریزک و مرتضوی). این شکلِ خروج از بحران در عین سازشِ دوجناح، دگرگونی تدریجی را میسر خواهد ساخت و در ظاهر هزینهی پرداخت آن برای دوطرف خیلی بالا نخواهد بود. این اما صورت مسئله است. اشکال اساسی آنجا نهفته است که جبههی مقابل فاقدِ یکدستی و اتفاقِ آرا در حل بحران است و شکاف موجود در کانونهای چندگانهی قدرت در هرم حکومتی، تصمیمگیری واحد در پیداکردن راهحل برونرفت از بحران را با دشواریهای جدی مواجهه ساخته است. سه جریان عمده در کانون قدرت، یعنی ایثارگران و رهپویان انقلاب. هیئت مؤتلفه اسلامی. رایحه خوش خدمت. با تفاوتهایی در شیوه برخورد، کنترل اوضاع را در برنامه خود دارند اما با شیوههایی یکسر متفاوت. به ظاهر به غیر از "رایحه خوش خدمت" یعنی باند احمدینژاد که مافیای سپاه پشتیبان اصلی آن است و هرنوع عقبنشینی را در شرایط فعلی برای خود خودکشی میپندارد، دو جریان دیگر باور به معامله و بده بستان با جنبش سبز دارند. امتیازدهی و امتیازگیری. اختلاف در شیوههای برخورد این سه جریان در ماههای اخیر دیگر بر کمتر کسی پوشیده مانده است. نمونههایی همچون پیام ولی فقیه به مناسبت درگذشت آیتالله منتظری و سکوت دولت در این باره. برکناری وزیر اطلاعات. استعفای نمایشی حسینیان. پادرمیانی محسن رضایی در حل کدخدامنشانه در پیام به رهبر و... مشت نمونه خروار است. راه برونرفت از بحران کنونی نه با اراده گرایی و نگاههای محدود که در حوزهای عمومی قابل دسترسی است. جنبش عمومی و فراایدئولوژیک جاری در کشور دیگر نه "ولایت جائر" را پذیراست و نه ولایت ملایم را. کار چانهزنی دوطرفه در داخل شاید پاسخگوی منافع میانمدت و کوتاه مدت باشد، اما مشکل جامعه ایران را حل نخواهد کرد. این جنبشِ پُرانگیزه با تمامی محدودیت هایی که دارد خاصیتی درازمدت داشته و قابل بازگشت نیست. لذا من برای این جنبش خصوصیتی "دوسَربُرد" قائلم. هر اندازه نیروهای خشونتخواه دامنهی سرکوب را گسترش دهند، از پسِ کینه و نفرت بیبدیلی که میلیونها به تنگآمده را به خود واداشته بر نخواهند آمد. دیگر با طرحهایی از قبیل محدود کردن ولی فقیه و تغییر در دولت نمیتوان ولی فقیه این موجود رو به موت را زنده نگاه داشت. خواست عمومی از بزک کردن و آرایش نظام عبور کرده است. مردم فهمیدهاند که قدرتشان کجاست؟ آیا دیگران نیز به این درک خواهند رسید. 20 ژانویه 2010
|