ملاحظاتی در باره جنبش ضد دیکتاتوری مردم ایران (۴)

 

آینده به دوام و دامنه همین جنبش بستگی دارد

محمدرضا شالگونی

۱۳ بهمن ۱۳۸۸ ( ۲ فوریه ۲۰۱۰ )

 

دوام جنبش ضد استبدادی مردم ایران در هشت ماه گذشته و ژرفش شعارهای آن ، به تناقضاتی دامن زده است که باید آنها را تناقضات رشد جنبش نامید. وجود این تناقضات مخصوصاً بعد از تظاهرات روز عاشورا چنان ابعادی پیدا کرده است که چشم بستن به آنها می تواند گام های بعدی جنبش را به مخاطره بیندازد. به نظر من ، تناقضاتی که در حال حاضر از همه چشم گیرتر شده اند ، اینها هستند:

۱ – جنبشی که با اعتراض به تقلب انتخاباتی شروع شد ، اکنون به یک جنبش ضد استبدادی آشکار تبدیل شده و "مرگ بر دیکتاتور" ، "مرگ بر خامنه ای" و تا حدی "مرگ بر اصل ولایت فقیه" به صورت شعار محوری آن درآمده است. این ژرفش شتابان شعارها نشان دهندۀ ظرفیت انفجاری جنبش مردمی است ؛ خشم انباشت شده واقعاً توده ای که از هر منفذی بیرون می زند. اما آیا دامنه توده ای جنبش نیز در هشت ماه گذشته با همین شتاب گسترش یافته است؟ متأسفانه پاسخ منفی است. بی تردید ، خصلت توده ای جنبش حفظ و در مواردی حتی گسترده تر شده است ، اما نه با آهنگ ژرفش شعارهای آن.

۲ – گفتمان اصلاح طلبی اعتبار خود را در متن جنبش ضد دیکتاتوری از دست داده و به حاشیه رانده شده است ، تا جایی که حتی بخشی از طرفداران جنبش سبز از "انقلاب سبز" صحبت می کنند و حتی رهبران شناخته شده اصلاح طلبان نیز دفاع از قانون اساسی رژیم و مخصوصاً اصل ولایت فقیه را دشوار می یابند.  با این همه ، هنوز اصلاح طلبان ( دست کم در داخل کشور ، یعنی میدان اصلی مبارزه ) با نفوذ ترین جریان جنبش نقداً موجود ضد دیکتاتوری محسوب می شوند.

۳ – جنبش ضد دیکتاتوری در داخل کشور هم چنان از پوشش اصلاح طلبان استفاده می کند و همه تظاهرات سیاسی تاکنونی در روزها و فرصت هایی صورت گرفته که استفاده از زیر ساخت های ارتباطی و سازمانی اصلاح طلبان آسان بوده است. اما این در حالی است که دستگاه ولایت ، رهبران اصلی اصلاح طلبان را به شدت زیر فشار قرار داده که از مخالفان ولایت فقیه فاصله بگیرند و شعارهای به اصطلاح "ساختار شکنانه" را با صراحت محکوم کنند. به بیان مشخص تر ، در حالی که تظاهرات خیابانی ، یعنی شکل اصلی قدرت نمایی تاکنونی جنبش ضد دیکتاتوری ، هنوز زیر پوشش اصلاح طلبان ادامه دارد ، همراهی اصلاح طلبان با جنبش مدام دشوارتر می گردد.

۴ – در حالی که دوام تحسین انگیز تظاهرات سیاسی در هشت ماه گذشته خشم انباشت شدۀ واقعاً توده ای مردم را نشان می دهد ، جنبش مطالباتی مردم و به ویژه کارگران و زحمتکشان هنوز با شتابِ جنبش سیاسی گسترش پیدا نمی کند. و این ، تمرکز فشار دستگاه های سرکوب رژیم بر روی سازمان دهندگان حرکت های سیاسی را آسان تر می سازد.

۵ – در حالی که هر تظاهرات سیاسی چشم گیر لرزه در ارکان دیکتاتوری می اندازد و فضای سیاسی سراسر کشور را داغ تر می کند ، محدود ماندن اعتراضات سیاسی در شکل  تظاهرات سیاسی ، هزینه مشارکت در حرکت های سیاسی را چنان بالا می برد که از توان اکثریت مردم فراتر است.

۶ – هرچند برگزاری تظاهرات اعتراضی در فرصت های معینی در تقویم رسمی جمهوری اسلامی تاکنون پوشش مساعدی برای توده ای شدن این حرکت ها به وجود آورده ، ولی محدود ماندن اعتراضات به این فرصت ها ، با توجه به فاصله زمانی آنها ، در آینده نزدیک می تواند به مانع کُند کننده ای بر سر راه گسترش توده ای جنبش تبدیل شود. 

۷ – فشار  دستگاه ولایت بر رهبران اصلاح طلب برای اعلام وفاداری به ولی فقیه و محکوم کردن جنبش ضد دیکتاتوری ، آنها را به مانورها و مبهم گویی هایی واداشته و این به نوبۀ خود اعتراضات بسیاری از جریان های مخالف رژیم را برانگیخته و انتشار بیانیه ها و پلاتفرم های بسیاری را در یک ماه گذشته دامن زده است. برانگیخته شدن این بحث ها و اعتراضات از یک سو نشان دهنده رادیکال تر شدن جنبش و رنگارنگی جریان های فعال در آن است ، و از سوی دیگر خطر تجزیه زودرس آن را نشان می دهد.

با اندکی تأمل در هر یک از این تناقضات می توان دریافت که همه آنها در نتیجه دوام و رشد جنبش به وجود آمده اند و حل شان نیز از طریق دوام و رشد بیشتر همین جنبش امکان پذیر است. بنابراین هر تلاشی برای حل آنها در مسیرهای زیر می تواند موفق باشد:

یک – آینده و سرنوشت همه مخالفان دیکتاتوری حاکم و حتی موجودیت کشور در افق مشهود و قابل پیش بینی به دوام و دامنه همین جنبش بستگی دارد. بنابراین مبارزه برای ادامه جنبش و گسترش دامنه آن وظیفه حیاتی همه ماست. و تلاش برای از بین بردن ضعف ها و تناقضات آن باید به نحوی باشد که موجودیت اش را به خطر نیندازد. کشتی نشستگانی که کشتی زیر پای شان را سوراخ می کنند ، چه پیشنهاد مفیدی می توانند در باره تعیین مسیر کشتی داشته باشند؟

دو – حل بسیاری از تناقضات کنونی به کاهش نفوذ اصلاح طلبان در صفوف توده ای جنبش ضد دیکتاتوری بستگی دارد. در حقیقت ، تناقض کلیدی جنبش این است که در ضدیت آشکار با اصل ولایت فقیه قرار گرفته ، ولی نفوذ اصلاح طلبان بر گردۀ آن سنگینی می کند. و مسأله مهم این است که نفوذ سنگین اصلاح طلبان ، دیگر به نفوذ ایدئولوژیک آنها در صفوف جنبش بستگی ندارد ، بلکه از امکانات ارتباطی و سازمانی آنها ناشی می شود که پوشش دفاعی برای جنبش به وجود می آورد. به عبارت دیگر ، نفوذ اصلاح طلبان تابعی است از توان سرکوب دستگاه ولایت: مردم به این دلیل نیاز به اصلاح طلبان را احساس می کنند که هنوز قدرتِ کافی برای رویارویی مستقیم با نیروهای سرکوب را ندارند. در نتیجه ، کاهش نفوذ اصلاح طلبان باید عمدتاً از طریق افزایش شبکه های ارتباطی و سازمانی جریان های "ساختار شکن" صورت بگیرد و نه صرفاً از طریق نقد گفتمان اصلاح طلبی. صریح تر بگویم: با حذف اصلاح طلبان از صفوف جنبش ضد دیکتاتوری ، این جنبش نیرومندتر نخواهد شد ، ضعیف تر و حتی شکننده تر خواهد شد. تناقض کلیدی جنبش بیش از آن که محصول نفوذ اصلاح طلبان باشد ، نتیجه ضعف ارتباطی و سازمانی ساختار شکنان است. آیا از اصلاح طلبان انتظار داریم برای ما انقلاب بکنند؟!

سه – گسترش دامنه جنبش فقط از طریق تظاهرات سیاسی ناممکن است. برای توده ای تر شدن شتابان جنبش به اشکال دیگر اعتراض نیاز داریم ؛ اشکال کم هزینه تری که مجال مشارکت برای اکثریت مردم را فراهم بیاورد. اشکال مختلف نافرمانی مدنی ، بی آن که ضرورتاً حالت تظاهرات سیاسی متمرکز پیدا کنند ، می توانند شبکه های ارتباطی و سازمانی واقعاً توده ای به وجود بیاورند ، توده های بسیار وسیعی را به میدان اقدامات مستقل سیاسی بکشانند ، نیروهای سرکوب را فرسوده سازند و فشار دستگاه های سرکوب بر تظاهرات سیاسی و خیابانی را کاهش بدهند. در مقابله با رژیمی که بدون مداخله در حوزه های گوناگون زندگی روزمرۀ مردم نمی تواند به موجودیتش ادامه بدهد ، رژیمی که بایدها و نبایدهای اش آن را در رویارویی و اصطکاک دائمی با زندگی عرفی اکثریت قاطع جمعیت قرار می دهد ، نافرمانی مدنی می تواند شکل مبارزه و سازمان یابی توده ای مؤثری باشد. جوهر نافرمانی مدنی زیر پا گذاشتن علنی بایدها و نبایدهای قدرت سیاسی است و هر گروه و دسته ای از مردم می توانند متناسب با شرایط و توانایی های خود و به ابتکار خود ، به اشکال گوناگون چنین مبارزه ای را پیش ببرند. این مبارزه حتی می تواند به صورت یک مبارزه گریلایی مسالمت آمیز ، بدون رویارویی متمرکز با نیروهای سرکوب ، و بدون انتظار کشیدن برای فرصت های خاصی در تقویم رسمی نظام ، از طریق ضربه و گریز دائمی پیش برود و با زیر پا گذاشتن منظم بایدها و نبایدهای رژیم ، تمام دستگاه های آن را به هم بریزد و فرسوده سازد.

چهار – جنبش سیاسی به تنهایی نمی تواند دیکتاتوری را درهم بشکند و حتماً باید با جنبش مطالباتی کارگران و زحمتکشان تکمیل و تقویت شود. هم زمان شدن بحران عمومی اقتصاد و تشدید بیکاری و تورم و فلاکت توده ای با بحران سیاسی ، اکنون فضایی برای گسترش مبارزات کارگران و زحمتکشان و تهیدستان به وجود آورده که در سه دهه گذشته سابقه نداشته است. تردیدی نباید داشت که طرح رژیم برای حذف یارانه ها می تواند این فضا را قابل اشتعال تر سازد. طبقه کارگر ایران نباید این فضا را از دست بدهد. در چنین فضایی است که بخش های مختلف کارگران و زحمتکشان می توانند با هم مرتبط شوند ، هویت طبقاتی و سرنوشت مشترک شان را کشف کنند و در مقیاس توده ای خود را برای اقدامات مستقل تاریخی سازمان بدهند. و در چنین فضایی است که چپ ایران می تواند آزادی را با برابری گره بزند و با طبقۀ "امید و سرنوشت" اش پیوند بخورد.

پنج – جریان های مختلف و حتی متضادی در جنبش کنونی شرکت دارند که فصل مشترک شان در آن چیزی است که نمی خواهند. به عبارت دیگر ، مخالفت با دیکتاتوری حاکم است که همه آنها را به شرکت در این جنبش یا پشتیبانی از آن می کشاند و تا زمانی که ولایت فقیه پابرجاست ، آنها ناگزیرند در هم سویی با هم باشند. فرار از این هم سویی خواه ناخواه فرار از مبارزه علیه دیکتاتوری حاکم است. اما هم سویی به معنای ائتلاف نیست. اگر هم سویی بر مبنای آن چه نمی خواهیم شکل می گیرد ، ائتلاف بر مبنای آن چه می خواهیم امکان پذیر است. تردیدی نیست که آن چه می خواهیم از همین حالا و در متن همین مبارزه علیه آن چه نمی خواهیم شکل می گیرد و باید شکل بگیرد. به عبارت دیگر ، نباید بگذاریم اشتباه انقلاب ۵۷ تکرار شود: ما به "وحدت کلمه" ( شعار معروف و شوم خمینی در آن هنگام ) نیاز نداریم. دست یابی به آزادی ، دموکراسی و پلورالیسم سیاسی از طریق "وحدت کلمه" ناممکن است. در یک ماه گذشته شاهد انتشار بیانیه ها و پلاتفرم های رنگارنگ و رقیب بوده ایم. باید از این رقابت ها و اختلافات استقبال کرد. اما البته نباید گذاشت جنگ بیانیه ها ، جنگ علیه دیکتاتوری را از هم بپاشاند. زیرا اولین شرط عملی شدن همه این بیانیه ها درهم شکستن دیکتاتوری حاکم است.