در مورد تاکتیک های جمهوری اسلامی پس از انتخابات ۲۲ خرداد

 و نحوه ی مقابله ی مخالفان

 

مرجان مهدوی

 

بخش اول

تاکتیک های جمهوری اسلامی در سرکوب تظاهرات خیابانی

تاکتیک های جمهوری اسلامی برای درهم شکستن اعتراضات وسیع و گسترده ی خیابانی توسط مخالفان، چندان مورد توجه واقع نشده و  به تبع آن به توان سرکوب رژیم برای شکستن این شیوه از مبارزه کم بها داده شده است. بسیاری از مخالفان با یک مقایسه ی صوری میان جمهوری اسلامی و رژیم شاه پس از به خیابان آمدن میلیونی مردم تصور کردند رژیم به سرعت عقب نشینی خواهد کرد و از تاکتیک های جمهوری اسلامی برای پراکنده کردن صفوف مخالفین غفلت کردند.  ۲۲ بهمن نشان داد تنها با تظاهرات خیابانی نمی توان رژیم را سرنگون کرد و باید امروز نقاط ضعف و قوت این شیوه ی مبارزه مورد بررسی قرار گیرد و باید ۲۲ بهمن را به عنوان نقطه ی عطفی در به پایان رسیدن تاکتیک خاصی از مبارزه (تظاهرات خیابانی متمرکز) به عنوان شیوه ای از مبارزات ضد استبدادی مردم در این مرحله به حساب آورد.

رژیم جمهوری اسلامی موفق شد از مقطع انتخابات(۲۲ خرداد تا ۲۲ بهمن) طی هشت ماه با اتخاذ تاکتیک های سرکوبگرانه ی ویژه ی خویش رفته رفته از کمیت تظاهر کنندگان در خیابان بکاهد. تاکتیک های جمهوری اسلامی عبارتند از:

۱ـ جمهوری اسلامی، شیوه ی حکومت نظامی اعلام نشده ای را در پیش گرفت که در این شیوه ضمن این که تمام نیروهای سرکوبش شبانه روز در سراسر کشور در حالت آماده باش قرار داشتند، اما از آوردن تانک، نفربر و پلیس یونیفرم پوش و استقرار دائمی آن ها در خیابان های خودداری کرد و عمداً نیروی نظامی اش را به طور عریان در مقابل چشمان توده های وسیع مردم قرار نداد، به این ترتیب با این درجه از نارضایتی عمومی از خشم و نفرتی که با دیدن تجهیزات سرکوب می توانست مکرراً بازتولید شود و به جنگ هر روزه با حکومت تبدیل شود، ممانعت به عمل آورد. و بدین ترتیب توانست از کارزار گسترده ای که می رفت به جنگ هر روزه علیه رژیم تبدیل شود، جلوگیری کند و جنگ هر روزه و هر ساعته ی مردم با حکومت به جنگ مردم علیه حکومت در روزهای خاصی" روزهای تظاهرات" تقلیل یافت.

۲ـ با آرایش ویژه ی نیروهای پلیس و آوردن نیروهای رنگارنگ سرکوب در روزهای تظاهرات به خیابان ها از قبیل گارد ویژه عناصر اطلاعات سپاه، لباس شخصی ها، نیروی انتظامی و بسیج و... و مسلح به انواع سلاح های گرم و سرد و تجهیزاتی از قبیل گاز اشک آور، باطوم الکتریکی، قمه، چاقو، نانچی کو، اسپری فلفل و... و با اعمال بالاترین درجه ی خشونت و قساوت و بی رحمی نسبت به معترضان از یک طرف و بازداشت های گسترده از طرف دیگر، هزینه ی شرکت در تظاهرات خیابانی را تا حد عملیات انتحاری افزایش داد.

2ـ با دستگیری ها و پرونده سازی های گسترده علیه افراد شرکت کننده در تظاهرات سیاسی؛ فعالان دانشجویی؛ فعالان زنان؛ فعالان کارگری و فعالان دیگر حوزه های اجتماعی، همه ی نیروهایی را که می توانستند از فعالان شرکت کننده در تظاهرات، یا از حامیان آن ها باشند را، زمین گیر کرده و مخصوصاً با دستگیری های وسیع در روزهای تظاهرات، بسیاری از عناصر سازمانده اعتراضات را که از مقطع انتخابات به میدان آمده و در این کارزار کارآزموده شده بودند، را به طور موقت از دور خارج کرد.

۱ـ به کارگیری حکومت نظامی اعلام نشده

رژیم دو برخورد متفاوت در روزهای تظاهرات و روزهای دیگر را در برخورد با مخالفان به کار گرفت.

الف- در روزهای تظاهرات، تمام شهر در کنترل نیروهای نظامی و امنیتی بود.

ب- رژیم تمام تلاش خود را به کار گرفت تا در روزهای دیگر چهره ی شهر و اوضاع عمومی را عادی نشان دهد. تا آن جا که هفته ها پس از انتخابات ماشین های گشت ارشاد که قبل از آن در هر منطقه قابل مشاهده بود و تا جایی که برای شان مقدور بود، به "بدحجاب ها" تذکر می دادند و دسته دسته دستگیرشان می کردند، به شکل بسیار محسوسی کاهش یافت و حتی در نقاطی از شهر تهران، به کلی جمع آوری شد. علتش آن بود که رژیم سعی می کرد عوامل حساسیت زا را از جلو چشم بردارد تا شاید به این وسیله بتواند خشم مردم عصبانی و عصیان کرده را مهار کند. در تمام روزهای بعد از تظاهرات، امکانات وسیعی به کار گرفته می شد تا آثار روز تظاهرات از سطح شهر پاک شود اما در بیشتر روزهای تظاهرات مخصوصاً ماه های اول پس از انتخابات آنقدر تأثیر جمعیت تظاهر کننده بر خیابان ها و به طور کلی چهره ی شهر زیاد بود که آن ها موفق نمی شدند اوضاع را به سرعت به حالت اولیه برگردانند. مثلاً روز ۳۱ خرداد در خیابان انقلاب و خیابان آزادی به رغم اقداماتی که برای پاکسازی خیابان به کار گرفته شده بود، همچنان آثار تظاهرات روز قبل مشهود بود. تعدادی از سطل های بزرگ زباله که مردم روز قبل آن ها را برای دفاع از خود در مقابل یورش نیروی انتظامی آتش زده بودند، هنوز به صورت نیمه سوخته در پیاده رو ها رها شده بود و بوی پلاستیک سوخته در محوطه ی اطراف این سطل های زباله به مشام می رسید و شیشه های  بسیاری از کیوسک های تلفن خرد شده بود. بر خلاف روزهای معمولی، روزهایی که قرار بود تظاهرات برگزار شود، در تهران حالت غیر عادی وجود داشت و به شدت زیر کنترل پلیس بود. حتی اگر تظاهرات معترضان فقط به یک نقطه محدود می شد، مثلا در تجمع اعتراضی که قرار بود در مخالفت با حکم تحلیف ریاست جمهوری در روز ۱۲ مرداد ماه برگزار شود در حالیکه از جانب معترضان فقط میدان بهارستان به عنوان محل تظاهرات اعلام شده بود، اما در تمام خیابان های فرعی منتهی به خیابان انقلاب، آزادی، فردوسی و ولی عصر و... نیروهای پلیس حضور داشتند. در خیابان های فرعی اطراف میدان انقلاب ماشین های پلیس مستقر شده بود و این همه نیروی پلیس به خاطر آن بود که اگر مردم در جایی شعار بدهند، آن ها فوری برای سرکوب وارد عمل شوند و همچنین فضای ارعاب را در سطح شهر بگسترانند. نمونه ی دیگری که می توان مثال زد، روزی که قرار بود مردم برای احترام و گرامی داشت ندا آقا سلطان سه روز بعد از شهادت او در میدان هفت تیر تهران جمع شوند. در حالی  که زمان برگزاری مراسم عصر اعلام شده بود، از ظهر به بعد نیروهای نظامی امنیتی در تمام خیابان های اطراف مستقر شده بودند در حالی که محل تظاهرات میدان هفت تیر بود، تمام خیابان های اطراف میدان مملو از نیروهای امنیتی نظامی بود و خیابان های بهار شیراز، شمال  خیابان بهار، قائم مقام فراهانی، مفتح و تمام خیابان کریم خان زند که تا میدان ولی عصر امتداد می یابد، توسط نیروهای پلیس اشغال شده بود. این همه نیروی پلیس برای سرکوب مردمی آمده بودند که قرار بود در میدان هفت تیر تجمع سکوت برگزار کنند. جمهوری اسلامی، پس از تظاهرات گسترده و میلیونی مردم، به جای آوردن تانک و زره پوش به خیابان ها( شیوه ای که شاه با آمدن مردم به خیابان ها و از ۱۷ شهریور به بعد و در زمان دولت ازهاری برای سرکوب مردم به کار گرفت)، شیوه ی حکومت نظامی اعلام نشده ای را در پیش گرفت. در حکومت نظامی اعلام نشده دستگیری های وسیع، زندان، شکنجه، تجاوز و اعدام  و پرونده سازی و علاوه بر آن اعمال خشونت بی حد و حصر و قساوت و بی رحمی نسبت به تظاهر کنندگان در خیابان، به عنوان شیوه ی اصلی سرکوب حکومت برگزیده شد.

جمهوری اسلامی در هشت ماه گذشته، این شیوه ی سرکوب را به عنوان روشی را که می تواند توسط آن در مبارزات مردم گسست ایجاد نماید، به کار گرفته است و با نیاوردن تانک و نفربر به خیابان ها، و در انظار قرار ندادن دائمی نیروی سرکوب به صورت عریان در مقابل توده ها، در نظر داشته است میان معترضانی که در تظاهرات خیابانی شرکت می کنند با بقیه ی مردم شکاف بیاندازد. توده های مردم با این حد از نارضایتی از رژیم و در عین حال با این حد از آگاهی اگر در خیابان ها به طور مداوم تانک و زره پوش را مشاهده می کردند، خشم و نفرت شان به طور روزانه نسبت به رژیم بازتولید می شد. اما سرکوب در پشت " زندان ها و بازداشتگاه های مخفی" و در جایی که تا حدودی از انظار عموم و توده های وسیع مردم دور است و یا بهتر است بگوییم هر روز و هر ساعت در انظار نیست، تأثیر روانی متفاوتی بر جای می گذارد، به عبارت دیگر باید گفت رژیم از بصورت حساب شده، تانک و نفربر و پلیس یونیفرم پوش را به عنوان نیروی سرکوب به خیابان نیاورد، تا از جنگی که می توانست به جنگ هر روزه و هر ساعته علیه رژیم تبدیل شود، جلوگیری کند و جنگ هر روزه ی مردم با رژیم، به جنگ مردم علیه حکومت در روزهای خاصی( روزهای تظاهرات) تقلیل یافت. و این حد از جنگ برای ایجاد شکاف در میان نیروی سرکوب رژیمی که طی ۳۰ سال گذشته دستگاه سرکوبش در لحظه ای واحد در چند جبهه بر علیه دشمنان کوچک و بزرگش، همزمان جنگیده و بسیار آبدیده شده است، بسیار ناکافی بود. اگر چه این تاکتیک هیچ مصونیتی برای رژیم به وجود نیاورده و نخواهد آورد، اما در کوتاه مدت(هشت ماه) توانست از استمرار مبارزات سیاسی مردم به صورت مبارزه ای خیابانی و هر روزه علیه حکومت جلوگیری کند.  

 

 

 

۲- آرایش ویژه ی نیروهای پلیس در روزهای تظاهرات

جمهوری اسلامی با به کارگیری خشن ترین و بی رحمانه ترین نحوه ی برخورد به تظاهر کننده های خیابانی هزینه ی شرکت در تظاهرات خیابانی را تا حد هزینه ی شرکت در عملیات انتحاری افزایش داد. بدون در نظر گرفتن درجه ی قساوت و آرایش ویژه ی نیروی پلیس، بخصوص چند تظاهرات اخیر، نمی توان تصور کرد چرا تا این اندازه شرکت در تجمعات خیابانی خطرناک است، درست ترین تعبیری که تاکنون به کار گرفته شده این است که فرد شرکت کننده در تظاهرات، گویی خود را برای شرکت در عملیات انتحاری آماده می کند. چه بسیار جوانان شرکت کننده در اعتراضات که می گفتند" ما وصیت کرده به خیابان آمدیم". در روزهای تظاهرات، خیابان های تهران در کنترل کامل نیروی انتظامی رژیم است، عناصر پلیس، قبل از شروع ساعت تظاهرات، سعی می کنند به انحاء مختلف حضور خود را نشان دهند تا در سطح شهر رعب و وحشت ایجاد کنند. در ماه های اولیه ی بعد از انتخابات بسته به اهمیت روز تظاهرات و موضوع آن، خیابان هایی مثل انقلاب، آزادی، میدان ونک، میدان هفت تیر و ولی عصر به طور دائم زیر کنترل پلیسی و امنیتی بود. در روزهای تظاهرات بقیه ی خیابان ها بستگی به محل اعلام شده برای تجمع و همچنین اهمیت آن روز خیابان های محوطه ی اطراف محل تجمع، در اشغال کامل نیروهای انتظامی بود. در روزهای تابستان هنگامی که محلی برای تظاهرات اعلام می شد، سراسر پارک های آن منطقه را نیز عناصر اطلاعاتی به طور کامل زیر نظر می گرفتند و با سر و وضع معمولی در سرتاسر پارک پرسه می زدند تا عناصری را که احتمال می دادند از عناصر فعال تظاهرات باشند، شناسایی کنند.

در روزهای تظاهرات دسته های موتور سوار بین ۳۰ الی ۴۰ نفره و گاهی بیشتر، برای ایجاد ارعاب، در سطح شهر به حرکت در می آیند. در ساعت های تظاهرات، این موتور سواران در خیابان ها ویراژ می دهند.

در ماه های اولیه ی پس از انتخابات این موتورسواران در جاهایی که جمعیت کثیری وجود داشت، و جاهایی که نسبتاً خلوت بود، متفاوت عمل می کردند.

در جاهایی که جمعیت زیاد بود، از ترس نزدیک نمی شدند، به غیر از چند تظاهرات اولیه که معترضان هنوز چندان منسجم عمل نمی کردند، به مرور افراد شرکت کننده در تظاهرات با شعار" نترسید، نترسید ما همه با هم هستیم" بر پراکندگی خود غلبه کرده و به مقابله با عناصر پلیس می پرداختند، اما در جاهایی که جمعیت انبوه نبود، یکی دیگر از کارکردهای این موتورسواران به غیر از ایجاد وحشت، این بود که به افراد پراکنده حمله می کردند و در خیابان هایی که از مراکز اصلی تظاهرات نبود به شکار معترضان می پرداختند. عناصری از این موتورسواران مانند کرکس ها بر سر فرد معترض فرود آمده و او را زیر شدیدترین ضربات می گرفتند و مورد ضرب و شتم قرار می دادند. دسته هایی با لباس هایی مشکی، پلنگی، سبز خاکی و سبز تیره هر دسته ی ۳۰ و ۴۰ نفره با لباس متحدالشکل و با یکی از رنگ های فوق الذکر در خیابان ها ظاهر می شدند و منظره ای از حمله ی یک گله حیوان وحشی را تداعی می کردند که برای پاره کردن طعمه ی خویش، ناگهان بر سر قربانی فرود آمده و تا لت و پار کردن آن طعمه دست از سر آن برنمی دارند. از زیر مشت و لگد گرفتن شروع می کردند تا با باطوم بر سر و صورت به طور پی در پی فرود آوردن و یا کوبیدن فرد معترض به دیوار، ماشین، لبه ی جدول خیابان و...  و بخصوص اگر کسی دوربین داشت، تا او را تمام کُش نمی کردند دست از سرش برنمی داشتند. رژیم برای سرکوب تظاهرات، چند نوع نیروی مختلف به خیابان ها می آورد: نیروی انتظامی، بسیج، عناصر اطلاعات سپاه پاسداران، عناصر اطلاعاتی، لباس شخصی، گارد ویژه. یکی از این نیروها که در تظاهرات حضور مداوم داشته و کارآیی بسیار بالایی در سرکوب از خود نشان می دادند، افراد لباس شخصی بودند. از شناسایی افراد سابقه دار گرفته- تا هدایت جمعیت معترض به ناکجاآباد، دستگیر کردن افراد- تعقیب عناصر معترض و گیر انداختن آنان در کوچه ها و خیابان های فرعی- کشتن و زخمی کردن افراد در فرصت هایی که به دست شان می آمد، تیراندازی با کلت، چاقو و قمه زدن، شکار افراد شناسایی شده در کوچه ها و خیابان های خلوت و زخمی کردن و کشتن آنان در صورت مقاومت و...

با شروع فصل سرما، کار آن ها راحت تر شد. با پوشیدن کاپشن، اسلحه ی کمری و سلاح سرد خود را زیر کاپشن پنهان می کنند. در میان آن ها برخی مأموران اطلاعات زندان و بازجوها وجود دارند که زندانیان سابق و افراد پرونده دار را شناسایی می کنند.

در روزهای تظاهرات، اشخاص درشت هیکل گارد ویژه ی سرکوب را می شود دید که لباس شخصی به تن دارند و خود را قاطی جمعیت می کنند، علاوه بر آن در چند روز اول پس از انتخابات، کسانی خود را قاطی جمعیت تظاهر کننده می کردند که ظاهراً هیچ شباهتی به عناصر پلیس و حزب الهی نداشتند، سر و وضع شان تر و تمیز و شیک و صورتی اصلاح شده داشتند. اما پوست صورت شان دو رنگ بود، با دقت می شد فهمید این ها کسانی هستند که قبلاً ریش داشته اند، چون رنگ پوست صورت  شان در محل ریش بسیار روشن و با بقیه ی صورت شان خیلی متفاوت بود. و این نشان می داد که این اشخاص تا چند روز قبل ریش داشته اند ولی برای این که از سوی مردم شناسایی نشوند، صورت شان را سه تیغه کرده و قاطی جمعیت شده اند.

چند مورد عناصری از ستاد انتخاباتی احمدی نژاد، در میان این افراد توسط جوانان معترضی که در روزهای قبل از انتخابات در خیابان ها و تجمعات خیابانی حضور داشتند شناسایی شدند. در روز پنج شنبه ۲۸ خرداد ماه در میدان توپخانه ی تهران(امام خمینی)، زمانی که هلیکوپتر نیروی انتظامی بر فراز جمعیت ده ها هزار نفری مردم حاضر در میدان، شروع به دادن مانور کرد تا مردم را از تیراندازی از سوی هلیکوپتر بترساند، مردم به هم توصیه می کردند همه روی زمین بنشینیم. و هیچ کس جمعیت را ترک نکند. هدف مردم این بود که از پراکندگی جمعیت جلوگیری شود. در یک گوشه ی این جمعیت عظیم، چند نفر همزمان سبز شدند و مرتب توصیه  می کردند، بلند شیم و این جا را ترک کنیم و ظاهراً محل دیگری را برای تجمع پیشنهاد می کردند. اما وقتی چند جوان تظاهر کننده نشان دادند، فهمیده اند که آن ها اطلاعاتی هستند، دم شان را روی کول شان گذاشتند و به سرعت آن محل را ترک کردند. جوانان می گفتند یخ شان نگرفت. این یکی دیگر از کارکردهای عناصر پلیس و لباس شخصی ست.

 

 

۳ـ  به کارگیری دستگیری، زندان، تجاوز، پرونده سازی، شکنجه و اعدام به عنوان حربه ای علیه مبارزات خیابانی.

جمهوری اسلامی از شروع اعتراضات خیابانی، زندان و اعدام را به عنوان حربه ای علیه مخالفان و به عنوان شیوه ی دائمی سرکوب برگزید. علاوه بر کشتن در خیابان، شکنجه و کشتن در زندان ها را نیز در پیش گرفت و دستگیری های وسیع را به عنوان ابزاری مهم برای سرکوب به کار برد. در کشوری که مردم از زندان های آن، قتل عام و کشتار و شکنجه و تجاوز را می فهمند، دستگیری و زندان بسیار ترس آورتر از کشته شدن در خیابان است. مخصوصا بعد از افشای تجاوز در زندان ها، بسیار در تظاهرات خیابانی می شنیدیم در خیابان کشته شدن بهتر از دستگیر شدن است.

رژیم با زندانی کردن و دستگیری های گسترده ی افراد معترض در روزهای تظاهرات، این بخش از فعالترین معترضان جامعه را از سایر مردم جدا کرده و تلاش داشت به مرور میان زندانیان و خانواده های آنان حصار کشیده تا از همگامی و پیوند توده های مردم با خانواده های دستگیر شدگان جلوگیری کند. هر چند با تجمعات پی در پی خانواده ها در مقابل زندان ها این نقشه خنثی شده است، اما از زاویه ی کمیت افراد شرکت کننده در اعتراضات سیاسی، چنین شیوه ای تأثیر داشته است. زیرا از فاصله ی یک تظاهرات تا تظاهرات بعدی که گاه بیش از یک ماه طول می کشد، زندانیان و خانواده های آنان که یکی از کانون های مبارزات سیاسی پس از انتخابات امروز آن جاست، به نوعی جدا از بقیه ی مردم قرار می گیرند. در حالی که ظاهراً زندگی در همه جا به طور عادی جریان دارد، خانواده های افراد بازداشت شده روزهای متمادی مجبورند هر روزه در مقابل زندان ها، دادگستری، دادگاه انقلاب و... به دنبال ردی از عزیزان خود باشند. به این ترتیب در این هشت ماه به مرور گسستی میان شرایط روحی و سیاسی مردم با خانواده های زندانیان سیاسی به لحاظ شرایط زندگی به وجود آمده است.

پدیده ی "پرونده دار بودن" در جمهوری اسلامی نیز مقوله ی مهم دیگری ست که باید به طور مجزا به عنوان" پدیده ی ویژه ی جمهوری اسلامی" به آن نگریسته شود. رژیم در سال های گذشته زندانیان را حتی پس از اتمام مدت زندان نیز، به قید وثیقه و کفالت آزاد کرده است و با قرار دادن وثیقه های سنگین وجدان فرد را در مقابل خانواده، نزدیکان و آشنایان قرار داده و حتی آن جا که فرد هر نوع هزینه ای اعم از زندان، شکنجه و اعدام را برای خود می پذیرد، در مقابل فشار و تحمیل هزینه های سنگین به خانواده و نزدیکانش دچار فشار و عذاب وجدانی سنگین می گردد. حاکمیت سال هاست تلاش می کند، حتی در زمان آزادی و پس از اتمام دوران زندان هر فرد زندانی، او را در قید و بند اطرافیان قرار دهد و این بار خانواده را زندانبان فرد قرار دهد. وجود ۴ الی ۵ میلیون نفر فرد پرونده دار در ایران، به خوبی گویای آن است که "پرونده دار بودن" خود، در جمهوری اسلامی پدیده ای ست که باید به عنوان پارامتری در محدود کردن تحرکات افراد در مبارزه آن را در نظر گرفت. در چند سال گذشته زندانیانی بوده اند که به خاطر تبعات وثیقه های سنگین ماندن در زندان را ترجیح داده اند.

در دوره ی اول ریاست جمهوری احمدی نژاد، با تقویت نهاد سپاه و بسیج در محلات، در واقع در هر محله ای شعبه ای از اطلاعات نیز دایر گردید. دیده شده در برخی از محله ها، این نهادها مستقیما و در همان محل افراد را بازجویی کرده و برای آنان پرونده درست می کنند. در دوره ی پس از انتخابات، این شعبه های اطلاعات در محل به عنوان پایگاه هایی برای شناسایی افراد معترض درآمد. بنابراین جمهوری اسلامی با زندانی کردن، پرونده دار کردن و کنترل امنیتی در محل های کار و زندگی افراد و با بریدن وثیقه های سنگین برای زندانیان آزاد شده، افراد را به طور دائم در کنترل امنیتی پلیسی قرار داده و سدی مهم در مقابل تحرک آنان ایجاد می کند. حاکمیت با به کارگیری چنین شیوه هایی در سرکوب در نظر داشته است افراد سازمانده اعتراضات خیابانی و سایر افراد معترض مؤثر را از بقیه جدا کند. هر چند با مقاومت مردمی، به کارگیری چنین شیوه هایی از سوی مردم خنثی خواهد شد، اما در کوتاه مدت و به طور موقتی کم کم کادرها و عناصر سازمانده از دور خارج گشته اند، و با پرونده دار شدن آن ها، از کارآیی آنان بسیار کاسته شده است.

 

بخش دوم

سیاست ها و روش های جنبش ضد استبدادی

۱ـ تداوم مبارزات مردمی.

۲ـ به عقب نشینی واداشتن رژیم توسط جنبش ضد دیکتاتوری.

۳ـ ۲۲ بهمن- شکست اصلاح طلبان- وضعیت آلترناتیو چپ پس از انتخابات.

 

۱ـ تداوم مبارزات مردم

در مبارزات ضد دیکتاتوری پس از انتخابات سه نیروی تأثیرگذار را باید به عنوان طرف های اصلی معادله ی صحنه ی پیچیده ی سیاسی ایران امروز در نظر گرفت:

الف- مردم ب- اصلاح طلبان ج- اپوزیسیون

بی گمان عامل اصلی تداوم اعتراضات پس از مقطع انتخابات را باید مردم دانست، بنابراین افتخار تداوم این مبارزات به مردم ایران تعلق دارد که خیابان ها را در شهرهای بزرگ ایران پس از انتخابات به کانون های مبارزه علیه استبداد تبدیل کردند و این تفاوت مهمی ست میان مردم امروز در صحنه سیاسی  که بخش اصلی آن را جوانان تشکیل می دهند با مردم در آستانه ی انقلاب ۵۷ . از مردم، امروز نه به عنوان توده های سرسپرده و گوش به فرمان، بلکه به عنوان کنش گران صاحب اندیشه باید نام برد. در روزهای پس از انتخابات خیل عظیم جوانان به خیابان ها ریختند و خیابان را عرصه ی رو در رویی و نبرد با استبداد قرار دادند، مردم ناراضی اعتراض به نتایج انتخابات را محملی برای ابراز نارضایتی خود قرار داده و از رهبران اصلاح طلب و یا کاندیداهای شکست خورده به عنوان تکیه گاهی برای گسترش اعتماد به نفس خود استفاده کردند، این تفاوتی ست که باید میان نقش اصلاح طلبان کنونی یا رهبران جنبش سبز با نقش این عناصر در آستانه ی انقلاب ۵۷ در نظر گرفت. میان منافع مردم با منافع دو کاندیدای اصلاح طلب  در روزهای اولیه ی پس از انتخابات یک همسویی به وجود آمد، اصلاح طلبان برای عقب نشینی حریف به گسترش اعتراضات نیاز داشتند، از طرف دیگر مردم هم که سال ها در اثر نارضایتی پتانسیل متراکمی با خود حمل می کردند، این فضا را امکان مناسبی برای بروز نارضایتی و اعتراضات و مبارزات خود یافتند. همچنین اپوزسیون نیز فضای پیش آمده بعد از انتخابات را فرصت مناسبی برای گسترش مبارزه بر علیه حکومت یافت.

از صبح شنبه ۲۳ خرداد، مردم در مقابل وزارت کشور تجمع کرده و اعتراضات خودجوشی علیه اعلام نتایج انتخابات و رئیس جمهوری احمدی نژاد به راه افتاد. پس از گذشت دو روز از اعتراضات و ناآرامی های خودجوش در سراسر کشور و به ویژه در شهرهای بزرگ تهران، اصفهان، تبریز، شیراز، رشت و مشهد، موسوی و کروبی در تهران تظاهرات عمومی اعلام کردند. در روز دوشنبه ۲۵ خرداد سرتاسر خیابان آزادی، انقلاب و میدان امام حسین از جمعیت موج می زد، تخمین زده می شود که در این روز در تهران حدود ۳ میلیون نفر به خیابان ها ریخته بودند.

 

 

۲ـ  به عقب نشینی واداشتن رژیم، توسط جنبش ضد دیکتاتوری

جمهوری اسلامی  به زعم خود، با درس آموزی از سرنوشت شاه در آستانه ی انقلاب ۵۷ که عقب نشینی در مقابل مخالفان صفوف آنان را قدرتمند تر کرد، از ابتدای تظاهرات پس از انتخابات در مقابل امواج خشمگین مردم به جای عقب نشینی دست به حملات گسترده ی خشونت آمیز زد. با این شیوه نه تنها هیچ مصونیتی برای خود ایجاد نکرد، بلکه خشم و نفرت بیشتر مردم را برانگیخت و در سطح بین المللی افکار عمومی مردم جهان را در مقابل خود قرار داد. و پاسخی که به ندای حق طلبانه ی مردم داد، تنها سرکوب و سرکوب بیشتر بود. رژیم به قیمت اندکی طولانی تر کردن عمر خود دست به وحشیانه ترین شیوه های سرکوب زد، اما اکنون با نگاهی به روحیه ی مقاومت مردمی مشاهده می کنیم که حکومت در مقابل مقاومت جنبش ضد دیکتاتوری مجبور به عقب نشینی شده است، اگر چه این عقب نشینی به صورت کند و بطئی صورت می گیرد، اما آثار آن به خوبی هویداست. حکومتی که مُهر اعدام های دهه ی ۶۰ و بخصوص قتل عام زندانیان در سا ل۶۷ را بر پیشانی خود دارد، اکنون مجبور به آزادی شماری از دستگیر شدگان شده است.

رژیم پس از اعتراضات وسیع و خیابانی مردم در روز عاشورا در نظر داشت با دستگیری های گسترده و وسیع و اعدام های زندانیان از مردم زهر چشم بگیرد، اما با تجمعات خانواده های زندانیان سیاسی و اطلاع رسانی و افشای  چنین سیاست هایی از یک طرف و فشار افکار عمومی بین المللی از سوی دیگر بالاخره رژیم مجبور به عقب نشینی شده است، در این رابطه تلاش های خانواده های شهدا و زندانیان سیاسی و حامیان آنان در اطلاع رسانی مکرر، تجمعات پی در پی در مقابل زندان ها و همچنین مبارزات ایرانیان خارج از کشور را عامل مهمی در به عقب نشینی واداشتن رژیم بود.

 

 

۳ـ ۲۲ بهمن - شکست اصلاح طلبان- وضعیت آلترناتیو چپ پس از انتخابات

در سال های گذشته نحوه ی سرکوب رژیم، نه به گونه ای سر راست، بلکه مارپیچی و با مانور همراه بوده است. هدف اصلی رژیم در به کارگیری چنین شیوه ای این است که مخالفان نتوانند حرکت و یورش بعدی رژیم را تشخیص دهند و متوجه نشوند کدام نقطه، کدام جهت و کدام سمت قدم بعدی رژیم برای سرکوب است. تا با عدم توانایی در تشخیص این که گام بعدی در سرکوب چه خواهد بود، ابتکار عمل را از مخالفانش در این که بدانند در کدام زمین می توانند بازی کنند بگیرد. بنابراین در زمانی که به نظر می رسیده تمرکز سرکوب بر روی نقطه A هست، به نقطه ی B یورش آورده، و همچنین عمداً تمام نیروی سرکوب خود را ممکن است برای متلاشی کردن نقطه ی B به کار نگرفته باشد. رژیم با دادن چنین مانورهایی در نظر داشته است، جبهه ی مخالفان را دچار اغتشاش کند. اما همه ی این مانورها یک هدف مهم را دنبال می کرده و آن این که هیچ نیرویی به آلترناتیو تبدیل نشود. رهبری جنبش سبز از درک این تاکتیک رژیم عاجز ماند و پس از پیروزی نسبی در تظاهرات روز قدس، حرکت صعودی و تند شونده ای را در پیش گرفت و در حالی که می توانست با گرفتن امتیاز آن روز و در همان زمان، در جایی قرار داشته باشد که امروز به لحاظ امتیاز گیری در آن نقطه قرار دارد، به جای در پیش گرفتن تاکتیکی نرم تر که از همان زمان با عنوان گسترش شبکه های ارتباطی در محلات و خانواده ها، مطرح کرده بود، همچنان بر طبل تظاهرات سیاسی خیابانی متمرکز کوبید. رهنمود های محسن سازگارا برای روز ۱۳ آبان، عاشورا و ۲۲ بهمن مثال زدنی ست. رهبری جنبش سبز از ترس به میدان آمدن طبقه ی کارگر و لایه های محروم و در یک کلام پایینی های جامعه، صرفاً بر تظاهرات خیابانی تأکید کرد و تنها آنگاه که به لحاظ سیاسی خود را در بن بست دید، صحبت از پایینی های جامعه به میان آورد" اشاره به سخنان میر حسین موسوی قبل از ۲۲ بهمن". و سپس با پیشنهاد تاکتیک اسب تروا در ۲۲ بهمن خود را در محاصره ی نیروهای سرکوب آچمز کرد.

تلقی ۲۲ بهمن به عنوان آکسیون نهایی در نزد بسیاری از نیروهای اپوزیسیون موجب شد، جمهوری اسلامی از شدت وحشت، تمام تلاش خود را به کار گیرد تا این روز به شکست تبدیل کند و امید به هر نوع آلترناتیو را در ذهن توده های مردم بخشکاند.

اما وضعیت چپ پس از انتخابات: چپ هر چند نقش مهمی در تعمیق شعارها و طرح مطالبات مردم در این هشت ماه ایفا کرده است، اما در کلیت خود از ارائه ی تحلیلی درست از شرایط ناتوان ماند. ارتقاء شعارهای مردم از شعارهایی در اعتراض به تقلب در انتخابات به شعارهایی ساختار شکنانه و همچنین طرح بسیاری از مطالبات که امروز در سطح جامعه ی سیاسی ایران به خوبی قابل مشاهده است، از آنِ چپ و تلاش های ارزشمند آن می باشد. شعار سرنگونی جمهوری اسلامی که امروز در بخش های مختلف جامعه تکرار می شود یکی از عرصه هایی بوده است که سازمان های چپ در آن نقش داشته اند. پر رنگ بودن گفتمان برابری و دمکراسی در سطح عمومی جامعه قبل از هر چیز از دستاوردهای جنبش چپ است، اما برخی از جریان های سیاسی چپ با اشتباه خود در تحلیل شرایط سیاسی بدون در نظر گرفتن امکانات گسترش جنبش اعتراضی موجود از ارائه ی تاکتیک های درست ناتوان ماندند...

بیهوده نبود که برخی از جریان های اپوزسیون چپ، با فرض کردن خود در یک قدمی قدرت آتش سنگین توپخانه ی خود را متوجه جنبش سبز کردند و به جای حمله ی اصلی به جناح خامنه ای- احمدی نژاد به عنوان ولی فقیه با قدرت خدایی و احمدی نژاد به عنوان نماینده ی سپاه پاسداران که امروز قدرت نظامی امنیتی مهمی در ایران و در منطقه به شمار می آید و بخش اعظم قدرت اقتصادی و سیاسی را در دست دارد، جنبش سبز را نشانه گرفته و آماج حملات اصلی خود قرار دادند و برخی از آن ها تا آن جا پیش رفتند که کلیت جنبش سبز بدون تفکیک  بدنه ی آن را که در تداوم مبارزات ضد استبدادی نقش بازی کرده است را نیز مورد حملات شدید قرار داده و کلیت آن را ارتجاعی خواندند و این مسئله ی مهم را در نظر نگرفتند که شرکت همین بدنه ی جنبش سبز در مبارزات خیابانی بود که شعار اعتراض به نتایج انتخابات را به شعارهای سرنگونی طلبانه تبدیل کرد. بخش مهمی از همین جوانان بدنه ی جنبش سبز، امروز به عنوان طرفداران انقلاب سبز، تغییر جهت داده اند، اما این تحلیل اشتباه از شرایط مسلمأ شامل حال همه ی بخش های جنبش چپ نمی شود. بنابراین اگر بخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم که آیا مبارزات مردم ادامه خواهد یافت باید گفت "قطعاً" و دو نتیجه گیری مهم را در این رابطه می توان این گونه فرموله کرد:

 

۱ـ شکست مخالفان در ۲۲ بهمن ثابت کرد صرفا با تظاهرات سیاسی نمی توان رژیم را سرنگون کرد.

۲ـ مبارزات مردم ادامه خواهد یافت و شکست ۲۲ بهمن شکست در تاکتیک تظاهرات خیابانی متمرکز به عنوان تنها شکل مبارزه ی سیاسی ست و نه شکست جنبش اعتراضی کنونی.